نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

شعری از زبون نیایش کوچولو برای مامان و بابا

این مایه بالندگی مامان من ،جون منی،بابای خوبم زندگی نانی منم،خوب شما،این مایه بالندگی خوشمزه ام مثل عسل،خوشحالم و سرحال و شاد من کوچکم پیش همه،پیش خدا اما زیاد در دوستی ، اول منم ،شیرین بیان و مهربون میگم هزار تا جمله رو با این زبون بی زبون با اینکه من کوچولو ام ولی میخوام از شماها که باشین ممنون از خدا،چون آفریده او مرا بابای من،مامان من،دست شما درد نکنه بازیگوشی هام شما رو خسته و دلسرد نکنه بزرگ میشم ،گل می ریزم به زیر پاهای شما خورشید میشم تو دلتون ،با این دعاهای شما شاعر خوب این شعر قشنگ هم مامان جونمه (مامان بابا)که این شعر رو از زبون من سروده که&nb...
5 خرداد 1390

عاشورای 89

این عکس مربوط به 25 آذر 89 هست روز عاشورا ....عزیزم شام غریبان هم رفتیم حرم امام رضا ،خیلی همه چی برات جالب بود و با دقت نگاه میکردی...مخصوصا وقتی میخواستیم شمع روشن کنیم همش میخواستی خودت بگیری دستت شمع رو ....همه چی اونجا توجهت رو جلب کرده بود از بی نهایتی جمعیت گرفته تا صدای سینه زنی و دسته های عزا داری.... این شعر رو هم مامان بزرگ برای تو سروده گلم، اسم هممون رو هم توش آورده .... دردانه دختری زتبار حسینیان  فرخنده نام او به روایت نیایش است فخر است اینکه بگویم ز حسن او زیبا و خنده رو به نهایت نیایش است هر جا که هست پر شود از شور ،محفلش مشمول لطف حق به کفایت نیایش است منظومه ای که زهره در آن ...
16 ارديبهشت 1390

دوباره شعری برای نیایش ( از مامان بزرگ)

دارد دل مشتاق من هر دم هوایت نازنین چون می تپد مرغ دلم دائم برایت نازنین شور آفرین لبخند تو همچون عسل شیرین ترین روید نهال مهر و دین در لحظه هیت نازنین نوشیدن شیرابه ها از جان مادر، نوش تو خسته مبادا جان او،نور سرایت نازنین چشم پدر روشن ز تو،آرام دل گیرد ز تو بخشد خدای مهربان او را برایت نازنین همراه هر ذکر و دعا،نامت تداعی می شود رویت نیایش آفرین ، جانم فدایت نازنین ...
6 ارديبهشت 1390

نیایش وار

نسیم آهسته از کویت گذر کرد شمیمت همرهش عزم سفر کرد و یعقوب دو چشمم گشت بینا غم جان را به بویت در به در کرد نیایش وار دستم را به پرواز به خلصه سوی خالق راهبر کرد بر این لطف الهی شاد و مسرور مرا تا کوی تو بی پا و سر کرد به سویت پر کشیدم غنچه ناز نگاهت بر من از شادی نظر کرد به خنده لب گشودی بی تامل شکر خندت مرا وابسته تر کرد مبادا بین ما هرگز جدایی حضورت در دل و جانم اثر کرد ...
2 ارديبهشت 1390

شعر مامان بزرگ برای نیایش

نیایش نو گل باغ نیاز است سرود زهره آهنگی به راز است نیایش هدیه ای از جانب دوست به محراب دل مهدی نماز است دعای مادران و مهرورزان سلامت خواهی و عمر دراز است مبارک باد این میلاد بشکوه نگه دارش وجود بی نیاز است ...
29 فروردين 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد