نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

خدا

1390/11/1 16:38
نویسنده : مامانی
2,268 بازدید
اشتراک گذاری


منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوشِ دل پروردگارت با تو میگوید

 
ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را ، آشتی کن با خدای خود

 تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ 

تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم 
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی،
یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم 


طلب کن خالق خود را

بجو ما را ، تو خواهی یافت


که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم،

آهسته میگویم ، خدایی عالمی دارد 


تویی زیباتر از خورشید زیبایم،
تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت

 
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم

 مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟

 که میترسانندت از من؟
رها کن آن خدای دور؟!

آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت. خالقت.

اینک صدایم کن مرا. با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را.

 با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم 


غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟ 
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

 
بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان

 تو را در بهترین اوقات آوردم 


قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد

 
برای درک آغوشم، شروع کن،

یک قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من 


تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان.
رهایت من نخواهم کرد

niniweblog.com



خدای من
دستانت که مال من باشند
هیچ کس مرا دست کم نمی گیرد.

 

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود.

از او پرسید : که چرا این همه سختی را متحمل میشود؟


مورچه گفت: معشوقم به من گفته است اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق  وصال او میخواهم این کوه را جابجا کنم.


حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمیتوانی این کار را انجام دهی.
مورچه گفت:  تمام سعی ام را میکنم.


حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشت کار مورچه خوشش آمده بود، برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت:خدایی را شکر میگویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آ ورد. . .


اگر تو نیز عاشق حقیقی باشی خداوند کائنات را به خدمت تو میگیرد تا تو به معشوق برسی.

niniweblog.com

خدا در مکان های دور از انتظار

به دست افرادی دور از انتظار

و در مواقعی تصور ناپذیر

معجزات خود را به انجام می رساند.

برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد

همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست ...

niniweblog.com 

چه خدای عاشقی که گناه می خرد و بهشت می فروشد و ناز بنده می کشد...

خداوندا در این آخر ماه صفر به حق خون حسین بن علی، به دردهای دل زینب ، به غربت امام هشتم (ع) و به حرمت آقا رسول الله (ص)، ما و عزیزانمان را در زمره بهترین بندگانت و مایه مباهات فرشتگانت قرار ده و حاجات خیره مان را برآورده ساز...

خدایا به حق این ایام عزیز، تمام کوچولوهای مریض رو شفا بده مخصوصا انار کوچولو رو و دل مادرهاشون رو شاد کن

 خدایا تو بر همه چیز توانایی... 

(اینو برای انار کوچولو  که 6 بهمن هم تولدش بود نوشته بودم  خیلی براش دعا کردم ولی امروز فهمیدم که رفته توی آسمونها همون جایی که ازش اومده بود...)

niniweblog.com

حالا باید بگم خدایا به حق این ایام عزیز به همه پدر و مادرهای داغدیده صبر جمیل عنایت کن 

الهی آمین

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان علی خوشتیپ
1 بهمن 90 11:08

برای دعای قشنگتون آمین گفتم


الهی آمین
ممنون خانمی
مامان ماهان
1 بهمن 90 11:14
واااااااااااااااااااااای عزیزم خیلی خیلی زیبا و دلنشین بود خیلی لذت بردم


قربونت برم عزیزم ممنون
مامان فهيمه
1 بهمن 90 13:17
سلام عزيزم:
ممنون از لطفت خانوم گل...
خدا گل دخترتو حفظ كنه.بوووووووووووووووس



سلام ممنون خانمی شاد باشی و سالم همیشه
مامان امیر علی
1 بهمن 90 14:24
خیلی جالب بود ممنون


ممنون از شما که اومدی
مامی کیانا
1 بهمن 90 14:51
مثل همیشه لذت بردیم


مثل همیشه لطف داری خانمی(بوس)
خاله
1 بهمن 90 16:58
الهی که خدا به پدر و مادرش صبر بده.مثل اینکه وبش رو حذف کردن . آره؟
خیلی سخته .. حتی کسی هم که مادر نیست میتونه خودشو جای اون مادر بذاره و بفهمه چقدر سخته ....... ایشالا زودتر بتونن به زندگی عادیشون برگردن .راستی شعر خیلی قشنگی بود .


ان شا الله که خدا بهشون صبر بده
آره عزیزم حذف کردن
ممنون خواهری که همیشه به نیایش و دوستاش سر میزنی با این همه کار رو گرفتاری که داری سعی کن به فکر امتحانات باشی عزیزم
هزار تا بوس


آزاده
1 بهمن 90 19:16
وای خدای من ...........
نمیدونم چی بگم
فقط از خدا برای پدر و مادرش صبر میخوام
خداااااااااااااااااااااااااااااا


ممنون عزیزم که اومدی ان شا الله خدا بهشون صبر بده خیلی دعا کنید
حنانه
2 بهمن 90 1:35
سلامـ
وای زهره چشام پر اشک شد
خدا به خونوادش و مخصوصا به مامان باباش صبر بده
همه بچه ها پاک و معصومن و جاشون تو بهشته



سلام عزیزم ببخش اگه ناراحتت کردم ممنون از دعات حنانه جان حتما تو بهشته و حکمت خدا رو ما نمیدونیم ان شا الله بهشون صبر بده و برای هیچ پدر و مادری نخواد

مامان پارسا
3 بهمن 90 14:44
مطالبتون خیلی خوبن. دوباره با اجازه توی وبلاگ پارسا می ذارم.


سلام خانمی ممنون که به وبلاگ نیایش جون میای و ممنون که از مطالب استفاده میکنی اشکالی نداره ولی با ذکر منبع لطفا عزیزم!


سمانه مامان پارسا جون
4 بهمن 90 18:10
خیلی زیبا بود خانومی
نیایش گلمو ببوس


ممنون عزیزم
ندا مامان نیایش
5 بهمن 90 9:21
ممنون عزیزم به خاطر مهربونی هات . راست می گی ؟ انار کوچولو رفت ؟ یکبار برای نیایش تعریف کردم وضعیت انار رو . توی این مدت همیشه همین که یادش می افته دستای کوچولوشو می گیره سمت آسمون و براش دعا می کنه و آمین میگه . فرشته بزرگی بود که دنیا براش خیلی کوچیک بود . دیگه نمی دونم چی باید بگم ...


سلام خانمی خوبی؟ایشالا که خوب باشین آره متاسفانه هممون براش خیلی دعا کردیم ولی انگار تقدیرش این طوری رقم خورده بود خدا به مامان و باباش صبر بده نیایش گلم رو ببوس
مادر کوثر و علی
5 بهمن 90 11:42
مشکي ازتن به در آريد ربيع آمده است*/ خم ابرو بگشايد ربيع آمده است */ مژده اي ختم رسل داد که آيد به بهشت*/ هرکه برمن خبر آرد ربيع آمده است
مامان پارسا
5 بهمن 90 13:42
سلام عزیزم
مطمئن باشید یادم نمی ره که منبع مطلب رو بذارم


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد