با مزه گوی من !
چه مزه ای میده این بامزه گویی هات
بهت میگم آخه تو چرا اینقدر خوشمزه شدی دختر
میگی من که خوشمزه نیستم حرفهام خوشمزه است عزیزم
الهی فدات شم که همین جوری داشتی زبون میریختی و همه میخندیدن بعد گفتی به اینا میگن بامزه گویی !
هر چند که الان زیاد یادم نیست از بامزه گویی هات باید همون موقع مینوشتمشون حالا اگه یادم اومد اضافه میکنم همین جا!
اومدی تو آشپز خونه بهم میگی ببخشید آقای فروشنده میوه دارید ؟
میگم بله که داریم دخترم
میگی من که دخترت نیستم من مشتری ام
میگی پرتقال دارید ؟
میگم نه ببخشید فقط پرتقال نداریم
میگی نه من فقط و فقط پرتقال میخواستم
میگم آخه چرا میوه های دیگه هم خوشمزه است که!
میگی نه بابا پرتقال میخواستم چون ویتامین 3 داره بقیه میوه ها ویتامین 2 داره 4 داره شیش داره
من پرتقال میخوام چون بچه ام مریضه!
فدات شم بامزه گوی من !
چند روز پیش یه کمی که بی حوصله بودم و خسته و شاید عصبانی از دست وروجک بازی های تو و این همه سی دی دیدن و تی وی دیدنت و خسته نشدنت و اذیت کردنات و اینکه نه خودت میخوابیدی نه میذاشتی من بخوام بعد از ظهر و کلا از خواب و خوراک افتاده بودی.......باهات دعوام شد و بعدش پشیمون شدم و از هم عذر خواهی کردیم
داشتم میگفتم نمیدونم چرا این جوری شدم دلم نمیخواد زودی عصبانی بشم ولی تو بعضی وقتا واقعا حرف گوش نمیکنی ها ! ولی منم یه کم بی اعصاب شدم فکر کنم ، نمیدونم باید چه کا رکنم ؟!
خندیدی و تو چشمام زل زدی و گفتی فقط به صدای قلبت گوش بده !!!!!!!
اینم از مزیت های سی دیدن !
بهت میگم جمله ی به این قشنگی رو از کجا یاد گرفتی با یه قیافه حق به جانب میگی خب معلومه از تو سی دی توت فرنگی کوچووووووووووولووووووووووو دیگه
شب تولد خاله فریده خونه ی مامان جون بودیم همه ، خاله یه کیک گرفت هم برای من هم برای خودش که یه تولد بازی بکنیم البته فقط به خاطر تو
چون میگفتی این چه جور تولدیه که کیک ندایه ! همش منتظر بودی کیک بیاد تا رسمیت پیدا کنه تولدش
خوش گذشت دستت درد نکنه خاله جون تولدت بازم مبارک
اون کلاه و اون قورباغه رو هم خاله برای تو گرفته بود ممنون عزیزم
آها یادم اومد....!
♦عاشق پیام بازرگانی های تی وی شدی وای هر چه قدر من حالم بد میشه تو دوس داری نگاه کنی و همش هم به من و بابا میگی اینو بخر اونو بخر ........این خوبه برای تو، اون خوبه برای بابا، اینم خوبه برای مناز تن تاک و کرم حلزون بگیر تا خوراکی ها و تلفن ها ی قصه گو
تازه تبلیغات تی وی که تموم میشه تبلیغ کردن تو شروع میشه جیگر
♦این روزا بهانه ی مهد رفتن و با یسنا بودن رو خیلی میگیری از فردا میخوام بذارمت مهد کلاس سفال گری ایشالا که خوش بگذره بهت صبح روزهای زوج تو مثلا میری کلاس سفال گری منم خیاطی!!!!
هنوز شروع نشده تو که عاشق خیاطی شدی و هی چرخ خیاطی رو برمیداری با یه عالمه لباس و نخ و قیچی !که مثلا داری خیاطی میکنی چند تا از لباس هات رو هم با قیچی خوشگل تر کردی به قول خودت هیچی نیس هیچی نیس !
و بعدشم از من تقاضای لباس عروس کردی میگی زودتر یاد بگیر برا ی من لباس عروس بدووووز
عشق منی تو عروس دریایی به قول نیروانای شیرین زبونم که این اصطلاح رو روی تو گذاشته فدای خوشمزگی هاتون دخملی ها
♦نمیدونم چرا هر وقت خمیازه میکشم دوس داری دستت رو بکنی تو دهنم و وقتی دهنم رو میبندم که مثلا دستت رو ندیدم کلی ریسه میری از خنده و حال میکنی فدات شم
♦راستی یه چیزه دیگه هم یادم اومد اینکه باید همیشه ی همیشه در همه حال حتی موقع خواب خنده به لب داشته باشم ..........
گوشه ی لب هام رو میگیری میکشی بالا و میگی بخند
با اینکه میخندم بهت هر وقت باهات چشم تو چشم میشم اما همیشه میخوای لبام خندون باشه و میگی مامان لبت خندون نیست داری به چی فکر میکنی ؟چرا وقتی فکرمیکنی نمیخندی چرا وقتی میخوای بخوابی نمیخندی چرا ؟ چرا ؟
منکه میخندم عزیزم چشم بیشتر و بیشتر میخندم
البته همیشه همین طوری بودی اولین چیزی که تو چهره ی هر کسی توجه ات رو جلب میکنه برای دوست بودن باهاش و اینکه ازش خوشت بیاد خنده است
حتی عروسک ،حتی پاکت بستنی ،شکل روی بسته بندی ها، روی لباس و کفش ،توی نقاشی ها ......
اولین چیز یه لب خندونه که دوست داری وجود داشته باشه
ما کم نمیخندیم شاید زیاد هم نمیخندیم ولی سعی مون رو میکنیم که هر روز بیشتر بخندیم
بی خود که نگفتن که : خنده بر هر درد بی درمان دواست
عاشقتم دلبرکم همیشه وقتی حالم گرفته است منو به حال میاری و خنده رو روی لبام دوستت دارم