دنیای پنج سالگی...
امشب شب تولد توست ...تولد پنج سالگی ات ...نیروانای عزیز ما ، خوشحالم که این روزهای زیبا را با انتظاری شیرین سپری میکنی و برایت آرزوی بهترین نعمت و هدیه خداوندی رو دارم ،اهورا... امید که بر لبانت همیشه لبخند بشکفد مثل این شب ها و این روزها ...تولدت هزاران بار مبارک نیروانا...دنیای پنج سالگی ات زیبا
این هم بهانه ای شیرین برای شروع دوباره!
این روزها شاید کمتر فرصت نوشتن از تو را دارم ، یا شاید هم فرصت نداشتن بهانه است انگار نمیدانم چرا نمی نویسم ، یا تنها برای دل خودم مینویسم! اما خیلی چیزها بود آن روزها و این روزها که شاید نوشتنش هم خاطره ای می شد اما خب همان لحظه هم حظش را بردیم و خدا را شکر کردیم به خاطر داشتن تو ....
چیزهایی که خاطرم مانده از دنیای آن روزهای تو اینکه حساس تر شدی انگار اما در عین حال خیلی متعادل تر از سه چهار سالگی ات هستی خیلی عاقلانه تر و با درک بالا از هر موقعیت و شرایطی...
تنها حس های مثبت را میخواهی و هیچ چیز منفی در دنیایت وجود ندارد ...همیشه برای آرام تر کردن هر کسی آماده ای و برای دلداری دادن ها و نوازش ها و دور کردن هر جور ناراحتی از دل دیگران پیش قدم...
نماز هایت تمام و کمال و بدون اشتباه است و عاشق نمازی و گهگداری تویی که مرا برای نماز صبحم بیدار میکنی و تویی که وقت نمازم را یادآور می شوی عشقم...
و من مانده ام از این همه عشق امید که مانا باشد ، حتما هم هست چون خودت به آن عشق رسیده ای شک ندارم ، علاقه ی وافرت به امام ها و محل شهادت و حرم هایشان هم زیاد شده و دلت میخواهد مسافر آن شهرها باشی...
دوست داشتنی بودی نیایشم ولی این روزها دوست داشتنی تر شدی چون حس میکنم راحت میتوانم با تو حرف بزنم درد دل کنم مرا درک کنی راهنمایی کنی حتی آرام کنی و ...و ....
ناراحتی هایم نا گفته بماند ، در اکثر مواردش مقصر خودم هستم من باید دنیای پنج سالگی تو را مثل همه دنیاهای قبل و بعد از این درک کنم....
این روزها تنهایی حمام رفتن را خیلی دوست داری و وقتی برای اولین بار تنها حمام رفتی و مشغول شستشوی خودت بودی و آواز میخواندی صدایم کردی که :
مامان نمیدونی چه حس خوبی دارم یه حس جالب نمیدونم چه جوری بگم؟!
گفتم حس بزرگی ؟
گفتی نه بهتر از اون....
و کلی خندیدیم
این روزها خیلی بیشتر از قبل می خندیم...
مسافرت رامسر مهر 93
کار دستی مامان و نیایش
بازدید از موزه علوم طبیعی شهید بهشتی
بازدید از جای جای این موزه برات خوشایند بود و جز خاطرات خیلی خوبت شد اما خودت همش میگی از آسمونش بیشتر خوشم اومد (بخش نجوم) ممنونم از دوستانی که این موقعیت رو فراهم کردند روز خوبی بود...