نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

برف زیبای زمستونی

این عکس مربوط به 21 دی 89 هست و اولین برف زمستونی مشهد،اولین بار بود که برف رو می دیدی و درک میکردی البته اول زیاد خوشت نمی اومد و پا رو برف نمیذاشتی، نمیدونم شایدم سردت شده بود ولی تو عکس بعدی که چند روز بعدترش برف اومده بود با هم رفتیم  تو حیاط برف بازی و خیلی دوست داشتی عزیزم  دیگه نمیخواستی بیای تو خونه ...
16 ارديبهشت 1390

به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)

کدامین شب از آن شب تیره تر بود که زهرا حایل دیوار و در بود شبی کاندر هجوم تیغ بیداد سرت را سینه زهرا سپر بود زمان بر سینه خود سنگ می کوفت زمین از داغ زهرا شعله ور بود عطش نوشان کوفی آتشین اند که حتی کوثر آنجا بی اثر بود شراب کوفیان خون حسین است شراب فاطمه خون جگر بود   تو می دیدی ولی لب بسته بودی که آیین محمد (ص) در خطر بود   ندانستم که در چشم حقیقت کدامین مصلحت مد نظر بود   گلویت استخوانی آتشین داشت که فریادت فقط در چشم تر بود چرا ابلیس را رسوا نکردی؟ عقاب تیغ تو بی بال و پر بود؟ فدای تیغ عریان تو گردم کسی آیا ز تو مظلوم تر بود؟ ...
16 ارديبهشت 1390

عاشورای 89

این عکس مربوط به 25 آذر 89 هست روز عاشورا ....عزیزم شام غریبان هم رفتیم حرم امام رضا ،خیلی همه چی برات جالب بود و با دقت نگاه میکردی...مخصوصا وقتی میخواستیم شمع روشن کنیم همش میخواستی خودت بگیری دستت شمع رو ....همه چی اونجا توجهت رو جلب کرده بود از بی نهایتی جمعیت گرفته تا صدای سینه زنی و دسته های عزا داری.... این شعر رو هم مامان بزرگ برای تو سروده گلم، اسم هممون رو هم توش آورده .... دردانه دختری زتبار حسینیان  فرخنده نام او به روایت نیایش است فخر است اینکه بگویم ز حسن او زیبا و خنده رو به نهایت نیایش است هر جا که هست پر شود از شور ،محفلش مشمول لطف حق به کفایت نیایش است منظومه ای که زهره در آن ...
16 ارديبهشت 1390

برای همسرم به مناسبت ششمین سالگرد عقدمون(16اردیبهشت)

  آن شب ... که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ... تماشا می کرد ...   آن شب ...     که شب پره ها عاشــقـــانه تر ...   نــــور را می جســـتند ...!   و اتاقم ..   سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... ! دانستم.. تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!     امشب ب از شب توست...   ام شب باز شب از تو گفتن است... و شب ی است غرق سکوت و من...
15 ارديبهشت 1390

اولین مسافرت با نیایش (5 مهر 1389)

صبح زود روز 5 مهر 89 بعد از نماز صبح راه افتادیم سمت شمال مامان جون (مامان من) هم با ما اومد چون خودم ازش خواستم هم به خاطر اینکه یه آب و هوایی عوض کنه و دلتنگ تو نباشه هم به خاطر اینکه من دست تنها نباشم توی سفر با تو کوچولوی وروجک تا به همه مون خوش بگذره خیلی هم خوب بود غیر از یه بار که ماشین یه کم اذیت کرد ولی وقتی رسیدیم دریا خیلی خوب بود دلم برا دریا تنگ شده بود.....توی این عکس بابا امان ایستادیم برای صبحانه ....عکس بعدی  گرگان بودیم برا نهار ...عکس های بعدی هم مربوط به بابلسر هست و دریا .....نتونستیم خیلی دورتر بریم چون  سفر با یه کوچولوی یه ساله که مخصوصا وروجک هم باشه خیلی سخته ...کاش امسال هم بریم دوباره ،حالا که ...
15 ارديبهشت 1390

یک روز قبل از جشن تولد یک سالگی

عزیزم چه قدر زود یک سال گذشت باورم نمیشه که این قدر بزرگ شدی میدونی فردا چه روزیه آره فردا میخوام برات جشن تولد بگیرم البته زودتر داریم جشن رو میگیریم یعنی فردا جمعه 2 مهر... هم به خاطراینکه جمعه است همه بتونن بیان(البته همه ای هم نیست خانوادگیه) هم به خاطر اینکه 5مهر میخواهیم با هم بریم شمال به مناسبت تولد یک سالگی ات عزیزم  خیلی خوش میگذره حتما ... دلم میخواد وقتی کنار دریا اولین قدم هات رو داری برمیداری کلی ازت فیلم بگیرم عشقم ...احتمالا تو اون ساعتی که تو به دنیا اومدی یعنی ساعت 12:25 دقیقه 5 مهر یک سال پیش رسیده باشیم نهارخوران گرگان چند روز پیش کلی رفتیم خرید کردیم برا تزیینات تولد و کیک هم سفا...
14 ارديبهشت 1390

تا قبل از یک سالگی

26 شهریور 89  که هنوز 12 ماهت تموم نشده بود اگه دستت رو از جایی می گرفتی که تمام خونه رو راه میرفتی به راحتی ولی بدون اینکه کمک بگیری از در و دیوار  10 تا 12 قدم میتونستی خودت راه بری کلمه های جیز و آتیش رو هم خیلی با مزه میگفتی و معنی اش رو خوب میفهمیدی...  کلمه دیگه ای که یاد گرفته بودی علی بود دایی علی که کلی ذوق کرده بود که تو اولین اسمی که گفتی علی بوده ولی من فکر میکنم اون موقع تو میخواستی بگی الو میگفتی الی.... خیلی دوست داشتی همش با تلفن صحبت کنی همین الان هم همینطوری... اینم از به به خوردنت....به به رو هم میگفتی ...هر وقت من در یخچال رو باز میکردم  یا داشتم آشپزی میکردم با اون صدا...
14 ارديبهشت 1390

فرهنگ لغت نیایش در 14 و 15 ماهگی

ماما،مام،مامان،مامانی نی نی = مامان،مامانی بابا،بابادی =بابا،بابایی آله = خاله دادی=دایی آب بادی=آب بازی بادی=بازی د َدَ = دَدَر الی= الو،علی عمممم=عمو عمه َ=عمه بو = توپ بووووو=بوس جی جی=... ما=مو گا=گاو ا َپ = اسب بَ بَ=به به تی تی =تو تو  آپو ،هاپو =هاپو + هر چیزی که نمیشناخت دَ=دست پا = پا با = باز دیش = جیش عَک = عکس نی نی=هر بچه ای که می دید+عروسکاش عتی=عروسک،عروس آبَ = آب حطی = حیاط نَ = نماز        &n...
14 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد