نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ثمره ی عشق

یه دنیا ، یه یسنا ...

از اون شب قشنگی که به دیدار دوستای نازنینمون رفتیم هنوز یه هفته نگذشته ولی دلمون چه قدر براشون تنگ شده انگار وقتی دست تو دست هم میذاریم و نگاهمون با هم عجین میشه دلتنگی ها هم بیشتر میشه و البته دوستی ها محکم تر .... الهه ی عزیز و یسنای نازش دوستای مهربون من و تو هستن نیایشم ،الهه ی عزیزم همیشه با قلم زیبا و پر احساسش که از روزهای زیبای کودکی یسنای گل مینویسه منو جذب صفا و صمیمیت و یکرنگیش کرد و با وجود این همه فاصـــــله حس میکردم خیلی دلم به دلش نزدیکه و واقعا هم همین طور بود توی اولین دیدارمون میتونستم حس کنم همون احساسی رو که از پشت این فاصله ها هم بهش داشتم دوستتون دارم عزیزای دل و برام باعث افتخار بود گذروندن شبی با شما و چه قدر...
22 تير 1392

دوستیامون همیشگی

وقتی به فریبای گلم می گم نوشتن از خاطره ی قشنگ اون روز دست و فکر و روح زیبای تو و قلم دلنشینت رو میطلبه... شکسته نفسی میکنه .... حالا خودتون بخونیدش تا ببینید .... هر چند که خیلی از دوستان آشنا هستن با فریبای خوش دل و نازنین اما تنها کاری که من می تونستم بکنم این بود که دوباره همتون رو مهمون خونه ی قشنگش کنم... خب اینم یه لطف دیگه ای داره که لینک بزنی به خونه ی یه دوست خیلی عزیز و دوست داشتنی تا غیر از خودت دیگران هم لذت ببرن از قلم شیرینش ...البته من توی پست قبل توضیحات زیادی ندادم تا خود فریبای عزیز بیاد و برامون بنویسه ....خاطره ی قشنگی شد ، قشنگ مثل همه خاطراتی که تا ابد در خاطرمان می ماند و یاد آوریش لبخند روی لباهامان مینشاند ....
23 آبان 1391

برای شبنم عزیز و همه مشتاقان مادری...

از زبان زنی آرزومند مادر شدن : روزهایی در زندگی ام هست که دلم می خواست مادر بودم. مثل امروز. از خواب که بیدار شدم دلم می خواست بچه ای داشته باشم که مامان صدایم کند و هربار که می گوید مامان دلم برای صدایش غنج رود. روزهایی در زندگی ام هست که حالم دگرگون است. مثل امروز. مدتی ست با خودم فکر می کنم اگر بچه ای داشتم دیگر از خدا هیچ چیز نمی خواستم. دوستی می گفت چون نیازهای خودت را نمی شناسی این را می گویی . راستش حرف اش را خیلی نفهمیدم اما می دانم که از هجده سالگی دلم می خواست مادر باشم. در آستانه سی و دو سالگی هم هنوز همین را می خواهم. شاید یک دلیل اش این باشد که من یکی از بهترین مادرهای دنیا را دارم و مادران همه دوستان ام هم به نظرم فرشته ه...
22 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد