دلبرکم ...
بعد از ظهره و من و تو کنار هم دراز کشیدیم تا بلکه بتونم یه کمی بخوابم
face to face تو بودم و داشت خوابم میبرد که هی با نوک انگشت نوک بینی م رو فشار میدادی !
بهت میگم چرا اینجوری میکنی مامان تو رو خدا بذار بخوابم خیلی خسته ام !
میگی: میخوام خاموشت کنم آخه هی باد میزنی تو صورتم !!!!!!
بهت میگم اگه الان خوب بخوابی ....
هنوز حرف تو دهنمه .......
میگی : اگه تو خوب نخوابی من بهت جایزه میدم!!!!!!!!!
اصلا هم نمیخواستم بگم بهت جایزه میدم دختر جووووووون
فدات شم که خوابیدنت هم به خودم یَــــــفته !!!
تیپ زدنت منو کشته
آخه تو این همه استعداد رو از کجا آوردی جیگر
اون عکس قبلی رو که مثلا بی هوا ازت گرفتم ولی فهمیدی و برگشتی گفتی
بذار لا اقل ژست بگیرم!!!!
ژست هات هم منو کشتهههههه
تیپ زدنت هم...
این روزا همش توی خونه راه میری و نمایشی که توی مهد تمرین کردین رو بلند بلند با خودت میخونی :
راه میری و میگی :
یکی بود یکی نبود
توی شهر قصه ها
خاله قزی ، پیرهن گلی،چادر رزی
با هزار ناز و ادا
شب و روز و سر میکرد
تا یه شب باباش صداش کرد.....
میگی : من زن بقال نمیشم اگه بشم کشته مشم واااااااااای وااااااااااااای
میخونی :حالا این شد یه چیزی
چه قدر برام عزیزی
مش رمضون زنت میشم
من وصله ی تنت میشم
بهت میگم نقش تو توی نمایش چیه ؟
میگی :من مادر شوهرم!!!!!!!!!!!
اوایل از مادر شوهر خوشت نمیاومد و میگفتی من میخوام عروس بشم
وقتی بهت گفتم مادر شوهر همون مادر داماده خوشحال شدی و از اون روز نقش مادر داماد رو بازی میکردی تو مهد و مربی هم راضی بود...
ولی بازم اصرار اصرار که من میخوام یا قصه گو باشم یا عروس
میگی که : رویا لـُــــــپشو بــــــــــــــاد میکنه خوب قصه نمیگه ولی من خوووووووب بلدم
به مربی تو ن گفتم میگه نیایش همه نقش ها رو حفظ شده هم به جای عروس میخونه هم قصه گو هم ....
ولی نمیدونم با این حال چرا تو رو قصه گو یا عروس نمیذارن؟!!!!!!!
بمیرم برای دل کوچیکت که هر روز بهم میگی آخه به خدا دست من نیست عروسکم چه کار کنم ؟!
عزیز دلم امروز زیاد حوصله نداشتم ببرمت مهد دلم میخواست خونه بمونی ولی مگه تو راضی میشدی !!!!!
میدونم تو دلت چی میگذره که دوست داری بری مهد دلت میخواد یه خودی نشون بدی و هر روز به این هوا میری که بهت بگن تو نقش عروس یا قصه گو باش ولی
همش میگفتی مامان تو رو خدا پاشو زودتر بریم دلم برای یسنا و یویا (رویا) آب شد!!!!!!
این روزا عاشق لی لی کردن هستی
توی خیابون بعضی جاها رو بچه ها با گچ خط کشیدن و تو روشون لی لی میکنی و با ذوق به من نشون میدی که بلدی
وای یادش به خیر کجایی کودکی