نقاشی نقاشی ...
عزیز دلم نقاشی هات یه هو خیلی عوض شد خیلی با چند وقت پیش فرق داره ...جالبه که دلت میخواد همش نقاشی بکشی و چیزای جدید یاد بگیری من شنیدم که نباید توی این سنی که تو هستی نقاشی رو بهتون آموزش داد باید هر طور یکه میبینی بکشی هر چیزی که دوست داری نه اینکه الگو برداری کنی توی نقاشی در واقع توی یه کلمه خلاق باشی ولی خب به هر حال از دوستات یه چیزایی یاد گرفتی توی مهد خودت دلت میخواست که ا زهر کسی یه چیزی یاد بگیری و نتیجه اش شده اینایی که میبینی من بهت افتخار میکنم قشنگم مخصوصا وقتی خودت از نقاشی خودت خوشت میاد و ذوق میکنی خیلی عالیه
بفرما ادامه
یه دفعه همین طوری کاغذ و خودکار هم که میبینی هوس میکنی یه طرحی بزنی دیگه
اینجا دست و پای خودت رو کشیدی بعد که نقاشیت تموم شده اومدی پیشم و میگی مامان ببین چه دست با کلاسی کشیدم
من که عاشق اون کلاس دستت شدم
گاهی هم هوس میکنی رو انگشت شصت پای من خودت رو بکشی یا کف پای خودت منو !! عزیزم من همین جوریم خاک کف پاتم جیگر خلاصه که نقاشی هات رو همه جا میشه پیدا کردحالا گفتم خلاق باش ولی نه دیگه تا این حد
اینا هم که دیگه نیازی به توضیح نداره
بعدا نوشت :دیدی بازم یه چیزی یادم رفته بود بنویسم الان تو کامنت خاله فریده خوندم که وقتی این گل رو که تو عکس پایین کشیدی نشونمون دادی گفتی شکل طاووس شده
آها داشت یادم میرفت خیلی وقته پیش میخواستی نقاشی اماما رو بکشی که اول این جوری کشیدی :
بعد گفتی نه این شکلی نیست که تو کتابا یه جور دیگه میکشن !!!! و اینو کشیدی :
بازم گفتی نه اینجوری هم نمیشه چون مثل خورشید شده اینکه امام نیست باز یه کمی فکر کردی و اینو کشیدی :خودت رو با امام حسین (ع) (البته نتونستم اسکنش کنم و رفتی دادی به مربیتون ولی این عکس رو ازش دارم )
این کاردستی هم یه کارت دعوته برای مراسم عزاداری مهدتون که روز 11 آذر برگزار شد و تو هم دکلمه ی رقیه ی عزیزم رو اجرا کردی حیف که نشد فیلم درست و حسابی بگیرم که بذارم اینجا ولی عکس هاش رو حتما میذارم