یه لبخند ، مهمان ما باشید !
توی خواب و بیداری بودی که شنیدم داری میگی :یه پیامک بزن یه پیامک پـــ یا مـــ ک ...
گفتم به کی مامان ؟ گفتی اِاِاِاِ یه پیامک بزن
خنده ام گرفته بود خیلی جالب بود میدونی من هنوز راحت نمیتونم بگم پیامک ولی برای تو اس ام اس زیاد معنی نداره همون پیامک !
یاد حرف استادم افتادم یه بار تو کلاس گفت نگید هلی کوپتر عادت کنید بگید بالگرد ...
پس فردا جلوی بچه تون بگید هلی کوپتر بهتون میخنده و میگه : بگو بالگـــَرد بی کلاس بازی در نیار مامان !
نمیدونم شماها به یه برش هلالی از هندونه چی میگید؟!
اما نیایش میگه یه لبخند !
یه لبخند هندونه بهم بده
هنوزم که هنوزه وقتی شب بعد از یکی دو ساعت با هم حرف زدن و قصه و لالایی خوندن و پیشت موندن ! خوابت میبره هنوز یه ساعت نشده که من رفتم بیدار میشی و بدو بدو میای تو اتاق ما که مامان کجا رفتی من هنوز خوابم نبرده بودددددددددددددد
بهت میگم آخه چی میشه که بیدار میشی آخه چرا بیدار میشی؟!!!!!!!!!!!
میگی آخه میدونی من شبا خوابه جوراب بد بو میبینم از خواب بیدار میشم
در ادامه ...
عکس ...
روی سقف ماشین
مشغول توت چیدن و
خوردن
اوممممممممم
تجربه ی شادی بود برات
یه هدیه ی با ارزش از طرف دخملی به مامان
مامان با لباس قرمز کنار درخت آلبالو و گل
دلت خیلی میخواد که نقاشی تو رو هم شبکه ی پویا برنامه ی نقاشی نقاشی نشون بده
یا برنامه ی عمو فتیله ها یا هر جای دیگه ای تو تی وی !!
میگی : هر بار که نقاشی نقاشی پخش میشه ناراحت میشم چون نمیتونم مثل اون نقاشی ها رو بکشم مثلا آهووووو
نمیدونم باید بهت چی بگم ولی تقریبا تونستم قانعت کنم که خودت خیلی خوب میکشی و این نقاشی ها مال سن تو نیس و وقتی بزرگ تر بشی میتونی بری کلاس نقاشی ولی خودت بدجوری دلت میخواد بری کلاس و نقاشی یاد بگیری برعکس من !
میگی این یه آدمه یعنی باباست ولی من و تو هم توش هستیم در واقع یه طرفش بابا یه طرفش مامان وسطش منم !
قربون اون در واقع گفتنت بشم من مادر
اینجا هم خودت رو کشیدی با امام علی ع و امام حسین ع
عشقت به اماما بی نظیره
مخصوصا امام زمان عج
که هر جمعه میپرسی امروز میاد امام زمان؟
گاهی هم این طوری شادی
جشن پایان سال مهدتون 17 خرداد بود و از فرداش مهد نرفتی و دلتنگی ...بازم بر عکس من !
میدونی امسال اصلا از عملکردشون راضی نبودم ا زهیچیشون راضی نبودم!
ولی خب تمام انگیزه ام برای فرستادن تو این بود که وقتی میرفتی خوشحال تر بودی خیلی خوشحال تر الانم بهانه ی مهد رو میگیری با اینکه تا آخر خرداد میتونستی همین جوری بری و تو مهد باشی اما من نخواستم بذارمت !
امروز که از خواب بیدار شدی بینی ات گرفته بود و کلی سرفه کردی و هی بینیت رو خالی میکردی و هی از چشمت اشک می اومد و عطسه میکردی خدا کنه ویروسی نباشه و تب نکنی و زود برطرف بشه
دکلمه ی خوش آمد رو اجرا کردی