ســـــــوپـــیـــــــایز شدی؟؟!!
بفرما ادامه!!!
بعد از اینکه پست قبلی رو گذاشتم تازه یادم اومد اینا رو ننوشتم ! وای اگه میخواستم اینا رو هم اضافه کنم دیگه واقعا به قول فریبا جون میشد همون پازل رنگ و وارنگی که باید همش دنبال جور کردن تیکه هاش باشیو حسابی خسته تون میکرد ببخشید که همینم طولانی شد دوست جونیام
♥یه شبی که داشتم دهان شویه استفاده میکردم و دهنم پر بود یه هو در اومدی که: مـــــــــــــــامـــــــــــــان خــــــــــــــیلی دوســــــــِت دایَــــــــــــم....
بدو رفتم دهنم رو خالی کردم و گفتم منم عاشـــــــــــــــــــقتم عزیزم
گفتی : نه بگو منم دوسِت دایَم
گفتم منم دوست دارم عزیز دلمی عشقمی نفسمی
گفتی نه فقط بگو منم دوسِت دایم
.
.
.
فدات شم از اون روز همش هر وقت میبینی دارم دهان شویه استفاده میکنم و دهنم پُره، با یه زیرکی خاصی در حالی که با گوشه ی لبت میخندی و چشات از شیطنت برق میزنه میگی : مامان خیلی دوست دایم
از اینکه بدو بدو می رم و دهنم رو خالی میکنم و میام پیشت ، از این هیجانش خیلی خوشت میاد منم عمدا وقتی دهنم پره میام جلو روت تا تو بهم بگی و با هم کلی ذوق کنیم
دیروز دوباره همین جوری شد و وقتی گفتی منم جوابت رو دادم و گفتم که منم خیلی دوستت دارم
گفتی : مامان سوپـــیـــایــز شدی؟
کلی ذوق کردم و پریدم بغلت کردم گفتم آره عزیزم
البته از اینکه گفتی دوستت دارم سورپرایز نشدم ولی از اینکه گفتی سوپرایز شدی خیلی سورپرایز شدم
گفتی : چی ؟ چی مامان ؟ چی گفتی ؟ نفهمیدم!
گفتم : هیچی آره خیلی سورپرایز شدم عزززززیزم
گفتی سورپرایز یعنی چی؟
یعنی منو میگی همچی خورد تو حالم
♣چند وقتیه که همش مشغول کالبد شکافی ! که نه در واقع مشغول کالبد شناسی ! هستییعنی اینکه همه جای بدن رو میخوای که اسمش رو بدونی یعنی من می مونم بعضی وقتا چی باید بگم فقط به قول مامان فسقلی مون من غششششششش
میگی : مامان این قلمبه هه که این پایین پامه چیه؟
- : به اون میگن قوزکه پا عزیزم
این چیه این قلمبه هه رو این پا این طرفش؟
-: اینم قوزکه پا هِ عزیزم
پس این چیه اینم قوزکه دیگه چون قلمبه است؟
-: نـــــــه مامان این زانو هههههههه
پس چرا دستم هم قلمبه داره ؟چی بود اسمش؟همون که گفتی قُلِنج؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-: وای نه مامان فدات شم این مچه دسته بهش میگن : مُچ (مچ رو خوب یادت مونده)
-: بدنمون یه عالمه غضروف و استخوون و عضله داره تو میخوای اسم همشو یاد بگیری ؟
آره خب بــــــــــــعـــــــــــــــــــله اینا که گفتی یعنی چی؟
-: یعنی همین چیزایی که بدن ما باهاش درست شده و میتونیم دست و پامون رو تکون بدیم راه بریم حرف بزنیم حالا بزرگ تر که شدی بهتر میفهمی
من بززززززززززززززززززرگــــــــــــــــــــم اِاِاِ
مـــــــــــــامــــــــــان اینا چیه این دو تا؟
اینا(هیچ شکلکی پیدا نمیکنم)
-: نشیمن گاهه
چی ؟
-: نشیمن گاه یا باسن
یعنی چی ؟
-:معنی نداره دیگه اسمشه یعنی جایی که میشینیم
یعنی شبیه صندلی؟!!!!!!!
-: آره روی صندلی که میخوایم بشینیم اینا رو .....
اینکه ته گلومه این چیه ؟این که نمیره پایین نمیتونم قورتش بدم!!!!!!
-:اون زبون کوچیکه است اسمش!
مگه دو تا زبون داریم یعنی یکی بزرگ یکی کوچیکه
-: آره عزیزم اینم میشه
مــــــــــــــــامــــــــــان؟
-: وای خدا............ بگو عزیزم بازم سوال داری؟
آره این قلمبه هه چیه؟
-: عززززززززیزم این آرنجه
این که نارنجی نیست آخه؟
نه مامان این آرنج با اون آرنج فرق میکنه اون انگلیسیه نارنجیه ، میشه مامان یه کم استراحت کنه آخه هنگ کردم!
چی کار کردی؟ کار بدی کردی مامان ! حالابگو ببخشید
راست میگی دختری اگه تو این همه سوال پیچم نکنی پس کی کنه؟عزیزمی همه بهانه ی زندگیمی بپرس بازم بپرس عسلم خیلی عاشقتم سورپرایز میشم همیشه از شیرین کاری هات و شیرین زبونی هات
♠افسوس می خورم که چرا خودم کاری کردم که باز آوَرد پشیمانی
یعنی مامانیت آدم نمیشه شایدم عاقل نمیشه آخه مجنوووووونم دیگه مجنون تو!!!!!
بعد از 15 شب که تو اتاقه خودت به تنهایی خوابیدی بدون هیچ گونه بهانه و اذیتی یه شب که دوباره تب کرده بودی و حالت خوب نبود بردمت پیش خودم خوابوندم و بهت گفتم چون امشب تب داری و حالت خوب نیست بیا پیش من که بتونم بیشتر مراقبت باشم و اگه نصفه شب بیدار شدی شربتت رو بدم ......
دیگه از اون شب تا حالا فکر کنم یه هفته ای میشه شایدم بیشتر با اینکه بعدش حالت خوب شد دیگه نرفتی تو اتاقت شبا بخوابی! فقط برای خواب ظهر ...و هر شب به بهانه های مختلف که مهم ترینش این بود که حالم خوب نیست میای پیش ما میخوابی
خیلی ناراحتم چون خودم خرابش کردم خیلی پشیمونم اصلا جرات ندارم یه حرفی بهت بزنم مگه ول میکنی دنباله اش رو !
هر شب وقتی شب به خیر میگی و میری تو تخت تو اتاق خودت الکی شروع میکنی به سرفه کردن وقتی میبینی توجهی نمیکنم میای پیشم میگی مامان سرفه میکنم یه کم سرما خوردم اینجا بخوابم؟
بعضی وقتا هم که بنا به دلایل مختلف به نفعت نیست که بگی سرما خوردم میگی انگشتم درد میکنه دلم درد میکنه پام اوخ شده درد میکنه ....
خلاصه هر سیاستی که بتونی به کار میگیری که بیای پیش ما
منم دوباره گفتم باشه اگه فکر میکنی هنوز کوچولویی و احتیاج به مراقبت بیشتر داری پیش ما بخواب هر وقت که مثل اون دفعه خودت حس کردی بزرگ شدی برو تو اتاق خودت تو تخته بزرگت بخواب...............
گفتی: نه بابا من که به خاطر اینکه کوچولو ام نمیام اینجا پیش شما یه دلیلِ دیگه دایه
یعنی این دلیلت منو کشته
چون که حالم یه کم خوب نیست میام وگرنه من بززززززززززززززززرگم!!!!
اگه بیام شب پیشت بمونم تا تو خوابت ببره بعد برم مشکلی نداری -البته شاید بازم اگه بفهمی میخوام برم خوابت نبره مگه اینکه خیلی خسته باشی- ولی دیگه مثل اون 15 شب تنها نمیری بخوابی و به خواب بری....
نمیدونم یعنی دوباره یه روزی میشه خودت بگی می خوام برم تو اتاقه خودم شبا بخوابم تنهایی؟!