نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

بهانه ...

زمانی که نی نی وبلاگ برای جشنواره ی تابستونیش تبلیغ میکرد خیلی مشتاق بودم که بدونم با چه عنوانی این دفعه باید مسابقه بدیم .... روزی که مشخص شد که عنوان مسابقه ، نی نی شکمو هستش اولین عکس العملم این بود :  آخه تو اصلا شکمو نیستی دخترم ، یعنی شکمو بودن پیشکش ، غذا به اندازه ی کافی بخور برا ی من بسه هر چند که همه میگن خب به خودت رفته دیگه آخه منم زیاد نمیتونم بخورم ،هیچ چیزی رو زیاد نمیتونم بخورم  خلاصه اینکه کلا بی خیال مسابقه و عکس پیدا کردن و عکس گرفتن ازت شدم البته دلیل اصلی م برای شرکت نکردن توی مسابقه فقط شکمو نبودن تو نبود !!!!  راستش بنا به دلایلی  از نحوه ی رای گیری این مسابقه زیاد خوشم نمیاد  نمیدو...
17 تير 1392

با مزه گوی من !

چه مزه ای میده این بامزه گویی هات بهت میگم آخه تو چرا اینقدر خوشمزه شدی دختر میگی من که خوشمزه نیستم حرفهام خوشمزه است عزیزم   الهی فدات شم که همین جوری داشتی زبون میریختی و همه میخندیدن بعد گفتی به اینا میگن بامزه گویی ! هر چند که الان زیاد یادم نیست از بامزه گویی هات باید همون موقع مینوشتمشون حالا اگه یادم اومد اضافه میکنم همین جا!         اومدی تو آشپز خونه بهم میگی ببخشید آقای فروشنده میوه دارید ؟ میگم بله که داریم دخترم میگی من که دخترت نیستم من مشتری ام میگی پرتقال دارید ؟ میگم نه ببخشید فقط پرتقال نداریم میگی نه من فقط و فقط پرتقال میخواستم میگم آخه چرا میو...
9 تير 1392

پَـــر پَــــر پَــــر بچه ها دست خدا یارتان ...

حالا ببین تو رو خدا دست از سر این مهد کودک ما بر نمیداریم که ،تازه یاد گرفتم حجم فیلم ها رو کم کنم خوشم اومده هی فیلم میذارم !!!!می بینی ؟!         حیف که تموم شد امسال راستی چی شد کجا رفت مثل کبوتری بود ، چرخی زد و هوا رفت بچه ها آی بچه ها یک سال از عمر ما رفت خوب ها به یاد ما ماند بد ها ز یاد ما رفت پر پر پر بچه ها ،دست خدا یارتان تا فصل پاییز بعد خدا نگهدارتان       آقا علیرضا ،نگهبان باغ ، دو تا جوجه اردک برای بچه هاش گرفته بود ... تو هم دیدی خیلی خوشت اومد ...بابا میخواد برات بگیره ولی فکر نکنم من بذارم اما چه قدر دوستشون داری اصلا هم نمیترسیدی و بوسشون هم کردی...
31 خرداد 1392
13036 0 30 ادامه مطلب

میچرخم و می رقصم و ...

  ٢٠ خرداد 92 جشن خدا نگهدار مهد کودک !     فردا ٢٦ خرداد ماه تولد یکی یه دونه خاله ی ازگل بهتر نیایشه تولدت مبارک بهترین خاله ی دنیا ، مهربون ترین خواهر دنیا ... دوستت داریم یه عالمه البته ٢٧ خرداد هم تولد خودمه     فردا روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای تا زیباترین لحظه ها را برایمان بسازی . . . تولدت مبارک عززززززززیزززززززززم  تو که نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان و صدایت آرام تر از نسیم بهار  است تولدت مبارک     ...
25 خرداد 1392

خدا نگهدار !

جشن خداحافظی مهدتون 20 خرداد برگزار شد ! خوب بود فقط چون ساعت 3 ظهر تا 7 و نیم طول کشید همتون بیشتر اوقاتش خواب بودین و بی حال!!!!تازه 8 شب تا 11 شب که جشن پیش دبستانی 2 بود که فارغ التحصیل میشدن از مهد کودک!!!! خیلی منتظر این جشن بودی به خاطر نمایش خاله قزی که عروس میشد اما.... اما خب غیبت های زیادت باعث شد که نتونن نقش عروس رو بهت بدن و ... بذار با عکس ها بگم از اون روز خوب ...البته اینم بگم که عکس هام اصلا کیفیت ندایه چون هم نورش خوب نبود اونجا هم فاصله ام تقریبا زیاد بود و با زوم گرفتم ببخش اگه خوب نیس دیگه من که خودم کیف میکنم میبینم خب در کل مهد رفتن امسالت ، بیشتر از اینکه جنبه ی آموزشی داشته باشه باعث شد چون با بچه های زیاد...
22 خرداد 1392

عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ...

      داری روز به روز بزرگ تر میشی و شیرین تر عاشقتم نفسم وقتی بهت نگاه میکنم احساس غرور میکنم که مامان تو هستم دلم میخواد طوری باشم که تو هم به من افتخار کنی دلبرکم عاشقتم نیایشم         چند روزی نبودم دلم برای اینجا نوشتن خیلی تنگ شده بود گفتم الان که خوابی به جا ی هر کاری دیگه ای بیام دو خطی ! بنویسم بلکه دلم وا شه ... چند روزی بد جوری مریض بودی خدا رو شکر بهتری خیلی بهتر ولی سرفه های بدی داری هنوز نمیدونم این واقعا حساسیت هست که تو بهش مبتلایی گل نازم یا سرما میخوری ولی این دفعه خیلی عفونت داشتی و هنوز خوب نشده ، دوباره مریض شدی... عزیزکم برای تو و همه بچه ها همیش...
17 خرداد 1392

دلبرکم ...

بعد از ظهره و من و تو کنار هم دراز کشیدیم تا بلکه بتونم یه کمی بخوابم     face to face تو بودم و داشت خوابم میبرد که هی با نوک انگشت نوک بینی م رو فشار میدادی !   بهت میگم چرا اینجوری میکنی مامان تو رو خدا بذار بخوابم خیلی خسته ام !   میگی: میخوام خاموشت کنم آخه هی باد میزنی تو صورتم !!!!!!         بهت میگم اگه الان خوب بخوابی ....   هنوز حرف تو دهنمه .......   میگی : اگه تو خوب نخوابی من بهت جایزه میدم !!!!!!!!!   اصلا هم نمیخواستم بگم بهت جایزه میدم دختر جووووووون         فدات شم که خوابی...
8 خرداد 1392

بودنت یعنی حضور سبز عشق...

شانه هایت امنیت دارد پدر   تا که آیی دیده می دوزم به در   چشمهای مهربانت رمز عشق   بودنت یعنی حضور سبز عشق   خوبِ من ،دارم سپاس بی کران   از خداوند کریم و مهربان   اینکه من دارم دو تا دریای نور   مادری پر مهر و بابایی صبور   مادر من قبله گاه آرزوست   اشتیاقم لحظه ی تشویق اوست   روز تو بابا مبارک ،ماه من   دست مولا یاورت دلخواه من   من پُرم از حس خوب زندگی   بودنی دارم پر از بالندگی     سروده ی مادر بزرگ نیایش (مامان ِ بابا )          پ...
2 خرداد 1392

رنگ خدایی ...

" رنگ خدایی (بپذیرید) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است و ما تنها او را می پرستیم. " سوره بقره آیه 138         قصه هایی که خدا می گفت آبی بودند، آبی ارغوانی. قصه های خدا ما را یاد آسمان می انداختند، یاد آسمان و دریا. یاد لبخندهایی که آبی بودند، یاد بادهایی که روی عرشه می وزیدند و یاد اتفاق هایی که آرام می افتادند.     شعرهایی که خدا یادمان می داد سبز بودند، سبز چمنی. شعرهای خدا مارا یاد درختان می انداختند. یاد درختان و بهار. یاد نگاه هایی که سبز بودند و یاد روزهایی که مثل نسیم، آرام می وزیدند و در تقویم ما جا می شدند.     دست های خدا پر از قصه و ...
26 ارديبهشت 1392

جاموندنیـــــــا !

 چه کار کنم خووووو !!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟ هر چی فکر کردم ، فکــــــــــــرکردم هیچی به ذهنم نرسید غیر از همین جاموندنیای مامان کوثر جوونی ، تازه یادم نمیاد اصل ِ اصلش مالِ کی بودهههههههه!!!!!!!! دیگه ببخشید که ما وقتی کم میاریم متوسل میشیم به خلاقیت های دیگران ! هر کی هم اعتراض داشت خودش عنوان بده حالا اگه دوس دارید بفرمایید ادامه           این عکس ها از همون سری عکس های مسافرته که جامونده بود تو موبایلم! همون پارک جنگلی علی آباد کتوله!         این جا هم که معلومه کجاست دیگه دلت میخواست خودت تنهایی حمومی کنی دوست داری بگی حمومی به جای حمو...
24 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد