نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

ثمره ی عشق

بالاخــــــــــــره اومــــــــــــــــــدم !!!

قبل از هر چیزی باید از همه دوستای مهربونم که این مدت جویای احوالمون بودن تشکر کنم و بگم که شرمنده ی همتون هستم که نتونستم سر بزنم به خونه هاتون  حتما میام و از خجالتتون در میام امیدوارم به حساب بی معرفتی و کم لطفتی نذارید خدای نکرده که خیلی غصه میخورم ببخشید عزیزای دل هیچ وقت فکر نمیکردم غیبتمون یک ماهه بشه ولی این دفعه شد دیگه ایشالا تکرار نشه    تازه زمانی هم که تونستم بالاخره چند دقیقه بشینم پای سیستم فقط شد اون همه کامنت های پر مهرتون رو جواب بدم و دیگه به آپ کردن وبلاگ و سر زدن به خونه های همه تون نرسید   و نیایش هم زیاد اجازه کار با کامپیوتر رو به من نمیده اگه روشن بشه خودش میاد و میخواد که باز...
1 شهريور 1392

دختر یه متری من !!!

سلام دوستای گلم طاعاتتون قبول     خیلی وقته دلم میخواد بنویسم اما نمیدونم چرا نمیشد شاید به قول الهه جون تنبل شدم نمیدونم توی این روزهای بلند و بسیار گرم تابستون یه جورایی خونه نشین شدیم دیگه ولی بازم زیاد وقت نمیشد بیام نت دلم برای همتون تنگ شده ....این روزا کلاس خیاطی که میرم از همون ب بسم الله شروع کردم تا شاید یه چیزی بشم در آینده های دور  علاقه دارم ولی باید خیلی خیلی حوصله و انگیزه  داشته باشی که بتونی ادامه بدی فعلا که قصد دارم ادامه بدم چون علاقه ام می چربه به حوصله ام      نیایش هم خیلی علاقه مند شده به خیاطی به محض اینکه الگو و پارچه و چرخ خیاطی رو راه میندازم خودش رو...
2 مرداد 1392

یه دنیا ، یه یسنا ...

از اون شب قشنگی که به دیدار دوستای نازنینمون رفتیم هنوز یه هفته نگذشته ولی دلمون چه قدر براشون تنگ شده انگار وقتی دست تو دست هم میذاریم و نگاهمون با هم عجین میشه دلتنگی ها هم بیشتر میشه و البته دوستی ها محکم تر .... الهه ی عزیز و یسنای نازش دوستای مهربون من و تو هستن نیایشم ،الهه ی عزیزم همیشه با قلم زیبا و پر احساسش که از روزهای زیبای کودکی یسنای گل مینویسه منو جذب صفا و صمیمیت و یکرنگیش کرد و با وجود این همه فاصـــــله حس میکردم خیلی دلم به دلش نزدیکه و واقعا هم همین طور بود توی اولین دیدارمون میتونستم حس کنم همون احساسی رو که از پشت این فاصله ها هم بهش داشتم دوستتون دارم عزیزای دل و برام باعث افتخار بود گذروندن شبی با شما و چه قدر...
22 تير 1392

بهانه ...

زمانی که نی نی وبلاگ برای جشنواره ی تابستونیش تبلیغ میکرد خیلی مشتاق بودم که بدونم با چه عنوانی این دفعه باید مسابقه بدیم .... روزی که مشخص شد که عنوان مسابقه ، نی نی شکمو هستش اولین عکس العملم این بود :  آخه تو اصلا شکمو نیستی دخترم ، یعنی شکمو بودن پیشکش ، غذا به اندازه ی کافی بخور برا ی من بسه هر چند که همه میگن خب به خودت رفته دیگه آخه منم زیاد نمیتونم بخورم ،هیچ چیزی رو زیاد نمیتونم بخورم  خلاصه اینکه کلا بی خیال مسابقه و عکس پیدا کردن و عکس گرفتن ازت شدم البته دلیل اصلی م برای شرکت نکردن توی مسابقه فقط شکمو نبودن تو نبود !!!!  راستش بنا به دلایلی  از نحوه ی رای گیری این مسابقه زیاد خوشم نمیاد  نمیدو...
17 تير 1392

با مزه گوی من !

چه مزه ای میده این بامزه گویی هات بهت میگم آخه تو چرا اینقدر خوشمزه شدی دختر میگی من که خوشمزه نیستم حرفهام خوشمزه است عزیزم   الهی فدات شم که همین جوری داشتی زبون میریختی و همه میخندیدن بعد گفتی به اینا میگن بامزه گویی ! هر چند که الان زیاد یادم نیست از بامزه گویی هات باید همون موقع مینوشتمشون حالا اگه یادم اومد اضافه میکنم همین جا!         اومدی تو آشپز خونه بهم میگی ببخشید آقای فروشنده میوه دارید ؟ میگم بله که داریم دخترم میگی من که دخترت نیستم من مشتری ام میگی پرتقال دارید ؟ میگم نه ببخشید فقط پرتقال نداریم میگی نه من فقط و فقط پرتقال میخواستم میگم آخه چرا میو...
9 تير 1392

پَـــر پَــــر پَــــر بچه ها دست خدا یارتان ...

حالا ببین تو رو خدا دست از سر این مهد کودک ما بر نمیداریم که ،تازه یاد گرفتم حجم فیلم ها رو کم کنم خوشم اومده هی فیلم میذارم !!!!می بینی ؟!         حیف که تموم شد امسال راستی چی شد کجا رفت مثل کبوتری بود ، چرخی زد و هوا رفت بچه ها آی بچه ها یک سال از عمر ما رفت خوب ها به یاد ما ماند بد ها ز یاد ما رفت پر پر پر بچه ها ،دست خدا یارتان تا فصل پاییز بعد خدا نگهدارتان       آقا علیرضا ،نگهبان باغ ، دو تا جوجه اردک برای بچه هاش گرفته بود ... تو هم دیدی خیلی خوشت اومد ...بابا میخواد برات بگیره ولی فکر نکنم من بذارم اما چه قدر دوستشون داری اصلا هم نمیترسیدی و بوسشون هم کردی...
31 خرداد 1392
13052 0 30 ادامه مطلب

میچرخم و می رقصم و ...

  ٢٠ خرداد 92 جشن خدا نگهدار مهد کودک !     فردا ٢٦ خرداد ماه تولد یکی یه دونه خاله ی ازگل بهتر نیایشه تولدت مبارک بهترین خاله ی دنیا ، مهربون ترین خواهر دنیا ... دوستت داریم یه عالمه البته ٢٧ خرداد هم تولد خودمه     فردا روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای تا زیباترین لحظه ها را برایمان بسازی . . . تولدت مبارک عززززززززیزززززززززم  تو که نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان و صدایت آرام تر از نسیم بهار  است تولدت مبارک     ...
25 خرداد 1392

خدا نگهدار !

جشن خداحافظی مهدتون 20 خرداد برگزار شد ! خوب بود فقط چون ساعت 3 ظهر تا 7 و نیم طول کشید همتون بیشتر اوقاتش خواب بودین و بی حال!!!!تازه 8 شب تا 11 شب که جشن پیش دبستانی 2 بود که فارغ التحصیل میشدن از مهد کودک!!!! خیلی منتظر این جشن بودی به خاطر نمایش خاله قزی که عروس میشد اما.... اما خب غیبت های زیادت باعث شد که نتونن نقش عروس رو بهت بدن و ... بذار با عکس ها بگم از اون روز خوب ...البته اینم بگم که عکس هام اصلا کیفیت ندایه چون هم نورش خوب نبود اونجا هم فاصله ام تقریبا زیاد بود و با زوم گرفتم ببخش اگه خوب نیس دیگه من که خودم کیف میکنم میبینم خب در کل مهد رفتن امسالت ، بیشتر از اینکه جنبه ی آموزشی داشته باشه باعث شد چون با بچه های زیاد...
22 خرداد 1392

عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ...

      داری روز به روز بزرگ تر میشی و شیرین تر عاشقتم نفسم وقتی بهت نگاه میکنم احساس غرور میکنم که مامان تو هستم دلم میخواد طوری باشم که تو هم به من افتخار کنی دلبرکم عاشقتم نیایشم         چند روزی نبودم دلم برای اینجا نوشتن خیلی تنگ شده بود گفتم الان که خوابی به جا ی هر کاری دیگه ای بیام دو خطی ! بنویسم بلکه دلم وا شه ... چند روزی بد جوری مریض بودی خدا رو شکر بهتری خیلی بهتر ولی سرفه های بدی داری هنوز نمیدونم این واقعا حساسیت هست که تو بهش مبتلایی گل نازم یا سرما میخوری ولی این دفعه خیلی عفونت داشتی و هنوز خوب نشده ، دوباره مریض شدی... عزیزکم برای تو و همه بچه ها همیش...
17 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد