ما همه آفتاب گردانیم
گل آفتاب گردان رو به نور می چرخد و آدمی رو به خدا.ما همه آفتاب گردانیم...
اگر آفتابگردان به خاک خیره شود و به تیرگی ؛ دیگر آفتاب گردان نیست .
آفتاب گردان به من گفت: وقتی دهقان بذر آفتاب گردان را می کارد، مطمئن است که او خورشید را پیدا خواهد کرد.
آفتاب گردان هیچ وقت چیزی را با خورشید اشتباه نمی گیرد، اما انسان همه چیز را با خدا اشتباه می گیرد.
آفتاب گردان راهش را بلد است و کارش را می داند.او جز دوست داشتن آفتاب و فهمیدن خورشید کاری ندارد.دلخوشی آفتاب گردان تنها آفتاب است.
و همه زندگی اش را وقف نور می کند ، در نور به دنیا می آید و در نور می میرد . نور می خورد و نور می زاید .
آفتاب گردان با آفتاب آمیخته است و انسان با خدا..."بدون آفتاب ، آفتاب گردان می میرد و بدون خدا، انسان"
آفتابگردان گفت : روزي که آفتابگردان به آفتاب بپیوندد ، دیگر آفتابگردانی نخواهد ماند و روزی که تو به خدا برسی ، دیگر " تویی " نمی ماند .
و گفت من فاصله هایم را با نور پر می کنم ، تو فاصله ها را چطور پر می کنی ؟
آفتابگردان این را گفت و خاموش شد . گفتگوی من و آفتابگردان نا تمام ماند . زیرا که او در آفتاب غرق شده بود .
جلو رفتم بوییدمش ، بوی خورشید می داد . تب داشت و عاشق بود . خداحافظی کردم ...
داشتم می رفتم که نسیمی رد شد و گفت : " نام آفتابگردان همه را یاد آفتاب می اندازد ، نام انسان آیا کسی را به یاد خدا خواهد انداخت ؟ "...
عرفان نظر آهاری