نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

نیایش میگه...

1390/9/26 19:17
نویسنده : مامانی
2,052 بازدید
اشتراک گذاری

 وقتی با تلفن صحبت میکنه:

♥ الو شَلام(سلام)حال من خوب...من خومم (خوبم) حال تو چه طو؟ حال خوب آیه (آره)؟

وقتی میخواد بشمره:

یک دو چهار پنج شیش ، من شه 3 جا انداخت

وقتی صدای اذان رو میشنوه:

مامان هِدایه اَنون (صدای اذون) من وودوو بیگی (وضو بگیرم) نما ( نماز) بخون 

وقتی می خواد دعا کنه( با حالت تضرع و دستها رو به آسمون):

ای خدا کاری بکن حال من خوبه خوبه خوووووووووووووب

ای خدا کاری بکن شادونه خوبه خوب باااااااااااش (آخه از خاله شادونه یاد گرفته این دعا رو!)

بعدشم میگه: الهی آمین

وقتی داره غذا می خوره:

مامان موش جون من (نوش جون من)

وقتی میخواد بخوابه:

مامان شب به خیر ، بابا شب بخیر ، من بین مامان بابا بخواب

بعضی وقتا هم که ازش میپرسم خوب خوابیدی ؟ خواب چی دیدی؟ میگه:

من خوابید ،خواب دایی علی دید ،با من بادی شادی ،من بوووو ،خیلی خیلی دوووو (من خوابیدم خواب دایی علی رو دیدم با من بازی شادی کرد منو بوس کرد و گفت منو خیلی دوست داره)

وقتی از خواب بیدار میشه :

شلام، شُب(صبح) بخیر

هر چی که بهش میگم و هر کاری ازش میخوام میگه:

باشه مامان ( همش میگه باشه و اینقدر بامزه میگه باشششششه که دلم آب میشه)

بهش میگم نیایش جون مواظب باش آبمیوه ات زمین نریزه میگه:

باشششه مامان موش جون من

یا وقتی بابا ازش میخواد کاری انجام بده میگه :

باشه بابا جونه من  ، من به بابا کمک (خودشو شیرین میکنه دیگه)

وقتی عطسه میکنه:

من کم شَما خود ( من یه کم سرما خوردم)

وقتی یه چیزی از وسایلش رو بر میداری میگه:(با غلظت)

بده من مال خودِ خود ِ من

یه جفت کفش خوشگل خاله جون براش گرفته بود که الان کوچیک شده اونا رو برداشته میگه:

مامان ،  اینا خاله خَییده ؟ آیه؟؟ ( اینا رو خاله خریده ؟ آره؟) میگم آره مامان میگه:

 اینا اَندایه من نی نه؟ (اینا اندازه ی من نیست نه؟)

 میگم نه کوچیک شده بذار وقتی بزرگ شدی بده بچه ات بپوشه باشه؟با غلظت میگه :

نههههههههه مالِ خوووووده خوده من

 بهش میگم برو حاضر شو بابا اومد بریم خونه مامان جون ، بریم پیش خاله جون میگه:

جدی ؟ آیه ؟ (آره) من دل تنگ بَیای (برای) خاله

صدام میکنه میگم دستم بنده مامان  ، میگه:

 جدی؟ دَیه تو بند آیه؟

یا وقتی میخواد منو یه جا نگه داره میگه:

مامان تو اینجا بااااااش من اوده اود الان بَیگد پیه مامان (من زوده زود برمیگردم پیش مامان)

مامان بشین یو تخت خَیه نه پشت تو دد آیه ؟ من بمال ؟ (مامان بشین رو تخت خسته نشی پشتت درد میکنه آره؟ من بمالم برات)

یا میگه:

مامان تو کم خیه یو پای من خوابید (مامان تو یکم خسته ای رو پای من بخواب)

وقتی از حموم میاد میگه:

 مامان دَ یای من بی بین خاکی (دستای منو ببین خاکیه)

 میگم نه مامان چون تو آب بوده پوستت یکم چروک شده خوب میشه ، بعد میره پیش باباش میگه:

 بابا من یَت حموم دیای من تو آب چویوک حالا من چی یا (من رفتم حموم دستام چروک شده  حالا چه کار کنم؟)

وقتی تو خونه کلاه و شال گردن می پوشه میگم اینا رو چرا پوشیدی؟میگه:

 اگه من اینا بپوش شَما نه (اگه اینا رو بپوشم سرما نمیخورم)

وقتی یکم زیادی پای کامپیوتر میشینم میاد میگه :

مامان کامیمین خامووووووش بیا پی من بشین نَنایی بکش (کامپیوتر رو خاموش کن بیا پیش من بشین نقاشی بکش)

خودشو میندازه زمین بعد داد میزنه :

آآآآآآی یکی به من کمک من اُ نمین (افتادم زمین)

دنبال چیزی میگرده مثلا جوراباش:

مامان جوبویای (جورابای) من کجاشت ؟

اینجا نبود حالا کجا بگد(بگردم)

یا وقتی هر کار میکنه یه کاری رو نمیتونه انجام بده میگه:

ای بابا ، کمک یکی به من کمک

یا میگه:

مامان بیا با هم همکایی من هنووو بله نه (بیا هم کاری کنیم با هم من هنوز بلد نیستم)

یا : مامان نی میشه

وقتی موفق میشه:

حالا شد هووییییا (هورا)

یا میگه:

مامان بیا دیای من لاک یَد (بیا دستای منو لاک بزن)

مامان پاهه من دونه یَده (پای من دونه زده)

هنووو عَیای من کامل خود نه (هنوز من غذامو کامل نخوردم)

♥یه خوتا به من داد نَنایی بکش (یه خودکار بده به من نقاشی بکشم)

خودش بابا رو صدا میکنه و بعد خودش میگه جانه بابا

و میگه بابا بیا شووپوولییه بلایی، عدییه دل مایی بادی با من (بابا بیا با من شوپول بلایی عزیزه دل مایی بازی کن (بازی که بابایی از خودش اختراع کرده!!!!!!!!)

میره گل بو میکنه و میگه :

مامان به به، گل خوشبو ، بوی خوب داد

وقتی تو آینه نگاه میکنه :

مامان من خوشگل ؟ آیه؟ جدی جدی؟

میگم آره عزیزم تو ماه خوشگل منی میگه:

خوشگله خوشگلا من ، ماهه من

و خیلی حرفای دیگه...اینا همش چند تا از جمله هایی بود که نیایش این روزا میگه! ...دختری الان دیگه همش جمله ی کامل میگه اونم چه جمله هایی !!! تمام سعیشو میکنه که مثل ما حرف بزنه و همینم با مزه اش میکنه کلا خیلی خیلی حرف میزنه همش میگه این چی این چی ؟ و هر چی هم بهش میگم سریع تکرار میکنه و تو ذهنش می مونه و وقتی خودش یهو میگه خیلی با نمک میشه

دوستت دارم دختر گلم

با عروسکاش هم خیلی حرف میزنه الان دیگه مدت بیشتری با خودش و عروسکاش سر گرمه مثلا به عروسکش میگه بیا شَیه شونه ی من بخواب (سر شونه من بخواب) یا به خرگوشش میگه: خگووشه من هر چی می خوان( میخوای )بگو

 و اینم یه کار جدید از نیایش :

که برای مامان و بابا خودش تنهایی آب هویج یا به قول خودش( آب هتی ) میگیره عزیز دلم و میگه

بیا با هم شه تایی آب هتی بخویی (بیا 3 تایی آب هویج بخوریم)

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

مامان نیایش (کتاب آفرینش)
27 آذر 90 9:45
قزبون این نی نی با این حرف زدن های قشنگی . با این جمله های کاملش .
خیلی دووووو نیایش جونم .


ممنون منم شما رو خیلی خیلی دوووووالبته الان میگم دوووووش


آسموني ها
27 آذر 90 15:02
عزيزم
چه ناز و شيرين صحبت ميكنه
بوووووووووووووووووووس


ممنون بوس برای شما
مریم مامان ملینا
27 آذر 90 16:22
شلام نانی جون
آب هتی موش جونت عزیز خاله
من تورو دوش


شلام حال چه طو من خوب خیلی خیلی دوووش
خانمی ممنون اومدی


جغله كوچولو
27 آذر 90 21:05
جغله: سلام ... خوبين شما مطالب وبلاگم به روز شد ... باعث افتخاره كه شما تشريف بيارين وبلاگم .. اميدوارم خانوادگي سلامت و موفق و پيروز باشيد.
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
29 آذر 90 17:00
چه نانی شیرین زبونی. خاله قربونش


ممنون عزیزم که اومدی لطف داری بوس برای آرتین گل
خاله
30 آذر 90 13:21
سلام خاله ی شیرین زبونم . قربونت برم با این حرف زدنت ..
مامانت یادش رفته بنویسه وقتی منو می بینی میگی : شلام خاله جونی !!!!
خیلی خیلی دوووووش
وقتی داد میزنی یه چیزی میخوای ، بهت میگم یواش بگو تا بهت بدم . صداتو ریز میکنی همون جمله ی قبلی رو تکرار میکنی با یه لبخند ژکوند رو لبت !!!! بلا ..


قربونت برم خاله جووووووووووووووون خیلی خیلی دووووش
مامان طاها
1 دی 90 11:54
محمد طاها جووون در نظر داره که هر کس کده اونو تو وبلاگش بزاره و به اون رای بده براش یه لگوی خوشگل بسازه و با کدش هم تو وبلاگه خودش بزاره هم تو وبلاگه شما و هم تموم کسایی که خوششون میاد اینجوری عکس نی نیتون تو تمومه وبلاگها میره هر کی راضیه اول کده خودشو بعدم کده وبلاگه طاها رو و بعدشم هر کی رو میخواد تو وبلاگش بزاره و به ما خبر بده تا لگوشو بسازیم.
معصومه مامان سهند
1 دی 90 18:34
قربونت بشم من با این حرف زدن قشنگت، یه دنیا عاشقتم خاله جونییییییییییییییی


ممنونم که اومدی شما خیلی لطف داری عزیزم
مامی کیانا
2 دی 90 16:16
وای عسل من میخورمت همه جملاتت رو چندباری با لحن بچگونه تکرار کردم و کلی قند تو دلم آب شد خیلی دوست دارم نیایش جون عین خواهرزاده هام برام عزیزی بوس بوسسسس هوارتا


قربونت برم خانومی ممنونم عزیزم نیایش هم شما رو خیلی دوست داره
آزاده
3 دی 90 13:43
ووییییییییییییییییییییییییییی
من که دلم غش رفت برای این حرف زدنت
الان دلم میخواد بخورمتتتتتتتتتتت



ممنون خانمی که اومدی
موووووووووووش جونت (چشمک)


مامان فاطمه جون
3 دی 90 14:54
الهي چه بامزه صحبت ميكنه خدا حفظش كنه مزش تازه چند سال ديگه شيرين تر ميشه وقتي كه فيلم هاش رو ببينيد دلتون ضعف ميره پس حسابي قدر اين لحظه ها رو بدونيد


آره واقعا همین طوره که میگید باید قدر لحظه لحظه زندگی رو دونست ممنون اومدی
نجمه
4 دی 90 20:29
سلام خانومی سفر بخیر! دلم براتون تنگ شده بود
ماشاا... به این فرشته کوچولو خیلی شیرین و بامزه حرف میزنه من که از خوندن حرفاش کلی کیف می کنم و می خندم. از طرف من ببوسش


سلام ممنون عزیزم من هم دلم برای شما تنگ شده خانمی ممنون اومدی شاد باشی همیشه
عمه
6 دی 90 11:40
Shalam eshghe ameh
fadaie in harf zadanet beram nani joon
Khoda ieh fereshteh az asemoonesh baramoun ferestade ke har rooz naz tar o khoshgel tar mishe. Delam kheily tannnnnnnnnnng shodeh barat
ameh ieh donia dooooooooooooosh
khosh bashi golam


ممنون عمه مینو جون منم دلم تنگ شده برات مراقب خودت باش خیلی دوووششش
فاطمه شجاعی
16 دی 90 11:17
قربون حرف زدنت برم عزیزدلم ماهم تو رو خیلی دووووووووووش هزارتا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد