نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

ثمره ی عشق

دخملم داره بزرگ میشه

گل قشنگم خیلی شیرین شدی مامانی کارای بامزه زیاد میکنی مخصوصا ژست هایی که موقع عکس گرفتن به خودت میگیری خیلی بامزه است... الان (25 مرداد89) یاد گرفتی با انگشت اشاره میکنی به چیزای مختلف و یه چیزایی به زبون خودت میگی عاشق حرف زدنتم عزیزم الان دیگه به راحتی و بدون کمک خودت وایمیستی و حتی در حالی که ایستادی دست هم میزنی    عزیزم راستی روز اول مرداد هم اون یکی دندونت یعنی دندون جلوی فک بالات، سمت چپ (چه جوری آدرس دادم) هم دراومد یعنی موقع عروسی خاله(5 مرداد) 3 تا دندون داشتی خوشگلم و روز 5 شهریور که 11 ماهت تموم میشد دندون چهارمت هم داشت درمی اومد... از شیطون بازی هات که دیگه هر چی بگم کم گفتم تمومی نداره  ...
12 ارديبهشت 1390

خندیدن هم نیایش است

خندیدن یک نیایش است اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی... هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد، به آرامشی عظیم دست می یابی   کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند   کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!   شادی اگر تقسیم شود،دو برابر می شود! غم اگر تقسیم شود،نصف می شود!   همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!   یادت باشه! انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند! بهشت یعنی،شادی،خنده،سرور و شعف! جای تأسف است! ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم،ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم ...
12 ارديبهشت 1390

به مناسبت روز معلم

امروز 12 اردیبهشت90 روز بزرگداشت مقام معلمه برا همین گفتم با یه شعر  به هر دو تا مامان بزرگت که یه روزی معلم بودن و البته همیشه معلم میمونن تبریک بگم... حیف است معلم را به شمع تشبیه کنیم چون شمع را میسازند که بسوزد اما معلم میسوزد که بسازد... آنکه نقاش است و نقشی ساخته                      با قلـــــــم طرح نویی انداخته در مسیر واژه های دوستــــــــی                      سطر سطــری زآشنایی...
12 ارديبهشت 1390

اولین واژه های نیایش

اولین کلماتی که به زبون آوردی ما، مام، ماما و بابا بود ولی هر روزی که میگذشت چیزای جدید تر یادمیگرفتی مثل عمه و عمو ...وقتی دیدم رو دور عمه گفتن افتادی سریع زنگ زدم به عمه جونت و کلی براش عمه عمه کردی و اونم ذوق کرد و خوشحال شد(15تیر89) عمو رو هم از اونجایی یاد گرفتی که عاشق عمو پورنگ شده بودی و تا برنامش شروع میشد میگفتی عمو... بعضی وقتا هم صداهایی در میاوردی که بقیه تعبیر به کلمات معنی دار میکردن مثل هپی(happy)یا عمه نی(میگفتن یعنی عمه نیست)یا م نی (به فتح م) یعنی من نی نی هستم یا ابو (به فتح الف) چه میشه کرد واسه کسایی که برا حرف زدن نی نی شون لحظه شماری میکنن این چیزا پیش میاد دیگه هر صدای نی نی رو معنی میکنن دل خودشون خوش باش...
11 ارديبهشت 1390

عروسی خاله

٥ مرداد 89 عروسی خاله فریده به خوبی و خوشی برگزار شد و اونم یه نفس راحتی کشید طفلی خیلی خسته شده بود ولی بالاخره تموم شد دیگه خیلی هم همه چی خوب بود تو هم خیلی ناز شده بودی و دلبری میکردی آخرای شب دیگه اینقدر خسته بودی که تو اون سر و صدای وحشتناک نمیدونم چه جوری خوابت برده بود تازه بگو کجا تو بغل مامان بزرگ من اول که دیدمت خیلی نگران شدم گفتم چه جوری میشه تو این صدای بلند اینجوری خوابیده باشی آخه تو با کمترین صدا از خواب بیدار میشدی وقتی تو می خوابیدی ما نمیتونستیم نفس بکشیم برا همین که ترسیده بودم خودم با دست خودم بیدارت کردم و بعدش نتونستم یه لقمه شام بخورم از دست تو..راستی گلم همون روز 10 ماهت هم تموم میشد ایشالا عروسی...
11 ارديبهشت 1390

این دخمل تنبل بالاخره چهار دست و پا کرد

خوشگل مامان در حالی که چند روز مونده بود 9 ماهش تموم بشه 2 تیر 89 کلی واسه مامان چهار دست و پایی رفت البته خیلی هم تنبل نبودی ها چون اول پا شدی واستادی آره از هر جایی که می شد دستت رو می گرفتی و وایمیستادی... دخملم باهوش و زرنگه...با این که دوست داشتم زود تر راه بیفتی ولی نمیدونستم تازه از وقتی چهار دست و پا بری رو زمین پر از میکروب اول بیچارگیه... تو هم که ماشاءالله وروجک مگه میشد جلوت رو بگیریم خدا خودش باید مواظب شما کلوچوهای وروووجک باشه   ...
10 ارديبهشت 1390

اولین روز مادر

١٣ خرداد 89 مصادف با تولد حضرت فاطمه(س)و روز زن و مادر بود تا اون موقع خیلی احساس خاصی نسبت به این روز نداشتم جدا از این که همش سعی می کردیم یه جوری از مادرامون قدردانی کنیم، ولی واقعا فقط الان حس میکنم که زحمت های یه مادر هیچ جوری قابل جبران نیست و بزرگ ترین هدیه هم برا یه مادر اینه که سلامتی بچه اش و خوشبختی اونو ببینه اون روز یعنی روز مادر وقتی بابایی یه هدیه از طرف تو برام گرفت و توی یه کارت تبریک خیلی خوشگل از زبون تو برام نوشته بود واقعا خوشحال شدم و حس عجیبی داشتم ...مادر بودن نعمت بزرگیه و واژه مادر هم مقدس واقعا وقتی مادر میشیم قدر مادرامون رو می دونیم نیایش پاکم برات آرزوی خوشبختی می کنم ممنو...
9 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد