نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

رنگ عشق ...

  در و دیوار دنیا رنگی ست رنگ عشق خدا جهان را رنگ کرده است رنگ عشق و این رنگ همیشه تازه است و خشک نخواهد شد از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد... اما کاش چندان محتاط هم نباشی شاد باش و بی پروا بگذر که خدا کسی را دوست تر دارد که لباس هایش رنگی تر است... عرفان نظر آهاری    . . .         نیایشم ، دخترکم دلم میخواد بدونی همیشه زمانی که روز تولد تو میرسه همه مون لبریز میشیم از یه حس قشنگ آخه روز خیلی عزیزیه برامون و دلمون میخواد بلند بلند بخونیم : امروز هوا دوباره حس قشنگی داره ... و 5 مهر امسال هم چهارمین بار ب...
7 مهر 1392

دختر پاییز که باشی ...

همیشه صدای پای پاییز را که میشنوم دلم جوری میشود انگار ! میدانی پاییز با دلم چه میکند دخترکم ؟! تا می آید انگار مهر می بارد از آسمان و زمین نوازشی می دهد روحم را عطر و بوی بارانش و آرامشی می آورد برایم روزهای رنگارنگش با خود !  پاییز انگار فصل عاشق هاست فصل راه رفتن های عاشقانه روی برگ های خشک و رنگارنگ خیابان های طولانی و البته چه عاشقانه تر است آن سمفونی ، زیر ِ پاهای کوچک تو ... دختر پاییز که باشی باید همیشه عاشق باشی و من هم عاشق پاییزم !  پاییز یعنی یک عمر خاطره ی رنگارنگ پاییز یعنی مهــــــــر پاییز را عاشقم... همان پاییزی که از من متولد شدی رویای رنگارنگ...
4 مهر 1392

اول مهرت مبارک عزیز دلم

 امروز دوباره اولین روز از پاییز خوشرنگ و اول مهر بود و تو با کلی ذوق و شوق و البته خواب آلودگی رفتی مهد و خیلی خوشحال بودی خب طبیعیه همه دوستات رو دوباره دیدی و با هم کلی خوش بودین تو که مثل من دغدغه های مادرانه یا شاید حتی دغدغه های بی خودی نداری که عسلم!!! خدا رو شکر که خوش گذشته بهت امیدوارم تا آخرش سال خیلی خوبی باشه  پارسال تو همچین روزی چه حال و هوای عجیبی داشتم بدون تو تو خونه کلی گریه کردم  وقتی امروز گذاشتمت مهد و اومدم بیرون که برم یه مادر رو دیدم که همین طور که سرش رو انداخته بود پایین و داشت میرفت اشکاش رو هم پاک میکرد دقیقا همون لحظه ی یه سال پیش خودم یادم اومد و دلم میخواست ...
1 مهر 1392

خوشبختم ، تو با منی ...

توی این روزهایی که انگاری خیلی تند میگذرن هی دنبال فرصتی میگردم، بیام و بنویسم از شیرینی ها و خوشمزگی ها و دغدغه های این روزهات و هی وقت نمیشه ! فرصتی هم اگه پیدا بشه که کاری نداشته باشم بازم دلم نمیاد تو رو به حال خودت بذارم و بیام اینجا ... ولی چه قدر دلم میخواد بنویسم برای تو برا ی خودم ... و برم خونه ی دوستامون و از شیرینی های کوچولوهای با مزه ای که دوست جونی هامون هستن بخونم  ...همین جا از همه دوستایی که دیر به دیر میام خونه هاشون کمال عذر خواهی رو دارم ! تازه شروع هم که میکنم به نوشتن باز یادم میره چی میخواستم بنویسم برای همین همین جور مینویسم تا خودش بیاد شاید یادم بیاد     عزیز دلم ، توی این روزهای ...
26 شهريور 1392

کوچولویَم کوچولــــــــــــــــــو ...صورتم مثل هلــــــــــــــــــــو

 دخترا سیب گلابَن .... هلو َن یا آب نباتَن؟ هر چی که باشی عشق منی شکلات من!!!!!!!         هر لحظه خدا رو به خاطر داشتنت شکر میکنم دخترم عاشقانه دوستت دارم  هلوی من روزت مبارک          این گلابیه واقعا بزرگه ها ولی کنار این هلوهای خانواده عددی نیست و همین طور اون یکی هلوی کوچیکی که البته وقتی کنار اون هلوی زیبای خانواده نبود برای خودش کسی بود           این عکس ها رو صرفا جهت ترشح بزاق بینندگان ،  اِ ببخشید صرفا جهت نشون دادن ذوق و هنر خاله فریده د...
16 شهريور 1392

تو اردکی یا غازی ؟!!!!کفتر بازی؟؟؟؟؟؟؟!!!!!

   ما که نفهمیدیم این جوجه اردکا که اینقدر بزرگ شدن اردکن بالاخره یا غاز خوش بیان؟         صداشون واقعا عجیب و غریبه یعنی صدای اردک چه جوریه واقعا ؟ وقتی صدا میدادن یه هو برگشتی گفتی: مامان آخه ببین اینا چه قدر عر عر میکنن نمیذارن من بخوابم! یعنی این تشبیه کردنت منو کشته آخه چرا عر عر حالا ؟!         من رو به اردکا: تو اردکی یا غازی؟ بابا رو به من : من غاز خوش بیانم! تو رو به من و بابا : نه بابا اینا اردکای خوش بخت ان! !!!!!!!!         واقعا هم که خوش بختن با وجود دوستی م...
14 شهريور 1392

حالم گرفته شد !!!

بعد مدتی باز یه وقتی پیدا شد بیام و بنویسم از تو ! یه کمی بی حوصله بودم گفتم بیام از مزه پرونی هات بنویسم حال و هوام عوض شه الان داشتم برات مینوشتم خیلی زیاد هم نوشته بودم اما نمیدونم یه هو چی شد همش پرید ! حالم گرفته شد شدید !  اومدم ارسالش کنم با خودم گفتم قبلش یه کپی بگیرم بعد ارسال کنم که یه هو همه چی پرید نمیدونم این گوگل کروم چرا این طوریه یه بار دیگه هم این جوری شد ! نمیدونم کی دوباره حوصله کنم برات بنویسم ؟ببخشید ....   میخوام آهنگ وبلاگت رو برات بنویسم !   آرومــــــم  وقتــــــی که  پیش تو و زیبــــــاییت میشینم  باور کن دنیا رو من با چشمای تو میبینم...
11 شهريور 1392

بالاخــــــــــــره اومــــــــــــــــــدم !!!

قبل از هر چیزی باید از همه دوستای مهربونم که این مدت جویای احوالمون بودن تشکر کنم و بگم که شرمنده ی همتون هستم که نتونستم سر بزنم به خونه هاتون  حتما میام و از خجالتتون در میام امیدوارم به حساب بی معرفتی و کم لطفتی نذارید خدای نکرده که خیلی غصه میخورم ببخشید عزیزای دل هیچ وقت فکر نمیکردم غیبتمون یک ماهه بشه ولی این دفعه شد دیگه ایشالا تکرار نشه    تازه زمانی هم که تونستم بالاخره چند دقیقه بشینم پای سیستم فقط شد اون همه کامنت های پر مهرتون رو جواب بدم و دیگه به آپ کردن وبلاگ و سر زدن به خونه های همه تون نرسید   و نیایش هم زیاد اجازه کار با کامپیوتر رو به من نمیده اگه روشن بشه خودش میاد و میخواد که باز...
1 شهريور 1392

دختر یه متری من !!!

سلام دوستای گلم طاعاتتون قبول     خیلی وقته دلم میخواد بنویسم اما نمیدونم چرا نمیشد شاید به قول الهه جون تنبل شدم نمیدونم توی این روزهای بلند و بسیار گرم تابستون یه جورایی خونه نشین شدیم دیگه ولی بازم زیاد وقت نمیشد بیام نت دلم برای همتون تنگ شده ....این روزا کلاس خیاطی که میرم از همون ب بسم الله شروع کردم تا شاید یه چیزی بشم در آینده های دور  علاقه دارم ولی باید خیلی خیلی حوصله و انگیزه  داشته باشی که بتونی ادامه بدی فعلا که قصد دارم ادامه بدم چون علاقه ام می چربه به حوصله ام      نیایش هم خیلی علاقه مند شده به خیاطی به محض اینکه الگو و پارچه و چرخ خیاطی رو راه میندازم خودش رو...
2 مرداد 1392

یه دنیا ، یه یسنا ...

از اون شب قشنگی که به دیدار دوستای نازنینمون رفتیم هنوز یه هفته نگذشته ولی دلمون چه قدر براشون تنگ شده انگار وقتی دست تو دست هم میذاریم و نگاهمون با هم عجین میشه دلتنگی ها هم بیشتر میشه و البته دوستی ها محکم تر .... الهه ی عزیز و یسنای نازش دوستای مهربون من و تو هستن نیایشم ،الهه ی عزیزم همیشه با قلم زیبا و پر احساسش که از روزهای زیبای کودکی یسنای گل مینویسه منو جذب صفا و صمیمیت و یکرنگیش کرد و با وجود این همه فاصـــــله حس میکردم خیلی دلم به دلش نزدیکه و واقعا هم همین طور بود توی اولین دیدارمون میتونستم حس کنم همون احساسی رو که از پشت این فاصله ها هم بهش داشتم دوستتون دارم عزیزای دل و برام باعث افتخار بود گذروندن شبی با شما و چه قدر...
22 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد