دنیای پر رمز و راز تو !
درست کردن انواع و اقسام پازل که انتخاب اولت برای شروع بازی هست! همه این پازل ها رو به تنهایی درست میکنی و همیشه دلت میخواد برات هی پازل بگیریم ! یعنی من موندم تو این عشــــــــق و علاقــــــــــــه!
این دو تا عکس یه پازل دو طرفه است واقعا هم کار راحتی نیست درست کردنش!
این پازل پو هم که اولین پازلی بود که به تنهایی درستش کردی خیلی خیلی وقته پیش!
یکی دو تا پازل دیگه هم بود که عکس ندارم ازش الان ، خیلی علاقه داری به همشون حتی سخت ترین پازل ها رو هم دلت میخواد درست کنی تمام سعی ات رو میکنی و موفق هم می شی ، پازل خیلی خوبه اما خب بالاخره فقط یه جواب درست داره دیگه زیاد به خلاق شدن کمکی نمیکنه...
اما عشق دیگه ات نقاشی کردنه ، خیلی خیلی زیاد دوست داری هم نقاشی رو هم رنگ آمیزی ... هر چی گیرت بیاد رنگش میکنی سعی کردم کاری کنم که یه کمی علاقه ات به کتاب های مدل رنگ امیزی کم تر بشه تا حدی موفق شدم و توی خونه دیگه از اون کتابا خبری نیست مگر مدل های بی رنگ و بزرگی که خیلی دوست داری با سلیقه ی خودت با مداد شمعی رنگش کنی ولی خب توی مهد که معمولا همون کتابا استفاده میشه و متاسفانه با مداد رنگی (خب برای سن تو مداد شمعی بهتره) اما تصمیم گرفتیم با رنگ و قلم مو یه جورایی جبران کنیم اون نقاشی هایی رو که شاید خلاقیتت توش زیاد شکوفا نشه !
البته نه بوم گرفتیم هنوز و نه سه پایه ! حتی یه پالِت تخم مرغی هم یادمون رفت بگیریم!! ببخشید گلم حتما میگیریم اما با همین شیش تا دونه گواش و دو تا قلم مو چنان عاشقانه رنگ بازی کردی که دلم حال اومد حسابی!!!
آزاد و رها هر چی تو ذهنت بود رو آوردی رو کاغذ ...نقاشی با قلم مو و گواش و آبرنگ و رنگ انگشتی یه چیز دیگه است واقعا میگم بهترین تجربه ی یه کودک برای آزاد بودن و بیان حالات روحی و احساسی و تخلیه ی هیجاناتشه چه مثبت چه منفی!
نمیدونستی دارم عکس میگیرم آواز میخوندی و می کشیدی
اینجا یه هو فهمیدی این شکلی شدی
گفتی نمیذارم عکس بگیری هنوز که تموم نشده
اما بعدش چنان ژست میگرفتی که بازم عاشقت شدم
نقاشیت واقعا بهم چسبید! هم به من هم به بابا هم به خودت
اینجا فریاد بر آوردی که : بفـــــــــــــرمایید تمــــــــــــوم شد!
خیلی دلم میخواست ازت بپرسم چی کشیدی اما دیگه فهمیده بودم که نباید در حین نقاشی ازت بپرسم و باید صبر کنم تا کارت کاملا تموم بشه
اما بعدش خودت خواستی که برام بگی که چی کشیدی
و منم بی نهایت استقبال کردم
(البته خانم دکتر روانشناس کودک میگفت برای تعامل بیشتر با کودک و اینکه بفهمه که درکش میکنید گاهی نیاز داره به جاش حرف بزنید یعنی در واقع همون حالات و احساساتش رو براش بیان کنید تا با حالت های خودش بیشتر اشنا بشه و باهاتون بیشتر حرف بزنه و دیگه این که دارید میبینید چه رنگ هایی رو به چه میزانی به کار برده یا با چه احساسی چه رنگی رو داره به کار میبره یا حتی وقتی کودک استقبال می کنه اشکالی نداره ازش بپرسیم این یکی چیه ؟یا اون یکی چیه ؟یا منم میتونم حدس بزنم؟ یا حالا دوست داری بهمون بگی چی کشیدی؟)
سعی کنید صدای نقاشی کودکتون رو بشنوید...
البته من تمام مدت که داشتی می کشیدی چیزی نگفتم و خودت برام توضیح دادی که چی کشیدی تنها سوالی که آخرش ازت کردم راجع به اون همه رنگ آبی بود که تا بالا رفته بود و اول از همه با اون شروع کرده بودی نقاشیت رو...
و تو هم گفتی اون یه آدم فضاییه قهرمانه!!!
دیگه گفتی آدم کشیدم دو تا: یکی آبی یکی سیاه
یه خونه یه سقف یه دود کش
چند تا گل و یه مزرعه
قربون خودت و این دنیای پر رمز و رازت
مامان جون یه دو ماهی زودتر رفت استقبال بهار و برات لباس عیدت رو گرفت
اینقدر از این جوراب شلواری خوشت اومده بود اولین چیزی که گفتی این بود که وای ببین کفش هم دایه!!!(اشاره به رنگ قرمز جورابش که مثل یه کفشه)
یه نمونه دیگه از دنیای کودکانه و پر رمز و راز تو
خب حدس زدنش زیاد کار سختی نیست این لباسا به گفته نیایش کثیف بودن انداخته رو بند که خشک بشه!!!!!!!! (در اینجا تی وی خونه ی مامان جون و میزش ، کار بند رخت رو انجام میده)!!!!!!!
از اون جالب تر حالتیه که بعد از اتمام کار به خودت گرفتی که ازت عکس هم بگیرم دیگه نیایشی خودش میدونه هر کاری بکنه باید عکس هم داشته باشیم ازش
اینم یه جور بادکنکه که تونستی بادش کنی (البته یه اسباب بازیه که تو بسته های مثلا فرهنگیه جور واجوری که همین جور برا کلاه گذاشتن سر بچه ها درست میکنن بود البته بسته های سر کاری بهتره اسمشون رو بذاریم ، یعنی اگه بهتون بگم تو بسته اش چی بود بعد چه قدر پولشه حتما شاخ در میارین یه زمانی دلمون به سُک سُک خوش بود که اونم با این تورم n در صدی دیگه خبری ازش نیست شایدم ورشکسته شدههههه ! ولش کن بابا اینجا جای بحث سیاسی نیست )
قبلا هم بادکنک باد کرده بودی نمیدونم چرا عکس هاش رو نذاشتم الانم اینقدر عکس ها قاطی پاتی شده که نمیتونم پیداشون کنم تمام سیستم عکسای تو ِ
خیلی از این شاخه به اون شاخه می پرم نه ؟ حالا اشکالی ندایه اینم یه جورشه دیگه ! تو دنیای پر رمز و راز همین جوری باید قدم بر داری
حالا میخوام بپرم رو یه شاخه ی دیگه:
نمیدونم باز از کی این کار رو دیده بودی خب خیلی هم حدس زدنش سخت نیست از توی مهد حتما دیگه ! که مداد هات رو گاز گازی میکنی تازگی ... اینقدر من حرص می خورم از این کار ولی هر چی بهت می گفتم فایده نداشت دیگه بهت هشدار دادم که اگه بازم مداد رنگی هات رو گاز بگیری مجبور میشم برای چند روز جمعشون کنم تا تو ذهنت بمونه که دیگه این کار رو نکنی!بهم گفتی خب من یه جایی قایمشون میکنم که تو نتونی پیدا کنی اما وقتی قاطعیت منو دیدی (البته بدون داد و بیداد!) با حالت تضرع گفتی پس خیلی مراقبشون باش باشه؟نمیدونستم چه جوری جلوی خنده ام رو بگیریم از دست تو وروجکاما جواب داد و دیگه این کار رو نکردی نمیدونم چرا برگشتی به چند ماهگیت که هر چی گیرت می اومد میکردی تو دهنتوقتی میخواستم بهت بدمشون گفتم مامانی لطفا دیگه مداد هات رو تو دهن نکن وگرنه بازم یکی دو روزی مداد رنگی نداری .... گفتی : نه بابا دیگه تجربه اش کردم
خدایا این زبون رو از این دختر نگیر این دختر رو هم از ما
همتون رو دوست دارم دوستای گلم