مزه پرونی !
نمیدونم مزه پرونیه یا جملات قصار یا ..، هرچی که هست کلی میخندم باهات عشقم
...
♥ میگی مامان میدونستی بابا برای ما خیلی مفیده؟
آره مامان میدونم ما خیلی به بابا نیاز داریم ولی تو از کجا فهمیدی یعنی از چه نظر میگی مفیده؟
میگی : خب من خودم درس خوندم تو دکتر شناسی این چیزا رو میفهمم دیگه !!!!!
♥ تی وی داره یه برنامه نشون میده که مامان ِ دختره نشسته کنار تختش براش کتاب میخونه تا بخوابه ...
بهت میگم ببین نیایش مامانا کنار تخت میشینن بچه ها زود میخوابن اونا هم میرن سر جاشون میخوابن دیگه مامانا که تو تخت بچه شون تا صبح نمیخوابن که ! (چند شبیه به محض اینکه میخوام از کنارت پاشم بیدار میشی چه نیم ساعت گذشته باشه چه سه ساعت چه هشت ساعت)و بعد میگی من هنوز بیدارمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
در جوابم گفتی : خب اون بچه هه شجاعه بیبن رک میگم من اونقدرا هم شجاع نیستماااااا
♥ داریم با هم بازی میکنیم من شدم دوستت و اومدم خونه تون طبق سناریوی نوشته ی خودت و حاالا که شب شده باید پیشت بمونم چرا ؟
چون دوست داری !
میگم آخه مامانم تنهاست منکه ازش اجازه نگرفتم ...
میگی خب بیا این تلفنه مثلا زنگ بزن به مامانت اجازه بگیر شب اینجا بمونی
خب زنگ زدم مثلا دارم با مامانم صحبت میکنم که میبینم شما داری به جای مامانم جواب میدی
و میگی : بمون عزیزم اشکالی نداره اصلا بشو خواهرش من بابا دارم تنها نیستم
♥ امروز دوباره هوا خیلی خیلی سرد شده و صبح که داری میری مهد با کلاه و شال داشتم حسابی میپوشوندمت طوری که صورتت دیده نمیشد که در اومدی:
آخه مامان حیف نیس صورت به این خوشگلی زیر کلاه و شال بره!
♥ برات آب آوردم همین جوری خیره شدی به استکان و نمیخوری میگم چرا نمیخوری مامان
میگی ببین توش پُرزهای آبه من اینا رو چه جوری بخورم؟
♥ خاله برات یه کتاب خریده به اسم ماری مامان میشود ...
آخر کتاب عکس ماری و عروسکش هست و یه جای خالی برای چسبوندن عکس خودت که مثلا باهاشون بازی کنی ؟
میگم بیا عکست رو بچسبون اینجا نوشته اگه دوست داری با ماری بازی کنی عکست رو اینجا بچسبون...
میگی مگه با عکس چسبوندن میشه با یکی بازی کرد ؟
من آرزو داشتم میرفتم تو کتاب ....
کاش یکی منو جادوووو میکرد میرفتم تو کتاب با ماری بازی میکردم
♥ خدا خودش مراقب همه بچه ها باشه الهی همیشه سالم باشید همتون ...چند روز پی شدوباره خیلی حالت بد شده بود نمیدونم چی بود ما که نفهمیدیم ولی دکتر گفت ویروسیه ...امان از این ویروسای لعنتی ....همش بالا میآوردی تب هم کرده بودی ..دیگه آخرش اولین آمپول عمرت رو زدی تا خوب شدی ...
اذیت نکردی برای آمپول زدن فقط یه لحظه با گریه گفتی مامان درد میکنه ولی بعدش دیگه آروم شدی قربونت برم وقتی داشتم ازت تعریف میکردم که چه جوری مثل یک دختر شجاع آمپول زدی گفتی من دیگه آمپول نمیزنم اصلا هم شجاع نیستم همین یه بارم به زور زدم تازه اصلا هم شبیه گا زمورچه نبود خیلی بیشتر از گاز مورچه گاز داشت
♥ توی این روزایی که من همش درگیرم با خودم که بهتره اصلا دیگه مهد نذارمت ...شاید اینقدر زیاد مریض نشی...تو آرزوت اینه که کاش مهد بعد از ظهرا هم باز باشه تا حوصله ات سر نره
همش روز شماری میکنی برای روز جشنتون جشنی که قرار بود تو دی باشه بعد بهمن حالا هم شده اسفند و با جشن نوروز تون یکی میشه دیگه و اخوشحالی از ینکه یه عالمه نقش داری که اجرا کنی یکیش هم که عدد چهاره با یه ذوق خاصی میگی مامان من چهار سالمه و نقش عدد چهار رو دارم من چهار رو خیلی دوست دارم
بعدم بلند بلند میخونی چهار میتونه چار تا قلندر باشه چار تا سوار کار دلاور باشه چار تا دلاور همیشه آزاد آتیش و آب و خاک و آخریش باد
چهار سال و چهار ماهگیت مبارک عزیز دلم چه قدر دلت تولد میخواد
روند تکاملی شغل آینده ات از مامان و مربی به دکتر حیوانات رسیده البته هر سه رو با هم میگی به عنوان شغل آینده
اینم یه خرگوش دست ساز نیایش با فوم و سوزن و پاکنقربون اون خلاقیتت مادر
اون تکه های مربعی فوم مال یه کاردستی توی سک سک بود سوزن ها رو هم که زحمت کشیدی از وسایل من برداشتی پاکن هم که ولو بودهجالبه من فکرکردم که آدم فضاییه ولی گفتی نه خیر این یه خرگوشه
یه ماهی پارچه ای از این جا سوزنی های آماده دارم که سوزن ها رو توش میزنم یه بار دیدم تمام سوزن ها رو در آوردی ریختی توی یه ظرف میگم مامانی آخه چرا به سوزن دست میزنی خطر داره میگی آخه چرا به ماهی سوزن میزنی گناه داره این چه تقصیری داره من نجاتش دادم ببین حالا میتونه بره تو آب راحت شنا کنه بعدم رفتی یه جایی قایمش کردی که دیگه من پیداش نکنم مثلا بعد اومدی میگی تو برو برای خودت یه جوجه تیغی بخر به اون سوزن هات رو بزن
♥ بعضی از وقتا روی بدیهیاتی که خودت هم میدونی درست و غلطش رو بد جوری اصرار به غلطش داری...
مثلا کلی با من بحث میکنی که آدم ها پر دارن نه پووووست و تا وقتی که من نگم باشه اگه تو این جوری میخوای همین جوره و تا وقتی این پرای نازمون رو نوازش نکنم و کیف نکن که ول نمیکنی که
نمیدونم باید چه کار کنم همین جوری باهات بازی کنم غلط و غلوطیییی !!یا درستش رو هی تکرار کنم و البته تو هم عصبانی میشی !!!؟
مـــــوندمنمونه هاش زیاده اگه یادم بیاد ....اووووم.....آها مثلا میگی میدونستی من سه تا پا دارم ...
میگم کو ؟ همین جوری تو هوا بهش اشاره میکنی و منو مجبور میکنی که تو اون پای سومت هم جوراب کنم جل الخالق
یا میخوام لباست رو تنت کنم پاهات رو میاری میگی این که بلوز نیس شلواره بعد آستین ها رو میکنی تو پات یا بر عکس پاچه های شلوار رو دستت میکنی بعدم که چشای گرد شده ی منو میبینی کلی میخندی و از این باز ی خوشت میاد....
فکر کنم بیشتر دلت میخواد بازی کنی دلت میخواد توجه جلب کنی برا یهمین غلط غلوط حرف میزنی وسایل خونه رو همه رو جابه جا میگی یا کلمه هایی که میدونی درسته بر عکس میکنی...
البته توی کلمات انگلیسی هم این کار رو میکنی ولی اون رو دیگه فکرمیکنم درستش رو نمیدونی حتما یا خوب نشنیدی مثلا WASHING MACHIN رو میگی ماشنیگ ماشینگ
زیاد الان یادم نمیاد..
یه چیزه با مزه یادم اومد مثلا میخوای انگلیسی کلمه های جدید رو که نمیدونی بگی همون فارسیش رو با لهجه ی آمریکایی میگی که مثلا شده انگلیسی!!!
مثل رادیو و تلویزیون و کامپیوتر و تلفن ... بقیه کلمه ها هم مثلا میشه کــــِتـــت اااااب ، دُخــــ تررررررررررر
نوشتنش سخته ولی خیلی با مزه میگی ...
♥ گاهی هم شعر ها رو اون جوری که میل خودت هست کامل میکنی البته من خیلی خوشم میاد مثلا داریم شعر پرچم ایران رو با هم میخونیم....همه بلدین دیگه
همون که میگه سبز و سفید و قرمز سه رنگ پرچم ماست...............تا آخرش خوندیم بعد خط آخر میگه : دوست داریم پرچم خود از دل و از جان
هنوز کامل نگفته بودم که بلافاصله بعد از دوست داریم پرچم خود گفتی همیشه باشه خندون
منم دوست دارم لبای ناز تو همیشه خندون باشه عشقم
بعدا نوشت : همون شبی که این پست رو گذاشته بودم موقع خواب که شده بود خیلی خسته بودم و اصلا چشمام باز نمیشد که بخوام سه چهار تا کتاب برات بخونم بهت میگم مامانی امشب دیگه نه باشه یه وقته دیگه برات میخونم
میگی آخه من میخوام با صدای نازت بخوابم بخون برام دیگه
میگم الهی من قربونت برم عشقم پس فقط یه کتاب باشه؟
میگینه همشو بخون برام تو رو خداااااااااااااااا میخوام صدای نازت رو بیشتر بشنوم
الهی من فدات شم نازَک من آخه تو این زبون رو نداشتی چه کار میکردی