یلداتان سرشار از نعمت خدا
کلاه و شال و دستکش هدیه ی خاله فریده ی گل برای تولدت و طراحی این عکس ...دست گلش درد نکنهدوستت داریم خاله جونی
چون خیلی شعر دوست داری یه شعر هم در ادامه برات گذاشتم بخند همیشه گلم
خورشید ِ آخرین غروب ِ خزان ، پشت کوه رفت
امشب ، شب ِ تولد نوروز ِ دیگری ست
فرشی ز برف بر سر راهش گشوده اند
چون نوعروس کرده به بَر جامه سپید
تق تق ...... صدای کیست؟
این وقت شب
چه کسی کوبه می زند؟
بگشای در
یلداست ، آمده
آورده با خودش
آجیل و هندوانه و ظرفی پر از انار
انجیر و توت خشک
در دست دیگرش
مهر و صفا و عشق و محبت ، گل امید
در گوشه ی اتاق
کرسی ست برقرار
جمعند دور آن
از کوچک و بزرگ
دیوان خواجه حافظ و مادر بزرگ و فال
پس شام چله کو؟......
یک قرض نان سنگک و یک کاسه آش داغ
فصل خزان ، سفرت بی خطر، برو
ای اولین سفیر فصل زمستان
خوش آمدی
«جاوید» باد سنت نیکوی این دیار
نوروز بی بهار
یلدای بی قرار
خدا کنه برف بباره خیلی وقته منتظره این نعمت آسمونی هستیم مخصوصا تو کوچولوی نازم