گوشهای نیایش جونم سوراخ شد
وای اصلا دلشو نداشتم دست و پام می لرزید تازه کجای کاری گریه ام هم گرفت از گریه های تو ولی خب چه می شد کرد همه هم میگفتن هر چی زودتر گوشاش رو سوراخ کنی بهتره و کمتر دردش میاد اون روز هم یعنی ۱ بهمن ۸۸ رفته بودیم برا شنوایی سنجی ات چون نزدیک اونجا مرکز خدمات پرستاری هم بود که دکترت هم بهمون معرفی کرده بود رفتیم و گوشهای دخملم رو سوراخ کردیم ولی من خیلی می ترسیدم اما خدا رو شکر کارشونو بلد بودن بابایی گفت البته من اصلا نتونستم نگاه کنم ولی تا اومدی تو بغلم و شیر خوردی آروم آروم شدی یه جفت گوشواره خوشگل گربه ای هم برات گرفتم بعدش تازه از وقتی گوشواره گوشت کردیم یه کم شبیه دخترا شدی البته تو این عکس خیلی دیده نمیشه ولی برات نگهشون داشتم آخه به لباسات گیر می کرد مجبور شدیم بعدش درش بیاریم و یه گوشواره دیگه گوشت کنیم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی