نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

ثمره ی عشق

خوشبختم ، تو با منی ...

1392/6/26 23:11
نویسنده : مامانی
3,943 بازدید
اشتراک گذاری

توی این روزهایی که انگاری خیلی تند میگذرن هی دنبال فرصتی میگردم، بیام و بنویسم از شیرینی ها و خوشمزگی ها و دغدغه های این روزهات و هی وقت نمیشه ! فرصتی هم اگه پیدا بشه که کاری نداشته باشم بازم دلم نمیاد تو رو به حال خودت بذارم و بیام اینجا ... ولی چه قدر دلم میخواد بنویسم برای تو برا ی خودم ... و برم خونه ی دوستامون و از شیرینی های کوچولوهای با مزه ای که دوست جونی هامون هستن بخونم  ...همین جا از همه دوستایی که دیر به دیر میام خونه هاشون کمال عذر خواهی رو دارم !خجالتتازه شروع هم که میکنم به نوشتن باز یادم میره چی میخواستم بنویسم برای همین همین جور مینویسم تا خودش بیاد شاید یادم بیاد چشمک

 

 

عزیز دلم ، توی این روزهای تابستون که عطر و بوی پاییز رو خیلی وقته با خودش آورده هر روزش حس میکنم داری بزرگ تر میشی ...

خب همیشه اولین ریزش برگ ها به آدم حس و حال پاییزی میده ولی برای من غیر از بوی پاییز ، یه عطر و بوی آشنا هم داره اونم تولده توئه یکی یه دونه ی من ، دختر پاییز!

 

دلت نمیخواد بهت بگم دختر پاییز ! میگی من دختر بهارم آخه من عـــــــــــــــــــــــــــاشق بهارم!

 

داری بزرگ میشی واقعا بزرگ شدی نیایشم با اینکه گاهی نی نی میشی و دلت میخواد که مثل یه نوزاد کوچولو رفتار کنی !شب ها باید حتما دستم رو محکم تو دستت بگیری و بخوابی حتی پتو روش میندازی و گاهی باهاش حرف میزنی ...

تو بزرگ شدی ناز ِ من ولی دلت میخواد برای من نی نی بشی ...

انگار تو هم مثل من دلت برای اون وقتا تنگ میشه !

 

 

 

 

واقعا دلت میخواد گاهی یه نی نی بشی و من چه قدر دلم برای اون روزات تنگ میشه برای وقتی 50 سانت بودی برای وقتی که داشتی کم کم وزن میگرفتی و من چه قدر ذوق میکردم برای اون روزایی که آرزو داشتم بهم بگی مامان و تو هی بزرگ و بزرگ تر شدی و نه تنها گفتی مامان ...

که همیشه با مامان جمله هایی می سازی که سرشار از انرژی میشم :قلب

 

مامان عاشقتم ، مامان خیلی دوستت دارم ، مامان عشق منی ، مامان بخند تا فرشته ها ازت عکس بگیرن ،حتی مامان موهات رو ببند این جوری خوشگل تر میشی !

 

الهی فدات شم که نه تنها برای خودت که برای منم اعمال سلیقه میکنی قربون شکل ماهت برم

ولی نه به اون ست کردن های یه زمانی ! نه به این تا به تا پوشیدن ها !!!! که ازش عکس ندارم البته ابرو

 

گوشواره های لنگه به لنگه می پوشی ...بهت میگم آخه چرا مامان؟چرا این جوری ؟

میگی آخه دلم میخواد خنده دار بشم همه بهم بخندن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!زبان

 

یاد اون شعره افتادم

کفش های لنگه به لنگه می پوشه که هی بلنگه ...! مژه

....

آره دیگه اینم یه مدلشه ولی عشق میکنم باهات دلبرکم البته گاهی هم پیش میاد که به قول معروف از دنده ی چپ پاشی ولی خب دیگه همه یه جورایی همین جورین دیگه مهم اینه که برای خوشحال کردن من و بابا هر کاری میکنی شوکولات من !بغل

 

 

 

 

وقتی صدایی ازت نمیاد یعنی حسابی با خودت مشغولی و یه هو با چهره ای جدید وارد میشی

 

 

 

 

یعنی من خودم تنهایی قربون اون لباس پوشیدنات و ژست گرفتن هات میشم عشــــــــــــــــــــــــــــقم

 

 

 

 

این روزها همش شمارش معکوس داری تا دوباره رفتن ِ به مهد و تولدت و عروسی پسر خاله ی بابا که تهرانه و هر روز که از خواب بیدار  میشی یکی از اون شکل هایی که به خواست خودت برات کشیدم رو رنگ میکنی تا به روز موعود برسی ...

 

دخترکم داری چهار ساله میشی و هر وقت کسی ازت میپرسه چند سالته میای پیش من و میگی مامان چند سالمه ؟

میگم عزیزم 4 سالته میدونی خودت که چرا هی از من میپرسی!!

میگی نه خیر هنوز چهار سالم نیست هنوز که تولدم نشده !نیشخند

 

خب دیگه چیزی تا تولدت هم نمونده دیگهقلب

چهار سال گذشت

زود گذشت نه !؟

 

راستش من برای تولدت هنوز برنامه ریزی خاصی نکردم ولی خودت بی نهایت منتظر تولدتی نمیدونم چه جوری میتونم خوشحالت کنم

خیلی خیلی دلم میخواد خیلی خیلی خوشحالت کنم عشقم خدا کنه که بتونم

 

این عکس مال خرداد ماهه، جشن تولد همگانی برای همه ی بچه های مهد ، 4 ساله ها 5 ساله ها و 6 ساله ها که توی یه باغ کوچیکی براتون گرفتن خیلی بهت خوش گذشت واقعا توی جمع دوستات و بچه ها شاده شادی نفسم تو فقط با بچه ها خیلی خوشی و بهت خوش میگذره ...

 

 

 

 

 آرزو میکنم این همه عشقی که برای شروع دوباره ی مهد داری همین طور باقی بمونه و زود دلزده نشی و امسال خیلی بهتر از پارسال باشه برات کوچولوی منخیال باطلو از همه مهم تر اینکه زیاد مریض نشی ...حتما همین طوره مگه نه ؟اگه من انرژی منفی نفرستم حتما همین طورم میشه زبان

 

ان شاالله که بهترین روزها و شیرین ترین دقایق و زیباترین لحظه ها در انتظارت باشه گل نازمماچ

 

دخترک قشنگم وجودت به زندگی من معنی دیگه ای داده...

 پر میشم از شور و شوق و هیجان و امید وقتی شادی تو رو میبینم....

 

وقتی این دو تا مقنعه رو برات دوختم و ذوق زده شدنت رو دیدم باور میکنی انگار دنیا رو بهم دادن هر چند شادی تو برام از کل دنیا هم با ارزش ترهبغل

 

 

 

دو سه ساعتی مشغول بودم تا تونستم با تکه پارچه اینو برات بدوزم

 

 

 

 

 

  

 میدونی دلبرکم خنده های تو بزرگ ترین ِ آرزوهای منه عشق من بخند بیشتر بخند

 

 

  

 

دخترک نازنینم وقتی میخواستی مقنعه ها ت رو به بقیه نشون بدی گفتی ببینین مامانم برام چی دوخته آخه مامان من یه هنر منده!!!!!!از خود راضی

 

وای وای خدایا دلم میخواد نیایشم همیشه فکر کنه مامانش یه هنرمنده

حس بچه گونه و عاشقونه و پاک الانت رو درک میکنم وقتی حس میکنی مامانت ، بابات ، برات از هر کسی تو دنیا بالاتره و بهتره و داناتره و برتر و حتی هنرمند تر....

 

کاش کم کم که بزرگ و بزرگ تر میشی و خودت یه پا هنرمند ، بازم منو با این جمله های قشنگت پر از انرژی کنی ناز دونه ی من

و البته بابا رو هم ...

 

آخه به بابا هم میگی تو یه آشپز هنرمندی (بابایی به غذا درست کردن خیلی علاقه داره مخصوصا غذاهای من در آوردی) میگی غذاهات خیلی خوشمزه است من به تو افتخار میکنم

 

ما همیشه ی خدا به تو افتخار میکنیم امیدوارم تو هم به مامان و بابا افتخار کنی تا همیشه ها ....قلب

 

 

حالا چند تا دیگه از هنر نمایی های تو !

برا ی من و بابا شمعدون درست کردی با خمیر بازی

 

 

 

 

توی این نقاشی گفتی امام اول رو کشیدم ( امام علی (ع) رو کشیدی )با یه خرگوش که آرزوی خرگوش رو که نگفتی چی بوده به دست آورده ! (یعنی همون برآورده کرده)چشمک ...خوش به حاله خرگوشه خوش به حال تو خوش به حال من ...

 

 

 

 

شعر امام ها رو خیلی دوست دار ی و سعی میکنی حفظشون کنی علاقه ات از زمانی شروع شد که تو وبلاگ تسنیم عزیز بودیم و آهنگ وبلاگش که اسم امام ها رو میگفت شنیدی ....

 

شب و روز تولد امام رضا دل هممون حرم بود ولی سعادت نداشتیم تو خود حرم باشیم دیدن اون گنبد طلا و صدای نقاره ها و صلوان خاصه ی امام رضا از تلویزیون بد جوری هوایی میکنه قربون مهربونی هات امام رضا هر کی آرزوی زیارتت رو داره عنایتی کن بهش ....

 

البته گاهی اون دلی که دوره خیلی نزدیک تره شاید همون دل شکستگی هست که آدم رو نزدیک و نزدیک تر میکنه و چه بسا اون زیارت بیشتر مورد قبول باشه ، برای همه اونایی میگم که شاید دور باشن از حرم و نتونن حضور فیزیکی داشته باشن اما دلاشون اون قدر نزدیکه که زیارت روحانی و لذت بخشی میتونن داشته باشن به فاطمه ی عزیزم مامی امیر حسینم که هوای زیارت داشت هم همین رو گفتم ،  بُعد منزل نبود در سفر روحانی.......

 

اما تو دلبرکم هم خیلی دلت میخواست بریم حرم و می ریم ان شاالله توی روزای آینده ، همش میگفتی مامان من امام رضا رو خیلی دوست دارم من عاشق امام رضام ، دلم میخواد برم حرم ، دلم میخواد برم زیارت ، میخوام برای بچه های مریض دعا کنم ....باورم نمیشد این جمله ها رو ازت میشنیدم چه دل پاکی داری ...پاک بمون فرشته ی من امام رضا هم تو رو خیلی دوست داره همه بچه ها رو دوست داره و دعا کن همیشه عشق من ...

 ان شاالله که حاجت همه روا بشه و عیدتی تون رو گرفته باشین از امام مهربونی ها عیدتون مبارک همه روزهاتون عیدقلب

 

 

 

 

 

 

بعدا اضافه شد : من خودم وبلاگم رو با اکسپلورر باز میکنم شکل و اندازه ی فونت خیلی خوبه ولی با مرور گر های دیگه اصلا خوب نیست مثلا تو گوگل کروم خیلی خیلی ریز نشون میده دوستای گلم اگه فونت و اندازه خوب نیست بهم بگید کدوم حالت بهتر از همه است که تقریبا با همه مرور گر ها مناسب باشه اندازه اش ، البته اگر از گوشه ی صفحه زوم رو از 100 % بالاتر هم ببرید بزرگ میشه تا هر چه قدر که بخوایید ممنون از نگاه های قشنگ همتون ماچ

 

 

راستی نوشت :راستی خاله یه متن خیلی قشنگ از عرفان نظر آهاری گذاشته وبلاگش که خیلی خیلی دوستش داشتم خیلی زیبا بود و قابل تامل لینکش میکنم هم برا ی خودمون بمونه هم دوستای گل یکه دوست دارن بخونن برن اینجا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

ستاره
27 شهریور 92 1:04
سلام بر شما مامانی عزیز . چه دلبری دارین ماشاالله هزار ماشاالله .


سلام بر شما دوست عزیزم ممنون از نظر لطفتون
الهه مامان یسنا
27 شهریور 92 10:52
سلام عزیزم وای که دیشب که پست گذاشتی من خوندمش ولی با موبایل بودم و چشمام هم دیگه داشت آلبالو گیلاس میچید تا آخر پستت رو خوندم ولی نتوستم دیگه واست کامنت بذارم. چقدر حسهامون شبیه به همه زهره جون اینکه بچه هامون دارن سریع بزرگ میشن اینکه نکنه حسرت اینروزها رو بخوریم وای من که اسکم درومد از همین الان برای اون موقعی که حسرتش رو میخورم
خدای من نیایشم چقدر ناز شده همه عکسهاش خوشگل شدن اون عکسهایی که با مقنعه گرفته فوق العاده است مامان هنر مند. چقدر هم خوشگله این مقنعه هاش مخصوصا اون سفید و صورتیه...
چه خوب که این همه برای مهدکودک ذوق وشوق داره نیایشم. یسنا هم از اول مهر میره مهدکودکولی نمدونم استقبالش چطوریه.ولی میدونم که با بچه ها بهش خوش میگذره . منم آرزو میکنم که دخملمون امسال بهش خیلی خیلی خیلی خوش بگذره و کمتر هم سرما بخوره اصلا سرما نخوره که بیشتر بهش خوش بگذره و مامان گلش هم خیالش راحت تر باشه...
وای فقط چند روزه دیگه مونده تا تولد دختر پاییزیمون با دل بهاریش که مثل نسیم بهاری دلچسبه و همیشه یاد آدم میمونه مهر و محبت دختر مهرمون.ببوسش از طرف من که دلم میخواد بگیرمش بغل و حسابی فشارش بدم با این همه شیرین زبونیهاش.
چقدر نظرم طولانی شد واااااااییی... تقصیر خودت زهره جون همه رو با هم مینویسی منم جوگیر میشم


وای الهه جونم چه خوشحال شدم اومدی عزیزم آره منم دیشب خوندمت و کلی لذت بردم و منتظرت بودم الان که دیدم کامنتت رو کلی ذوق کردم مرس یکه وقت گذاشتی و نوشتی برام
ممنونم از نگاه خیلی قشنگ و حضور پر انرژیت
ایشالا که یسنا جونم هم ا زمهد خوشش بیاد و روزهای خوبی در انتظارتون باشه
دوستتون دارم عزیزای دلم خب من کامنت طولانی دوس دارم
الهه مامان یسنا
27 شهریور 92 10:54
راستی این قسمت آخر پستت رو که خوندم یاد اون شبی افتادم که با هم بودیم و بچه هامون داشتن دنبال گنبد طلایی میگشتن و هرکدومشون دلشون میخواست زودتر پیدا کنن یادش بخیر ...


وااااااااای آره راس میگی یادش به خیر ایشالا بازم همو ببینیم عزیزای دل
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
27 شهریور 92 12:26
ژستا رو برم من. مقنعه هم بهت میاد ناناز خاله، شیرین زبون و مهربون


مرسی عزیزم از نگاه قشنگت ممنون اومدی
خاله
27 شهریور 92 14:37
قربون عشق خودم بشم با این شیرین کاریاش
با این ژستهای نازش
دو روز که نمی بینمش ها اینقده دلم براش تنگ میشه که انگار دو ساله ندیدمش
البته میدونی که من خیلی اهل ابراز احساسات نیستم .. ! ولی خودش میدونه چقدر دوسش دارم
نقاشی شو ببین خدایا
شمعدوناشو
وای خوش به حال نیایش که مامانش اینقدر تحویلش میگیره
چقدر خوشگل شدن این مقنعه ها و چقدر به نیایش میان
مخصوصا دومی
آفرین به مامان هنرمند نیایش جونم
خودش که هیچی ما هم بی صبرانه منتظر تولدشیم مثل هرسال
راستی منم دلم برای اون روزاش خیلیییییییییییی تنگ شده .
نیایش که کوچیک نمیشه پس یکی دیگه بیار تا یه کم دلتنگیمون برطرف شه
در ضمن نگو خودت بیار چون بچه ی خواهر فرق میکنه ههههههههه

بابت اینکه مطلب وب رو اینجا لینک کردی ممنون خواهری .
من که خودم حال و وال ندارم برم اینور و اونور دعوت رسمی کنم لااقل اینجوری چند نفری میخونن . دستت درد نکنه ..


قربون خواهر خوشگل و خاله ی مهربون نیایش معلومه که میدونه دوسش داری این همه براش زحمت میکشی اونم تو رو خیلی دوس داره بعدشم خواااااااااااااهر خوبه خودت داری میگی بچه ی خواهر فرق میکنه خب منم دلم میخواد خاله بشم ای خدا به کی بگم یه دونه خواهر که بیشتر ندارم که
فدات شم کاری نکردم که خوشم اومد ا زمتنت البته همه انتخاب هات قشنگن ممنون از نگاه قشنگت خواه رخوبم دوستت دارم
مامان امیرحسین و کوثر جونی
27 شهریور 92 14:42
سلامبه خدا زهره جونم اینجا یه کامنت خیلی طولانی نوشته بودم.ولی نوشت کد امنیتی اشتباه است و همه پاک شدند.ولی من که از رو نمی رم از اینکه اومدی پیشمون خیلی ممنو.به خدا من عاشق این هلوی خوشمزه ات هستم عروسک خوشگل قرمز پوش من.منتظر تولد این خوشگل دختر نیایش خوش زبون هستم.دختر پاییزی با دلی پر از شکوفه های بهار.که مامان هنرمندی داره .چقدر مااااه شدی با مقنعه های خوشگل ات.احساس قشنگیه من هم همیشه مامانم برام هنرمند بوده و هست و پدرم برام ... خدا همیشه حفظتون کنه.
قربون اون احساس قشنگت... که همیشه حواست به بستن موی مامان هم هست .چه شمعدونی های خوشگلی درست کردی آفرین.
واااای چه خوش به حالش شده اون خرگوش ... قربون احساس پاکت نیایش... چه امام مهربانی...و چقدر خوش به حال ما که شما رو داریم عزیزای مهربون .
چقدر دلم امام رضا می خواست ولی اون سال 8/8/88 چقدر اذیت شدم با یه بچه کوچیک.به قول خودت مشهد داشت منفجر می شد تو اون سوز سرما.دلم می خواد یه روز خلوت برم و یه دل سیر نگاش کنم.خلااااصه که ما خیلی دوستون داریم.



عزیز دلم ممنون از این همه محبتت شرمنده که اذیت شدی برای دوباره کامنت گذاشتن به خدا از داشتن دوستای گلی مثل شما به خودم میبالم ممنون از نگاه قشنگت و نظر لطفت عزیز دلم ایشالا که قسمت بشه بازم امام رضا بطلبه روزی که خیلی هم دیر نباشه بیای و لذت ببری از زیارتت
☁☀☁ مامان تسنيم سادات
27 شهریور 92 15:23
چه پست قشنگى گذاشتيد مامانى واقعا عالى بود
از اون ژست گرفتناش تا حرفاى شيرينش
از الان كه لباساى زمستونيش رو در آورده ...!!! عكساى الان بودن يا قبلا؟؟ خيلى بامزه بود با اون گل سر قرمزش .
چه مقنعه هاى خوشگلى دوختيد براش دستتون درد نكنه معلومه جلو رفتيد توى خياطى
نيايشم حق داره بگه مامان هنرمندم ...


عزیز دلمی تو مامانی تسنیم گلم که اسم خوشگلت رو هم نمیدونم ممنون ِ محبتت هستم همیشه مرسی از نظر لطفت و نگاه قشنگت
این عکس ها که جدیدن آره دیگه همین جوری می ره از توی چمدون و سوراخ سمبه ها هر چی گیرش میاد میکشه بیرون و تیپ میزنه مثلا
☁☀☁ مامان تسنيم سادات
27 شهریور 92 15:28
اوووو.... نيايش كوچول موچولو رو ... عزيزم
مى بينى تو رو خدا مثل برق و باد مى گذره اين روزا .... منم عكساى بچگى تسنيم رو مى بينم احساس دلتنگى مى كنم براى اون روزا ....
هر سنى شيرينى خاص خودش رو داره ، الان ديگه احساس استقلال مى كنن و براى خودشون نظر دارن ولى اون موقع عين يه عروسك بودن


عین عروسک
آره چه قدر قشنگ گفتی دلم یه جوری میشه
دلم تنگ میشه منم البته سختی هایی هم داشت ولی خب هر چه قدر هم بزرگ بشن بازم برای ما بچه ان دیگه
☁☀☁ مامان تسنيم سادات
27 شهریور 92 15:32
ايشالله كه امسالم به سلامتى مهدش رو بره و در كنار دوستاش بهش خوش بگذره و چيزاى جديد ياد بگيره
آخخخخخخى عزيزم قربونت بشم با اون نقاشيت دختر نازم نمى دونى كه با اين كه نديدمت چقدر دوست دارم نيايشم عكساتم به تسنيم نشون دادم خيلى خوشش اومد
خوشحالم كه باعث شدم تو هم اون شعر رو ياد بگيرى تسنيم هم حفظ شدتش وقتى داره بازى مى كنه مى بينم يه تكه هاييش رو مى خونه ولى تا مى بينه دارم گوش مى كنم ديگه نمى خونه !


چه قدر کارای این تسنیم گلی من شبیه نیایشیه به خدا اونم وقتی میفهمه ما گو ش میدیم یا داریم میذوقیم همچین میزنه تو ذوق
☁☀☁ مامان تسنيم سادات
27 شهریور 92 15:38
رفتين حرم ما رو از دعاى خير فراموش نكنيد خيلى التماس دعا هم از شما و هم نيايش نازم
براتون آرزوى موفقيت مى كنم
نزديك پاييز كه مى شه و برگا شروع به زرد شدن مى كنند و هوا هم رو به سردى ميره و روزا كوتاه ميشن ولى خوشحالم چون توى پاييز پر هستش از تولد دوستاى وبلاگى خودم و تسنيم
سه سالگيشونم داره تموم ميشه دلم تنگ ميشه براش....


همین طوره که میگی دوست خوبم دلمون تنگ میشه ولی خیلی خوشحالیم که بزرگ میشن و سلامت هستن به خدا توی حرم برا یهمه بچه ها برای سلامتی شون دعا کردم همیشه به یاد همه هستم دوستتون داریم من و نیایش
☁☀☁ مامان تسنيم سادات
27 شهریور 92 15:40
نمى دونم چند تا كامنت شد ولى فكر كنم خيلى حرف زدم ببخشيد ... تازه الان فكر كنم تب دارم چون دوباره سرم سنگين شده وگرنه شايد بيشتر حرف مى زدم يعنى مى نوشتم !



آخی عززززززززززیززززززززززم آخه تو چرا با این حالت !
به خدا شرمنده میفرمایید
خیلی خوشحال شدم از خوندن کامنت هاتون
اومدم پست جدید بذارم تا قبل از تولدش که باز جامونده نشه دیدم یه عالمه کامنت !!!!!!!
خوندم و کلی لذت بردم ممنون
سجاد
27 شهریور 92 22:54
سلام .
بیاین تو و آهنگ جدید کلاه قرمزی رو دانلود کنین


سلام چشم حتما
ندا مامان نيايش
28 شهریور 92 16:46
سلام . پيشاپيش پاييز طلايي و چهارسالگي نيايش گلم مبارك .
دست مامان هنرمند و دختر هنرمندتر با ذهن خلاق درد نكنه .
دوستون داريم من و نيايش ...


قربونت برم ندا جون ممنون که اومدی عزیزم خیلی لطف داری ما هم دوستتون داریم مثل همیشه
مامان دوفرشته
29 شهریور 92 14:52
ازخوندن خط به خطش حظ کردم
ماشالله خانمی شده نیایشم
ژستاتم قشنگه
عیدتونم مبارک وهروقت رفتین حرم ماروفراموش نکنید


فدات شم مهربون تو لطف داری به ما عزیز دل به یادتونیم همیشه
حنانه
29 شهریور 92 18:25
سلام
زهره ماشالا یه پا هنرمندیا
یادمه وقتی دانشگاه بودیم یکی از بچه ها کلاس خیاطی می رفت بهش پارچه دادم یه مقنعه برام دوخت ایشالا یه روز لباس عروس بدوزی واسه نیایش
زهره می دونی اصن وبلاگت برای من قالب نداره نمی دونم واسه بقیه هم همینطوره یا نه
من با فایرفاکس میام با اکسپلورر هم اومدم قالب نداشت ریز هم بود فک کنم مشکل از قالبته


مرسی حنانه جونم از نظر لطفت به من
ایشالا که بتونم ادامه بدم خیلی دوس دارم بچه گونه دوزی رو یاد بگیرم
نمیدونم اشکال ا زکجاست شاید واقعا از قالبه در اولین فرصت عوضش میکنم ببینم چی میشه البته شاید همه چی رو به هم بریزه نمیدونم !
مامان نسترن
30 شهریور 92 2:34
بازآمد بوی ماه مهر
قدم گذاشتن به حال وهوای مدرسه مبارک.
منکه عاشق این بو هستم .توچی دوست خوبم


عززززززززیزززززززززززم
ممنونم
راستش خاطرات خوبی ندارم
خیلی مامانی بودم و از اینکه باید از مامانم جدا میشدم همیشه گریون بودم !
ولی الان عاشق بوی ماه مهر هستم که بوی تولد نیایش رو داره ....
مامان نیروانا
30 شهریور 92 7:39
میگم اونی که روی موزا خوابیده نیایشه ؟! کلاژ کار کردین نه! عالی شده
گل خانوم. پنجه ی آفتابِ پنجمین روز پاییز! خیلی دوسِت داریم. تو خودِ خودِ بهاری که توی پاییز همه جا رو گلبارون میکنی عزیزدلم


فدات شم عزیزم ممنون ِ محبت هاتم خانمی
آره اون نیایشه و کار خاله فریده ی گُله
بازم ممنون از نگاه قشنگت
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:35
انشاء الله كه قسمتتون بشه زود زود زود برين امام رضا(ع)......................قربون دلربايي هاي اين فرشته ناز حسابي براي خودش خانوم شده.......................عزيزم تولدت پيشاپيش مبارككككككككك


مرسی عزیزم به یادتون بودیم دوستتون داریم منو نیایش
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:35
_____888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
______888888
888888888888888888
888888888888888888


______8888888888
____888888888888888
__888888822222228888
_88888822222222288888
888888222222222228888822228888
888882222222222222288222222222888
8888822222222222222222222222222288
_8888822222222222222222222222222_88
__88888222222222222222222222222__888
___888822222222222222222222222___888
____8888222222222222222222222____888
_____8888222222222222222222_____888
______8882222222222222222_____8888
_______888822222222222______888888
________8888882222______88888888
_________888888_____888888888
__________88888888888888
___________888888888
____________8888888
_____________88888
______________888
_______________8


888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
888888______888888
_888888____888888
___888888888888
واااااااااااااااي تولدخيلي مباركه


ممنون 4 روز دیگه است و من هنوز کاری براش نکردم فقط باورم نمیشه 4 ساله شده
مامان سيد محمد سپهر
30 شهریور 92 10:36
واينكه خيلي قشنگ دوختي......مباركش باشه خانوم خوش سليقه


وای ممنونم از محبتت عزیزم
مادر کوثر
30 شهریور 92 15:41
سلام عزیزم
سه پست آخر وبلاگتونو خوندم
ماشالله به این شیرین خانوم ناز
دلم براتون تنگ شده بود
لذت بردم از عکسا و خاطرات
ببوسیدش




عزیز دلم ممنونم که اومدی و خوندی دلم براتون تنگ شده کوثر گلم رو ببوس کاش زودتر بیای و از کوثرمون بنویسی دوستتون داریم من و نیایش
زینب
31 شهریور 92 7:00
الهی با این مقنعه ها بچه مون مدرسه ای شد!!! پس تو هم زهره جان همین برنامه ما رو داری هر لحظه دیانا خودش رو یه جور درست می کنه و میاد بیرون کلی با خودشون حال می کنن... خیلی با حالن. شعمدونهاتون خیلی قشنگه دست سازنده اش طلا. ببوس نیایش گلی رو


آره هر کی دیدش اول همین رو گفت که میخوای بری مدرسه ؟
نیایش هم میگفت نه اینا مال نمازه...
ممنون عزیزم از اینکه اومدی و ممنون از محبتت ببو س دیانا جونم رو
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
31 شهریور 92 10:15
حالا تو خونه ی ما که نی نی ِ شیرین نیست. یعنی نمیای؟



واااای الهییییییی من به فداش... من هم تاریخ تولد این نیایش گلم رو یادم نمیره... تاریخ آشناییمون...

ای جاااااااااان... چه جمله های خوشگلیییی با کلمه "مامان" میسازی تو وروجککککککککک

ایشششششششششش مووووووووش ووووووووووووی.... اینا ابراز احساسات ِ منه در مقابل ِ ژست های نیایش جوووونی...

آخیییییییییییییی نازییییییییییییییی... چه مقنعه های خوشگلییییییییییی.... آفرین مامانییییییییی ِ هنرمند

هههه ... چه شمعدونی های خوشگلییییی.... آفرییییییییییییییییین...

من به فدای اون دل ِ پاکت و دعاهای زیبات نیایشششششششششم

***

زهره جونم من همیشه از فونت ِ tahoma و از سایز 3 استفاده میکنم.
البته من زیاد نمینویسم... فکر میکنم اگه شما با این سایز بنویسی، خیییییلی مطلبتون زیاد و بزرگ بشه.

از فریده جون با اون شعر قشنگ ِ انتخابیش هم ممنـــــــــــــــــــــــــــون


اِ وا مگه من نمیاومدم تا الان بانو این چه حرفیه ؟
خونه ی شمام میایم همیشه دوست عزیز و هیمشه همراهم
ببشخ اگه دیر به دیرمیام مرسی از حضور قشنگ و همیشگیت و اینکه با دقت راجع به همه چی نظر خوشگل میدی خوشحالم میکنی عزیزم ممنون از راهنماییت فک رمیکنم اشکال از قالبمه باید قالب رو عوض کنم ولی خب کل مطالب قبلی به هم میخوره دوباره نمیدونم !!!!!!!
مامان آناهيتا
31 شهریور 92 10:19
نيايش و زهره ي عزيزم، پاييز زيباتون مبارك باشه دختر پاييزي. اميدوارم با هر قطره باروني كه ميباره هزاران شادي به زندگي قشنگتون اضافه شه. قربون بامزه گيهات و ژست هات نانازم.


ممنونم عزیز دلم منم برا ی شما زیباترین روزای پاییزی رو آرزو دارم خوش باشید مهربون اناهیتا رو بوسه بارون کن
ツ ستایش مهربون ✿ ستایش خوش زبون ツ
31 شهریور 92 13:03
آخی چه ناز خوابیده وقتی نی نی بوده چه سرهمی نارنجی خوشکلی با سرویس خوابش هم ستش کرده زنده باشه نیایش جون


قربون نگاه خوشگلت عزیزم مرسی اومدی
مامان رها
31 شهریور 92 19:13
سلام زهره جون چقدر دلم براتون تنگ شده بود واسه اون ژستهای ناز نیایش جونم و واسه قلب پاک و صبور خودت که به ریا به حرفهای همه گوش میکنی و سنگ صبور همه هستی خیلی دلم براتون تنگ شده بود عزیزم چه مقنعه های خوشگلی دست گلت درد نکنه خوش به حالت نیایش جون با این مامان با سلیقه


قربون محبتت عزیزم نظر لطفته ممن هم دلم خیلی تنگ شده ببخش که کمتر سر میزنم به یادتون هستم دوست خوبم ممنون از حضور گرمت
مامي كيانا
2 مهر 92 11:36
اي جانم كلي از ژستهات لذت بردم
همينطور از دوخت مقنعه ها
چقدر خوبه كه بچه ها به ما افتخار كنن
اين جمله هر پدر و مادر رو به اوج ميرسونه
ايشالا يه روزي باعث افتخار ما پدر و مادرها باشيد همينطور كه الآن باعث شادي و دلخوشي ما هستيد


قربونت برم عزیزم ممنونم از محبتت همین طوره که میگی انشاالله همیشگی باشه خوشی ها و موفقیت ها براتون آرزوی بهترین ها رو دارم خانومی ببوس کیانام رو
آتــــی
3 مهر 92 11:46
خیلی خوشمله
پاییز مبارکه


فدات ممنون اومدی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد