پاییزه پاییزه!
چند عکس تابستونی با یه شعر پاییزی تقدیم به همه دوستای بهاری
این عکس ها از تابستون جامونده بود نمیدونم چرا یادم رفته بود از خاله بگیرم خاله جون دستت درد نکنه بابت عکس ها مخصوصا آخریش میدونی دارم فکر میکنم نیایش اگه ببینه میگه حالا خاله این لحظه رو شکار کرده تو دیگه چرا در معرض دید عموم گذاشتی نه؟
نمیدونم چه حسی بهتون منتقل میشه با دیدن این عکس ولی من کلی خندیدم
با اینکه قبلا یعنی همون موقع بهم نشون داده بودی آبجی اما الان که دیدم کلی خندیدم دوباره و خواستم که همین الان بذارمش در واقع بهانه ی خوبی شد برای آپ کردن ممنون
چند روز پیش که نیایش از مهد اومده بود خونه داشت انگشت تو بینی اش می کرد بهش گفتم دخترم شما که میدونی ما وقتی می خواییم بینی مون رو تمیز کنیم از دستمال استفاده میکنیم می خوای برات بیارم ؟
نیایش گفت : نه مربی مون گفته هر کی انگشت تو بینی اش یا همون دماغش کنه موووووووش میاد
اینقدر این کار رو کردی تا ببینی موش میاد یا نه
چون میدونستم که در برابر رفتار ناپسند یا حرف زشتی که شما کوچولو ها ممکنه از جای دیگه یاد بگیرید نباید اصلا واکنش و حساسیت نشون داد چون بدتر میشه سعی کردم اولش یه کم باهات حرف بزنم مثلا گفتم :منکه فکر نمیکنم موش بیاد اتفاقا موش ممکنه بدش بیاد از کسی که این کارو میکنه و اصلا نیاد
اینو به خاطر این گفتم که فهمیدم تو از اینکه موش بیاد ناراحت نمیشی بلکه دوست داری ببینیش و اینجا حرف اشتباه اون خانم مربی که خیال میکرده با گفتن این حرف بچه ها رو میترسونه و با ترسیدن از این موضوع که موش میاد دیگه کار رو تکرار نمیکنن مشکل ایجاد کرده بود
چند روز بعد تر که تونستم برم مهد برای مربی تون توضیح دادم و گفتم منم تازه این چیزا رو یاد گرفتم و دوست دارم دونسته ام رو به شما هم بگم اینکه به بچه ها نباید حرفی بزنید که موجبات آزمایش کردن شما رو فراهم کنه جمله هایی مثل: دیگه دوستت ندارم ،دیگه نمیشه بیای مهد، دیگه باهات بازی نمیکنم ،یا همین موش اومدن یا آمپول زدن ،یا اگه زبونتون رو دربیاریت کلاغ میاد میبره ! حرف های بی اساسی هست که فقط باعث میشه اون بچه ای که حالت هایی از لجبازی رو داره بیشتر دست به امتحان بزنه و شما رو هم عصبانی تر کنه و اون بچه ای که سازگار تره بترسه!
این حرف ها و شیوه ها که در اکثر افراد دیده میشه برای بچه های سازگار جواب میده چون معمولا دوست دارن که حرف گوش کنن و همکاری کنن البته میترسن اما برای بچه هایی که دوست دارن دست به آزمایش بزنن نه کاربرد نداره!
دیروز که اومدم دنبالت دخترکم وقتی منو دیدی گفتم سلام و تو بی مقدمه با ذوق خاصی گفتی :مامان من مهد و خیلی دوست دایَم....
الان دیگه خیلی وقته که وقتی میام دنبالت حرفی از دلتنگی و نگرانی برا ی من نمیزنی و خیلی خوشحالی حتی یه روز که مجبور شدم زود بیام دنبالت به مربی ات گفتی که من نمیرم هنوز نقاشیم رو نکشیدم و با اینکه عجله داشتم اومدم تو و منتظر شدم تا خودت بیای
خدا کنه حالا که قراره به میل خودت تا آخر سال یعنی تا خرداد ماه بری برات مفید باشه و لذت ببری و بهت خوش بگذره و خدا خودش این نگرانی های مادرانه رو از من دور کنه ان شاالله
اینم شعر پاییزه پاییزه که دخملی می خونه توی هوای دلچسب پاییزی در یک روز جمعه در دیزی سَرایی در طرقبه جاتون خالی
خیلی وقته که این شعر رو یاد گرفتی در واقع سومین شعری بود که توی مهد یاد گرفتی ولی خب نشده بود فیلم بگیرم ...
این فیلم رو خاله ازت گرفته یکم حواست پرت شد به اون پسرکی که کنارت با چوب به چراغ ها میزد ولی بازم در خواست خاله رو بی پاسخ نذاشتی و خوندی براش شعر رو و آخر ِفیلم هم خاله داره دنبال کلاغایی میگرده که تو داری نگاشون میکنی و صداشون هم شنیده میشه قربون اون قار قارت عسلکم