تقدیم به تو پروانه ی کوچکم !
چند وقتی بود که داشتم به این فکر میکردم که برای تو هم میز و صندلی بگیرم تا وقتی میخوای نقاشی بکشی یا کتاب بخونی راحت تر باشی اما از طرفی هم دلم میخواست یه چیزه قشنگ باشه که تو رو هم خوشحال کنه ...
این بود که از فریبای عزیز مامان نیروانای گل پرس و جو کردم و آدرس سایت پیکوتویز رو بهم داد و اونجا فقط یه مدل داشت اونم همین پروانه و کفش دوزک بود یعنی از اون مدل های حیوونی که توی عکس های اتاق یسنا و نیروانا دیده بودی خبری نبود دیگه ...
یه کمی فکر کردم و با فریبا و الهه ی عزیزم هم مشورت کردم و اونا هم گفتن چیز خوب و محکمیه و حتما خوشش میاد...
روز یکه میخواستم برات سفارش بدم یه هو متوجه شدم که میزش اون میزی که توی عکس هست -یعنی همون عکس اول پست-نیست !
فکر میکردم خب اون قشنگ تره که شکل درخته و زود هم کثیف نمیشه ولی وقتی سفید باشه خب دیگه ....
اصلا به ذهنم نمیرسید که این سفید و بنفشه یه گُله ! کنار کفش دوزک و پروانه ...
مامان نیروانا ، فریبا جون بهم گفت و تازه اون موقع بود که راحت تر قبولش کردم آخه اصلا نمیتونستم تجسمش کنم ! و بالاخره سفارش دادم فقط به خاطر تو نازنینم
همش فکر میکردم وقتی ببینی حتما ذوق میکنی ...
آخه خودت همش میگی من یه پروانه ام و دلت میخواد نقش پروانه رو بازی کنی و همش بشینی رو گُلا !
شب که خوابیده بودی من و بابا از ساعت 12 تا یک داشتیم سر همش میکردیم تا صبح که از خواب بیدار میشی ببینیش و خوشحالت کرده باشیم
صبح بیشتر از این که ذوق زده بشی تعجب زده بودی و چیزی نگفتی فکرکنم به خاطر اینکه تازه ازخواب بیدار شده بودی ، این جوری شد ! شاید نباید عجله میکردم برای نشون دادنش بهت و باید صبر میکردم یه کمی خوابت بپره ! ولی خب ذوق داشتم خودم !
بهت گفتم خوشت اومده مامان ؟
گفتی : آیه اینا از کجا اومده ؟
گفتم : من و بابایی میخواستیم سورپرایزت کنیم !
گفتی : خیلی قشنگه یه پروانه یه کفش دوزک با یه گل !
خیلی خوشحال شدم که خودت تشخیص دادی گُله....
ولی بعدش گفتی : چرا گلش قرمز نیست یا صورتی ؟!
و من اون لحظه فقط یاد حرف خودم افتادم که به فریبا جون زده بودم که کاش گلش مثلا زرد بود !!! و اون بهترین رو گفت که بچه ها ساده تر و پذیرا تر از ماها هستن و حتما خوشش میاد...
آره خوشت اومده بود ، خیلی هم دوسش داری ولی من همش فکر میکردم که چه قدر بده که تو هم مثل من اول به جای دیدن اون همه قشنگی عیبش رو پیدا میکنی!
یا مثلا گفتی چرا پروانه اش یه دهن خندون ندایه !!!
دخترکم منو ببخش دلم میخواد یاد بگیریم که همیشه فقط زیبایی ها رو ببینیم...
بیا به هم قول بدیم که از این به بعد این طوری باشیم ... باشه ؟
عزیزکم تازه بعدش هم با ذوق خاصی گفتی حالا اتاق منم مثل نیروانا شده مامان ! و دیگه شروع کردی به بالا و پایین پریدن روی صندلی ها ! و یکی یکی عروسک هات رو می نشوندی و بهشون اجازه میدادی فقط روی صندلی کفش دوزکی بشینن چون پروانه فقط مال خودته پروانه ی کوچیک من
مبارکت باشه گل نازم
خنده های تو بزرگ ترین ِ آرزوهای من اند
بخند
بگذار تا برآورده شوند