نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

سیاست مداری یا دلبر؟!

1391/5/14 11:21
نویسنده : مامانی
1,074 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم دختر با احساس و مهربونم خیلی دوستت دارم همین الان داشتم میگفتم یعنی می نوشتم که خیلی دوستت دارم و تو بازم دلبری کردی برام 

مشغول کار خودم بودم که شنیدم داری با خودت حرف میزنی البته با خودت که نه با عروس خانومت! تا شنیدم میگی زُهیه(زهره)جون خوب گوشام رو تیز کردم ببینم چی داری میگی

کنار خودم بودی ولی داشتی یواش صحبت میکردی

داشتی میگفتی زُهیه (زهره)جونم من خیلی دوسِت دایَم زُهیه جونم میای با من بازی کنی آخه من خیلی تنام ابرو

نمیدونم می دونستی من دارم میشنوم یا نه متفکر

نمیدونم به در میگفتی که دیوار بشنوه یا واقعا داشتی بازی میکردیچشمک

ولی خیلی سیاست مداری شاید به خاطر اینکه اون موقع که تو دلم بودی هر جا که میشستم وای خدای من بحث سیاسی بود و هم گوش من و هم گوش تو  پر بود از بحث های سیاسینیشخند بگذریم...

گفتی بهش بیا با هم بچرخیم، دستات رو بده به من تا بچرخونمت کلی بهت خوش بگذره

الهی فدات شم مهربونم یعنی خیلی احساس تنهایی میکنی در حالی که من از صبح تا شب پیشتم؟!چشمک

نمیدونم ولی خیلی جالب بود برام که اینقدر بهش ابراز محبت میکردی اونم یه دفعه آخه دو ساله که این عروس خانم رو داری!!!!!

 در حالی که خودم رو به ظاهر مشغول به کار خودم نشون میدادم ولی تو نخت بودم و تو هم همش قربون صدقه ی عروس خانومت می رفتی و جالب بود برام که بهش گفتی زهره 

همین جوری که داشتی می چرخیدی افتادی و گفتیآخ سَیِمون جیگ یَفت(سرمون گیج رفت)نیشخند

یعنی می خواستم بخورمت خیلی جلوی خودم رو گرفتم ولی تو نگام کردی و فهمیدی دارم نگات میکنم منم فقط خندیدم  و تو هم خندیدی لبخند

و داشتم همش فکر میکردم کاش ازت عکس می گرفتم هر چند که اگه اولش بلند میشدم تو میفهمیدی دیگه ولی خب بعدش دوربین رو آوردم و گفتم اجازه میدی چند تا عکس با دوستت ازت بگیرم؟گفتی آیه و تل های خودت رو هم زدی به سرش! و اینقدر با محبت کنارش نشستی و دستش روگرفتی توی دستت که یه دفعه حسودیم شدچشمک

بهت گفتم اسم این دوستت که اینقدردوسش داری چیه؟

گفتی عیوس خانوم

گفتم ولی من فکر کردم یه چیز دیگه بود

گفتی آها فهمیدم بند انگشتی

گفتم نه یه اسم دیگه گفتی ها

گفتی چی ؟

گفتم اسمش رو میگم همون که الان داشتی باهاش حرف میزدی 

گفتی این اسم زیاد دایه کدومش یو میگی؟

اینقدر خنده ام گرفته بود که دیگه نمیتونستم جوابت رو بدم

حالا بگو ببینم سیاست مداری یا دلبر؟؟؟!!! 

ماچقلبماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

خاله جون
14 مرداد 91 19:07
سلام ماشاالله دخترتون خیلی نازه وب امیر علی و ریحانه با عکسهاشون به روز شد خوشحال میشیم که بهمون سر بزنید و برامون یادگاری بذارین
مادر کوثر
14 مرداد 91 19:21
واااااااااااااااای عزیزمممممممممممم قربون عیوست بازیش بشممممممممممم چه بامزه با خودش حرف میزنه و دلبری میکنه کوثر دو تا عروسک هم قد خودش داره که ازشون میترسه اما علاقه زیادی به الاغش داره از همه چیز براش حرف میزنه همه جا رو بهش نشون میده و شده شخصیت اصلی قصه هاش و خیالاتش
مامان بهراد
14 مرداد 91 19:30
خاله جوون رای گیری شروع شداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا تورو خدا اگه می خواید رای بدید برید به این سایت http://www.koodakeman91.niniweblog.com/ به شماره ی ۵ بهراد من رای بدییییییییییید
سپیده
15 مرداد 91 0:29
سلام. با تشکر از رای شما.
مامانی درسا
15 مرداد 91 2:38
هزار ماشاالله مامانی به این دخملی حاضر جواب .... هم سیاست مداره و هم دلبری میکنه ..... وای اگه پیشم بودی هزار تا بوست میکردم دلبری
ندا مامان نيايش
15 مرداد 91 9:28
معلومه كه اين خانم خانما سياستمدار بزرگي ميشه در آينده . هرچند كه الان هم هست . ولي الان بيشتر دلبري مي كنه از همه . نيايش هم يه عروسك باربي داره بهش ميگه ندا مادر آخه نه اينكه من خيلي شبيه باربي هستم هميشه شاد باشين ... روزه نمازهاتون هم قبول ... التماس دعا ... دوستون داريم من و نيايش
مامان زهرا
15 مرداد 91 11:45
خدا براتون نگهش داره معلومه دختر با احساس و مهربونی دارید بعضی وقتها بچه ها کارهایی می کنند که ادم از تعجب دهنش وا می مونه
مامان زهره
15 مرداد 91 12:04
سلام ماماني مهربون عكس هاي قشنگي از دلبري نيايش جونم گذاشتي. چقدر قشنگ باهاش بازي مي كنه و دست بند انگشتي را توي دستش گرفته.خدا حفظش كنه
خاله فریده
15 مرداد 91 12:44
خیلی بامزه بود . منم کلی به حرفای این وروجک خندیدم .
خلاقیت ازش لبریزه این طلا .. به خاله ش رفته


قربون خاله اش
می بوسمت عزیزم
مامان نسترن
15 مرداد 91 14:25
ای جان. چقدر این عکسش که سرشو گذاشتو روی عروسکش نازه. قربونت بشم.
سمانه مامان پارسا جون
15 مرداد 91 19:02
ای جانم نیایش جون خاله تو اینهمه هوشو از کجا آوردی عزیزم عکسهات خیلی بامزست همش شکار لحظه هاست
خاله سنا
15 مرداد 91 21:06
چ دختتر خانمی ماشالا
نسرین مامان باران
16 مرداد 91 0:21
سلام زهره جون جانم چه دنیای قشنگی داره نیایش گل.
خاله جون
16 مرداد 91 1:49
سلام ممنون که اومدین پیشمون
مامان مريم
16 مرداد 91 9:05
سلام عزيزم قدر لحظات زيباي بودن با دخترگلت رو مطمئن ام مي دوني ولي با تمام وجود مي گم اين لحظات تكرار نشدني رو با تمام وجودت درك كن من سعي مي كنم نبود خودم رو تو طول روز براي پسرم جبران كنم وقتي شبا توي پارك باهاش توپ بازي مي كنم اونقدر ذوق مي كنه كه حتي حاضر نيست با بچه هاي هم سنش بازي كنه مدام ازم مي خواد تا تنها همبازيش من باشم خوشحال مي شم از خوشحالي بي حدش ولي يه جوراي هم دلم مي گيره چون وقتم محدوده خلاصه شاغل بودن و درس خوندن ، ما رو يه كم از هم دور كرده از خداي مهربون مي خوام سايه شما و بابا جون نيايش عزيزم روي سر فرشته كوچولوتون باشه انشاءالله راستي تازگيها متوجه شدم كه شما ساكن مشهد الرضا هستيد توي شبهاي قدر اگه حرم رفتيد ما رو ياد كنيد اميدوارم هميشه سلامت باشيد
الهه مامان یسنا
16 مرداد 91 14:34
ای جانم. چ قدر تو نازی آخه!! چه سیاستمداری خاله جون. آینده ات خیلی روشنه
مامان و امیرناز
16 مرداد 91 18:44
سلام زهره جون مرسی بابت تبریکت خواهر دختر گلت می خواد با زبون بی زبونی بگه براش یه همبازی بیاری خب بیار دیگههههههههه
مامان امیرحسین ومحیا
16 مرداد 91 23:33
قربون دخمل خوشکلم برم با اون علووسک بازیش.الهی خاله فدات بشه عزززززززززززززززیزم.
مادر کوثر
17 مرداد 91 11:25
سلام سلام برو خصوصی مامانیه مهربون راستی ما آپیم
مامان سانای
17 مرداد 91 12:39
زهره جون ما هم از این برنامه داریم . دو راه بیشتر نداری یا باید باهاش بازی کنی ویا اینکه به فکر یه دوست براش باشی فقط بجب که فاصله سنی شون زیاد نشهو بتونن باهم بازی کنن.
زنده باشی نانی جون دلبر .


فکر کنم همون راه اول رو انتخاب کنم بهتر باشه هم به صرفه تره هم خودم کمتر اذیت میشم نه؟
mamane roham
18 مرداد 91 10:05
خدا تورو نگهداره خانوم کوچولو. عزیزم. تو این شبهای عزیز مارو هم دعا کنید.
مامان سارینا
18 مرداد 91 11:31
فدای دخملی خودممممممممم . ببین چه راحت خودشو به کوچه علی چپ میزنه تا جواب نده ، مامانی خوب نیایشی راست میگه دیگه عروسکا اسم زیاد دارن شما کدومشو میگی . بوس رو صورت ماهتتتتتتتتتتتتتت چقدر دل بچه ها صاف و پاکه و چه راحت حرفاشونو به عروسکاشون میزنن راستی نیایش گلی داشتی میچرخیدی سر منم جیگ یفت خاله بوس رو صورت ماهت . دوستتون دارم . میبوسمتون
ilijoon
18 مرداد 91 14:25
فدات بشم عزيزم چه عرو خانوم نازي داري
ilijoon
18 مرداد 91 14:26
خوب ماماني برا دخملمون ني ني بيار تا از تنهايي در بياد
ilijoon
18 مرداد 91 14:26
عمه
18 مرداد 91 19:25
Ey janam, kalak mizani voroujak... khub mamani ro gozashti sareh kar ha...akheh in kara ro az ki iad gerefti kuloche...man az vaghti didamet pish bini kardam bozorg shi bazigar mishi...chon ham doorbino jest gereftan ro kheily doost dari ham namaiesh bazio dastan sakhtano televizion ro. Mamani baiad ieh esfand hesabi dood konie cheshm nakhori golam.Az door miboosamet


ممنون عمه مینو دوستت دارم می بوسمت
یاس
19 مرداد 91 2:47
الهی من به قربون این دخمر سیاست مدار بشم.نفسمی .دلم بر ات تنگ شده بود .هم برایه دخمر گل هم برایه مامان دخمر گل
مامان امیرحسین
21 مرداد 91 16:00
سلام اومدم براتون بنویسم، دیدم مامان سانای قبل از من گفته. این دختر سیاستمدار داره با سیاستش میگه مامان من تنهام یه همبازی می خوام ... مامان شما که سیاستمدارترید.
آزاده
22 مرداد 91 9:43
وای عسیسممممممممممممم چقدر دلبری میکنی بوسسسسسسس
مامی امیرحسین
23 مرداد 91 13:34
به جون خودم من واسه این پست کامنت گذاشته بودم!جدیدا نمیدونم چرا نی نی وبلاگ کامنتای منو میخوره!نیست خیلی وقت دارم بیام نت ...حالا یبارم که وقتی از فلک میدزدم و میام و کامنت میذارم میبینم که نیست!
مامی امیرحسین
23 مرداد 91 13:35
قربونت برم خاله جون دلبر من...تو هم سیاستمداری هم دلبر هم شیرین هم همه خوبیای دیگه.مامانتم مثل همون عروسک خوشکل و نازه .حق داری بهش بگی زهره.
مامان آیلا
28 مرداد 91 10:23
ما شا اله از بچه های این دوره زمونه هست ای بلا
تــــــــک خــــــــاله کــوثر جــونـــی
30 مهر 91 1:49
گفتی این اسم زیاد دایه کدومش یو میگی؟


ای شیطــــــــــــــون بلا...


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد