آآآآآآآآآدم برفـــــــــــــــــــی!!!!!!
تا حالا دیده بودی کسی 5 روز مونده به بهار و سال نو ، از برف و آدم برفی و برف بازی بگه؟
خب حالا ببین من میگم ، مگه چیه ؟ آخه این پست ادامه ی پست قبله !!! و چاره ای نیست باید همین الان بذارمش تازه میخوام تا جایی که میشه تمام خاطرات مربوط به سا ل91 رو تموم کنم هر چند که بازم بعضی چیزا رو جا انداختم و وقت نشد که برات بنویسمشون ولی بازم سعی ام رو میکنم عزیزکم با اینکه این روزا خیلی کار دارم ولی دلم هم نمیاد ایجا رو ول کنم و برم!!!!!!!!!!
به جای اینکه بعد از یه عالمه کار برم استراحت کنم مثل همین الان !!! یا بخوابم وقتی تو خوابی ...... میام اینجا تا خیلی عقب نمونم از نوشتن
حالا برای دیدن عکس های مراسم آدم برفی دُرُس کنون ِ روز 18 اسفند میتونی بری ادامه
جوووووووووووووجههههههههههههه
نه به اون ست کردنت نه به این دستکش پوشیدنت ،عشقت کشیده بود که لنگه به لنگه بپوشی هم صورتی هم نارنجی
اون روز یعنی 18 اسفند ، جمعه بود و ما هم خونه ی بابا جونیا بودیم ، بابا جون خیلی دلش میخواست بره آدم برفی درست کنه ولی من همش می ترسیدم که تو سرما بخوری ، از اونجایی هم که سابقه ی بابا جون رو در ساخت ادم برفی میدونستم (چون قبلا وقتی ما بچه بودیم یه جفت آدم برفی برامون درست کرد یه خانوم و یه اقا به چه قشنگی)
خب میدونستم که کار یکی دو دقیقه که نیست که ....
از ساعت 10 صبح تا یک رو پشت بوم بود داشت آدم برفی درست میکرد
بعد از نهار دوباره رفت از 2 تا 4 ادامه ی کار
بعله و وقتی کارش تموم شد بدو بدو اومد پایین که برید عکس بگیرید که داره آب میشه آدم برفیم
و وقتی رفتیم بالای بوم دیدم که :
یعنی اون یقه های کت رو داری؟
داشت واقعا آب میشد اما بیشتر به خاطر این بود که رو تخته درستش کرده بود چون میخواست پاهاش رو هم در بیاره!!!!
بعد از این عکس که با مامان جون و بابا جون گرفتی ، کله ی آدم برفی افتاد رو سرت
گفتم الان جیغی میکشی ، ولی یه کم دور و برت رو نیگا کردی و اون برفایی که تو دستت بود انداختی زمین و دیدی آدم برفی بی کله شده!!
انگار دلت به حالش سوخت و دردِ خودت رو فراموش کردی بمیرم الهی برات
به خاطر اینکه آدم برفی کج شده بود بابا جون زیر تخته چیزی گذاشت که راس بشه ولی چی شد!!!
حالا بشو از ادامه ی ماجرا
مگه بابا جون دست بر دار بود نه بابا
میخوواست دوباره بسازتش
و شروع کرد با هزار مکافات کشوندیمش این طرف خیلی سنگین بود وای خیلی خیلی سنگین بود
دوباره شروع کرد به ترمیمش!
تو هم کمکش میکردی
یعنی دلم میخواد بدونم کسی اون دونه ی برف رو تو دست تو میتونه ببینه؟!
خاله جون هم کمک بابا جون کرد تا دوباره درست بشه ادم برفی تا بتونن همه عکس بگیرن باهاش چون اون موقع که ادم برفی اولی خراب شد هنوز ماها نتونسته بودیم عکس بگیریم
و بالاخره دومین آدم برفی هم با پشتکار بابا جون و تشویقای خاله جون درست شد
دست عمو و خاله هم درد نکنه به خاطر عکس های خوشگلی که گرفتن
چایی مامان جون هم چسبید
اینم آدم و برفی ما و سایه اش!!!!!و پـــــــــــــــــــــایان برف و برف بازی سال 91!