نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

ثمره ی عشق

وبلاگ نیایش یک ماهه شد...!

1390/2/30 10:20
نویسنده : مامانی
1,024 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم امروز دقیقا یک ماه از درست کردن این وبلاگ برای تو میگذره...

 دست خاله جون درد نکنه که پیشنهاد این کار رو داد ممنون خاله مهربون... زیبا

 هر چند که من خاطره های زندگی با تو رو لحظه به لحظه از روزی که فهمیدم تو درون منی تا به دنیا اومدنت و ......تا یک ساله و نیمه شدنت ، همه رو مینوشتم برات تو سر رسید های هر سال که برای تو میگرفتم ،ولی خوب اینجا حال و هوای خاص خودش رو داره.!.. زیبا

یک ماه پیش فکر نمیکردم بتونم خودم رو به این روز برسونم که هر روز رو تو تاریخ خودش برات بنویسم اینجا ولی خدا رو شکر تونستم تا جایی که میشد همه چی رو اینجا هم برات ثبت کردم تا الان فکر میکنم 62 تا پست برات نوشتم اینجا، خدا کنه فقط تا وقتی که حداقل تو یک بار بتونی اینا رو بخونی و بفهمی موندگار باشه... خدا کنه...  

تو این مدت بعضی وقتا که مینشستم جلوی کامپیوتر تا برات بنویسم Computer بدو بدو می اومدی دستم رو میکشیدی و سعی می کردی از روی صندلی بلندم کنی یا دستت رو میذاشتی زیرم و با زور میخواستی بلندم کنی  اگه پا نشم کلی ناراحت میشی و ... دوست نداری من بشینم پای کامپیوتر میخوای همش با تو بادی کنم ببخشید بازی کنم چه کار کنم بعضی وقتا حرف زدن خودم یادم میره از دست تو ...همش میای میگی مامان بیا بیا ، اگه پا نشم داد میزنی  مامان بییییییییییا....   ....... بییییییییییییییا ...

با خودم میگفتم منو نیگا دارم برای بچه ام مینویسم تا اونو یه روزی خوشحال کنم در حالی که الان که به من نیاز داره هواسم بهش نیست و ازش توقع دارم خودش با خودش بازی کنه البته نا گفته نماند که شما حتی نمیذاری من دقیقه ای به حال خودم باشم همش باید در خدمت شاهزاده خانوم باشم  حتی بعضی وقتا که دارم برات مینویسم تو توی بغلم میای و شیر میخوری همش میخوای یه جوری آویزون بشی دیگه منم باید فقط وقتایی که تو خوابی به هر کاری که باید انجام بدم یا دوست دارم انجام بدم برسم چه کار میشه کرد خودم اینجوری خواستم دیگه...

تو عشق منی  هر کاری هم با من بکنی ،هر چه قدر هم اذیتم کنی که البته زیاد اذیت نمیکنی دختر خوبی هستی ولی خب شیطونی میکنی دیگه هر چه قدر هم خسته بشم حاضر نیستم به روزی که تو رو نداشتم برگردم هر روز و هر لحظه که میگذره بیشتر احساس خوشبختی میکنم  هم به خاطر داشتن تو هم به خاطر داشتن بابایی مهربونت که عاشق ترین شوهر و پدر دنیاست

 قدرشو میدونم تو هم باید قدرشو بدونی دخمل بابا... بزن قدش یادم رفته بود بگم خیلی وقته یاد گرفتی میگیم بزن قدش دستت رو محکم میکوبی به دست هر کی بهت بگه ناز گلم خیلی وقته یادم رفته بود بگم الان این شکلک رو دیدم یادم اومد....

 راستی الان یادگرفتی وقتی ازت میپرسم بابا کجاست؟میگی:کا ،کا..= رفته سر کار

میگم رفته سر کار چی کار کنه؟ میگی: پولللل = پول در بیاره (خیلی پول رو خوشگل میگی)

میگم با پولش چی کار کنه؟ میگی: به به ...دَ دَ....= به به بخریم بریم د در (اینقدر قیافت رو بامزه میکنی کاش میتونستم بگم چه جوری میگی)

 

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله
31 اردیبهشت 90 14:11
یک ماهگی وبلاگت مبارک خاله جونم
مامانت حسابی پشتکار داشت که تونست فقط تو یک ماه خاطرات یک سال و نیمت رو ثبت کنه .



ممنون خاله جونم دست تو هم درد نکنه که پیشنهادشو دادی و تو این وبلاگ برام ثبت نام کردی
بوووووووووس
مامان مانی جون
25 آذر 90 16:19
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد