نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

بهارانه با نیایش

یه سلام بهاری دوباره به سرخی و زیبایی این گلهای لاله به گل خونه ام و همه دوستای گلش دخترکم ، عید سال 89 بود که بابایی یه باغچه کوچیک تو پارکینگ درست کرد و توش گل کاشت یکی از اون ها، گل لاله است که 2 طرف باغچه برای من و تو کاشت و هر سال بهار دوباره گل میده همین که در خونه رو باز میکنم و چشمم بهش میفته روحم تازه میشه ، حیف صد حیف که عمرش کوتاهه... پارسال این شکلی بود(عکس بالا)  امسال یک پیازش، 3 تا گل شده بود ولی فکر کنم یه کم دیر ازش عکس گرفتم باز شده بود ، البته جالبه که شبها بسته میشه بهم میگی : مامان اینکه بو ندایه (نداره) لَلی(ولی)خیلی خوشگله قربونت برم گل نازم  همه شما ...
22 فروردين 1391

نیــــــــــــایش و عروسک هـــــــــاش

نیایشم به قول خودش خیلی مِه مَهونه یعنی مهربونه همیشه عروسک هاش رو بغل میکنه میبوسه و بهشون میگه که خیلی دوشتشون دایه... باهاشون آلبوم میبینه براشون قصه میگه و بهشون کولی میده... خلاصه که خیلی تحویلشون میگیره  که یه وقت احساس تنهایی نکنن! همون جوری که من و بابایی باهاش حرف میزنم با عروسک هاش صحبت میکنه بعضی وقتا به عروسکش میگه : دخملم لِباشت لباست بپوش شَما سرما نخویی نخوری...  ژشته زشته لخت باشی دخمل من ! شیطونی نکن اینگده اینقده بالا پایین میپیی میپری می یُشتی می یفتی دُخملم اگه پی پی داشتی جیش داشتی به من بگو من بهت کمک میکنم تَنایی تنهایی نی میتونی!!! دختر مهربونم عاشقتم ب...
21 بهمن 1390

چند تا دونه عکس!!!

تویی، تویی به خدا، این که از دریچه ماه نگاه می کند از مهر با منش سخن است تویی که روی تو مانند نو گلی شاداب میان چشمه ی مهتاب،بوسه گاه من است تویی، تویی به خدا دلنشین چو رویایی تویی، تویی به خدا، دلربا چو مهتابی تویی، تویی به خدا عشق و آرزوی منی... تویی تویی به خدا جان و عمر و هستی من... منم منم به خدا عاشق لبخند شیرین توام چون از دیدن این عکس خیلی ذوق کردی اینم برات گذاشتم عزیزم آخه از خرسی ها خیلی خوشت میاد     ...
18 مرداد 1390

عکس هایی از نیایش ورووووووجک (1)

این عکس مربوط به فروردین 90 هست... وقتی نیایش یک سال و نیمه بود...نیایش همیشه خیلی دوست داشت از همه جا بالا بره الان هم البته همون طوریه!! مثلا هر وقت میخواد با تلفن صحبت کنه می ره رو دسته مبل میشینه... اینم از سر سره  بالا رفتنش از همه جالب تر تو این عکس هاست که خودش صندلیش رو برداشته و گذاشته رو صندلی کامپیوتر و بعد رفته بالا تا مثلا دستش به الو(به قول خودش)برسه خدا خودش مواظب این وروجک باید باشه ...
29 تير 1390

عکس هایی از نیایش ورووووووجک(2)

همه نی نی ها شصت پاشونو می مکن، نیایش گاز می گیره!!تازه شصت پاشو تو گوشش هم میکنه ولی من نتونستم عکس واضحی ازش بگیرم... در کابینت هم که همیشه بازه و قابلمه ها هم رو سر نیایش ، تازه یه کاری هم که میکنه سریع میره جلو آیینه تا خودش رو ببینه اینم تاب بادی کردنش... یاد کوچولی هاش کرده شیطونک ... تازه عاشق بلند کردن چیزای سنگین هم هست    اینم دیگه نمیدونم چی بگم معلومه چه کار کرده این دخمل ددری     ...
29 تير 1390

عبادت کردن نیایشم

دختر قشنگم از همون وقتی که حتی چهار دست و پا می کردی هم ،همیشه وقتی مامان یا بابا نماز میخوندن می اومدی سراغ مهر و ... نه نمیخوردیش بوسش میکردی اوایل که میخواستی بوس کنی می ذاشتی رو لپت ولی کم کم یاد گرفتی... تا چند ماهه پیش که می رفتی چادر مامان رو بر می داشتی و میخواستی سرت کنی و کنار من واستی به نماز الهی فدات شم خیلی وقت بود که با بابا تصمیم گرفته بودیم برات یه چادر کوچولو بخریم ولی هی نشد و نشد تا اون روز که عمه ام برات آورد و تو کلی ذوق کردی باورم نمیشد اینقدر خوشحال بشی و همون جا هم سریع واستادی به نماز قربون نماز خوندنت بشم عزیزم اون لحظه که داشتم این عکس ها رو ازت میگرفتم یعنی یه روز بعد از چهلم دایی علی با خودم گفتم کاش اونم ت...
29 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد