من تو را دارم
عزیز دلم الان که دارم برات مینویسم تو خوابی و بابا هم با مامان بزرگ رفتن دندون پزشکی منم گفتم از فرصت استفاده کنم و برات بنویسم و بازم بگم که چه قدر عاشقتم عزیزم... هر روز و هر لحظه بهت میگم ها ولی خب اگه خدای نکرده یه روز یادت بره که من چه قدر بهت میگفتم عاشقتم اینجا که بنویسم برا همیشه میمونه اگه خدا بخواد... الان که شیر خوردی و خوابیدی خیلی هم ناز خوابیدی(البته شما می می میخوری ها یا به قول خودت جی جی، نه شیشه.....
خیلی خسته بودی ،از صبح همش شیطونی کردی و همش میخواستی ببرمت دَدَر ولی آخه مامی جونم هوا خیلی گرم شده امروز خیلی هر چی بهت میگفتم بازم تو این آفتاب داغ منو کشوندی تو حیاط چرخ بازی کنی ،آب بازی کنی ،باز خوبه همین حیاط هست وگرنه فکر کنم با این ددری بودن تو ما باید شبها هم تو پارک میخوابیدیم
بهت گفتم بخوابی بیدار شی با هم میریم پارک تاب بازی ،حالا جالبه تو خودت تاب داری تو خونه ولی همش میخوای بری بیرون خب به هر حال باید به قولم عمل کنم... پس تا بیدار نشدی برم کارام رو بکنم که وقتی بیدار شدی با هم بریم پارک الهی من فدای اون پارک و دَدَر گفتنت بشم یه جوری با التماس میگی که آدم دلش کباب میشه برات نازدونه ی من عاشششششششششششششقتم
من تو را دارم ، تو را
که تمام منی
من تو را دارم تو را
که هدیه خدای منی
دوست دارم تو را
که نیایش من با خدای منی