شاهکارهای تو !
این چیه؟
اگه گفتین!
نیایش میگه یه آینه کشیده
به نظرتون آیینه اش آشنا نیست؟
خیلی علاقه داره با بچه های بزرگ تر از خودش دوس بشه
من اینجوری فکرمیکردم و میکنم ...!
تا اون روزی که توی کلوپ پاندا با این ستایش خانوم دوس شد
و گفت: مامان میدونی چیا باهاش دوس شدم ؟
: برای اینکه لباسش قرمز بود مثل من!!!!
این عکس هم که احتیاج به توضیح ندایه
معلومه چه قدر عشق ظرف شستنه جیگرم
اینجا چی میبینید؟
خیلی چیزاااااااااا؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
مثلا فکر میکنید مامان زهره هم هست؟؟؟؟؟؟
دیگه وقتی دخترت، بخوابونتت و روت رو بپوشونه و ازت عکس هم بگیره ، همین جوری میشه دیگه!!
اینا هم خلاقیت ماها در ساخت کاردستی ، هه هه
اون دوربین با لوله ی مقوایی دستماله که بابایی درست کرده
اون عروسک ها هم با قاشقه که مامان جون با نیایش درست کرده
ما هم هر چی خواستیم صبر کنیم بهار بیاد بعد بریم سراغ میوه های بهاری نشد که نشد
از اون جایی که نیایش همیشه دلش میخواد من بیام دنبالش مهدکودک و پیاده بیایم تا خونه ، روزایی که بابایی بیاد ناراحتی میکنه که : چرا با ماشین اومدی و مامانی نیومده حالا باید برام جایزه بگیری
خب اینم یه جورشه دیگه
حالا بیا زحمت بکش، از وقتت بزن برا اینکه به سر و صورت دخملیت باد نخوره با ماشین برو دنبالش،
بعد جایزه هم براش بگیر که ناراحت نباشه
خب این توت فرنگی ها هم جایزه اش بود دیگه مگه چیه؟! البته مال یه هفته پیشه هههههه
بفرمایید تو رو خدا ...!
ست میکنیم در حد تیم ملی
نیایش بعد از اینکه خودش رو آیایش کرده ...میگه : مامان ببین منو لباسمو گوشواره ها مو و میزم با هم سِتــــــــــــــــیم
اینم یه جایزه ی دیگه است!
خیلی کتاب خوبیه یه عالمه رنگ آمیزی و با یه عالمه بر چسب که عاشق بر چسبه نیایشی همش رو روز اول چسبوند به دو صفحه ی جلدش ... اون وسطی هام صفحات رنگ آمیزیشه که خیلی زیاده و حسابی مشغولش کرده
اینم از اون کاراست دیگه ، از همون شاهکارها !!!!
برچسب چسبونده به کمد، بعد با ماژیک دورش خط کشیده
این اسب رو لباس پوشونده به این صورت
بعد میگه : مامان این اسبه پاش رو بهم نمیداد! مجبو شدم این جویی پاش کنم جویاب یو
بعضی وقتا خیلی با مزه خودش رو سر گرم میکنه ، یه جوری با خودش و عروسکاش بازی می کنه که ادم دلش میخواد بپره تو بازیشون عروسک هاش رو میخوابونه ازشون پذیرایی میکنه
دکتر بازی میکنه باهاشون ، گاهی هم پرستارشون میشه و ازشون مراقبت میکنه و داروهاشون رو میده
حالا خودش که خیلی با مزه باهاشون حرف میزنه انگا رکه واقعا توی نقشش فرو رفته و باورش کرده ولی اونجایی که به جای اونا حرف میزنه خیلی با مزه تره
الان خیلی یادم نمیاد که چی میگفت !!! مثلا میخواد دارو بده به فیله
در حالی که ادای فیله رو در میاره و میخواد صداش رو تغییر بده (این تغییر صدا و تن صدا رو تازگی خیلی انجام میده)
فیله میگه : نه نمیخوام نمیخورم دوس ندایم!
نیایش میگه نه باید بخوری برات خوبه زود خوب میشی نگیان نباش هیچی نیس!
فیله دوباره با حالت ناز میگه نه آخه خوشمزه نیست
نیایش میگه عزیز دلم برات خوبه فدات شم بخور زودی خوب بشی بتونی بری مهد کودک شعر بخونی
آفرین دختر خوب!.
در ضمن اکثریت عروسک هاش و نقش اول قصه ها ش هم دختره
معلوم میشه داره چه کار میکنه؟
بعله اینقدر این سر ِ مبارک رو - وقتی اینجوری باهاش حرف میزنم کلی میخنده از بعضی کلمه ها و مدل گفتنش ، خیلی خنده اش میگیره - میچرخونه که جیگ میره و میفته زمین از این کار خیلی خوشش میاد اینم از اون کاراس که از دوستان عزیز در مهد یاد گرفته دخملی
بابایی براش یه عالمه قلم مو های رنگی گرفت کلی ذوق کرده بود ! اینم جایزه ی یه روز دیگه بود دیگه
اگه گفتین نیایش چی کشیده؟
خودش که میگه غاز کشیده!!!!
به قول خاله فریده فکرکنم اول یه خط و خطوطی رو میاری رو کاغذ بعد فکر میکنی حالا شکل چی شده خیلی جالبه
اینا هم تخم بلدرچینه که خیلی دوس داشتی و با اشتها میخوردی میگن کلی هم خاصیت داره ولی نمیدونم این زبون ریزی ها و دم در آوردن هاش هم ربطی به خوردن اینا داره که این روزا اینقدر زبون میریزه
یه دفعه یه چیزایی میگه من همین جوری میمونم
مثلا میگه : مامان میدونی میکروب هم یه جور پسره (با عرض پوزی از همه پسرای محترم)
ولی صابون دختره ، تمیزه!!!!!!
یه روز بهم میگه مامان بیا پارتی بازی
چی مامان؟چی بازی؟!!!!!!!!
پارتی بازی دیگه!
اونوقت پارتی بازی چه جور بازی ایه؟
همون عمو زنجیر بافه دیگه بادکنک بازی و بدو بدو و .....
عجــــــــــــــــــب
اگه یه وقتی بادکنکی ، تخم مرغی چیزی داشتید نیایش هست ها براتون به صورت رایگان و افتخاری رنگ و نقاشی میکنه
بقیه اش دیگه باشه تو پست های بعد هه ههخب دیگه خسته نباشم واقعا