نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

آرزوی بزرگ کوچکانه ی تو ...

1393/2/11 12:04
نویسنده : مامانی
2,841 بازدید
اشتراک گذاری

اومدن یکی از بهترین دوستای مهدت به خونمون بزرگ ترین آرزوی توی دل کوچولوت بود که دیروز برآورده شد..محبت

یسنا خانوم که البته یه سالی ازت بزرگ تره بعد از تعطیلات عید دیگه مهد نیومده بود و چند روز پیش مامانش با من تماس گرفت که دوس داره نیایش رو ببینه چون مامانش بارداره و حال ندار ،گفتم اون بیاد و یه روز کامل با هم بودین تجربه ی جالبی هم برا ی تو هم برای من بود آخه  تا حالا نشده بود که بچه ای غیر از تو صبح تا شب اون این خونه باشه! زبان

دیروز که صدای ذوق و شوق و هیجان شما دو تا خونه رو پر کرده بود همش به این فکر میکردم که کاش دو قلو بودی وقتی دنیا اومدی ...زیبا

دیروز بهت خیلی خوش گذشت خیلی باز ی کردین همه جور بازی زیبا خیلی عالی غذا خوردی جوری که من همیشه آرزو داشتم ببینم :اینکه از کنار سفره تکون نخوری و تا آخر غذات رو با اشتها ، اونم خودت تنهایی بخوری وای خیلی مزه داد خدا رو شکر که یه بار منم به آرزوم رسیدم!بوس

 

فقط تنها موردی که توی برخوردت با دوستت برام عجیب بود این بود که همون چیزی که اون اول انتخاب میکرد تو همون رو میخواستی برات فرقی نمیکرد چی باشه حتی اگر قبلا بهم گفته بودی که دوستش نداری از عروسک و کتاب بگیر تا قاشق و کاسه بشقاب همونی رو میخواستی که اون اول میگفت...ولی چون اون کوتاه می اومد و میگفت اشکال نداره !دعوا و دلخوری پیش نمی اومد....نمیدونم علتش واقعا چیه !دلخور دلم میخواست خودت انتخاب کنی ....

البته یکی دو روز قبلش هم رفتیم خونه ی یکی از دوستام با دختر اون که دو سالی ازت کوچک تر بود خیلی خوب بازی میکردی و وقتی اون دست رو چیزی میذاشت که تو اون رو میخواستی کوتاه می اومدی فقط گاهی میگفتی مامان هر چی من برمیدارم شایلین ازم میگیره ولی بعدش ادامه نمیدادی زیبا

 

الهی به همه آرزوهای کوچک و بزرگت برسی نیایشم محبت

خنده های تو بزرگ ترینِ آرزوهای من اند ...بخند ،بگذار برآورده شوندبغل

امشب شب آرزوهاست برای آرزو های هم آرزو کنیممتنظر

 

پسندها (1)

نظرات (9)

مامان
12 اردیبهشت 93 10:11
الهى .... مى دونم چقدر كيف كرده نيايشم و چقدر بهش خوش گذشته تسنيم هم وقتى با دختر عموش كه يه سال بزرگتر از خودشه بازى مى كنه هميشه انتخاب اول رو داره ولى با پسر عمه اش كه كوچكتره دقيقا هر چى تسنيم برداره اون از دستش مى كشه !!! الهى كه هميشه خندون باشى نيايشم توى اين ماه عزيز خيلى التماس دعا دوستم
مامانی
پاسخ
عزیزم ..ممنون پیشمون میای دلمون برای تسنیم و شیرین زبونی ها و شیرین کاری هاش تنگ شده وا!جالبه آدم نمیدونه تو دل این وروجکا چی میگذره!دوستون داریم
مامان پریسا
12 اردیبهشت 93 15:28
سلام زهره جان خوبید؟ عزیزم خیالت راحت باشه از این بابت همه ی بچه ها مثل هم هستن.... یه جور حس مالکیت نسبت به خونه و وسایل خونه و اسباب بازیهاشون دارن و فکر میکنن وقتی مهمان براشون میاد ، خودشون حق دارن که بهترین ها رو برای خودشون داشته باشن و این بهترین ها اگر چه ممکنه تا یک ساعت پیش جزئ بدترین ها بوده ولی چون الان مورد توجه یک رقیب قرار گرفته پس عزیز میشه و میشه جزئ بهترین ها .... و این مورد برای غذا خوردن هم صدق میکنه. من هم با پریسا همین مشکل رو دارم... دیشب خونه ی دادشم مهمان بودیم یه پسر داره همسن پریسا .... موقع شام پریسا فقط به دست های یاسین نگاه میکرد که چی داره میخوره و دقیقا همون رو میخورد اگر چه اون خوراکی رو در منزل خودمون اصلا نگاهش هم نمیکنه.. ببخشید خیلی حرف زدم.
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم اومدی آره همین طوره فکرمیکنم اغلب بچه ها این طوری هستن تازه همون طور که گفتی فقط حس مالکیت نیست مثلا راجع به احساس هاش هم انگار از روی دست اون یکی نگاه میکنه اون هر احساسی به چیزی داشته باشه نیایش هم دقیقا همون جوری میشه و همون جوری فکرمیکنه
خاله
13 اردیبهشت 93 16:23
سلام ببخشید که ایندفعه اینقدر دیر اومدم !! این درسها که وقت سرخاروندن نمیذاره !! فدای نیایشم بشم که به آرزوی بزرگش رسیده ... انشالله همیشه به همه ی آرزوهای قشنگ و بزرگ و کوچیکش برسه ! ماشالا چه دوست ناز و خوبی . حسابی خوش گذرونده ! از قیافه ش هم معلومه ... خوش باشین همیشه .. بوووووووووووووووووس
مامانی
پاسخ
سلام خاله جون مهربون ایشالا که همه چی رو به راهه آبجی این پایان نامه هم تموم میشه راحت میشی الهی همه به آرزوهاشون برسن ممنون اومدی عزززززززززیزززززززززززم
منا مامان الینا
14 اردیبهشت 93 9:27
خوب دیگه مامان باید کم کم به فکر یه آجی یا داداشی واسه نیایش جون باشید تا بیشتر از این دخملمون تو خونه تنها نباشه
مامانی
پاسخ
چی بگم ؟!
الهه مامان یسنا
15 اردیبهشت 93 9:35
من نظر نذاشته بودم آیا؟؟؟؟ وااااا پس شکلکهای نینی وبلاگ کو؟؟؟؟؟ ای جونم که مهمون داشته و حسابی بهش خوش گذشته ... کاش بشه اونروزی که تو مهمون خونه ما بشی (اینجا یه عالمه شکلک قلب تصور کن)
مامانی
پاسخ
قربونت برم با نظر و بی نظر عزیز ماییبه امید دایدارتون هستیم عزیزای دل نیایش که عاشق همه یسناهاستما هم دوستتون داریم
مامان هلنا
15 اردیبهشت 93 16:00
عزیزم چه خنده های خوشگلی داره این نیایش خانم هلنا هم دقیقا همینطوره فقط با این تفاوت که کوچیک و بزرگ نداره هر چی اونا بردارن میخواد ولی گاهی اوقات که بهش میگم عزیزم تو که خیلی مهربونی سریع راضی میشه چه حیاط خوشگلی دارین ادم هوس میکنه با افتخار لینکتون میکنم خوشحال میشم متقابل باشه
مامانی
پاسخ
ممنونم از نگاه خوشگلت و اینکه اومدی پیشمون حتما لینک شدی
مامان سویل و آراز
15 اردیبهشت 93 18:43
سلام زهره جون خوبین ؟ نیایش جون خوبه شرمنده که نمیتونم نظر بنویسم دیگه اداره کردن سه تا وب برام سخت شده نمیتونم همش پشت نت بشینم ولی بعضی وقتها به وبتون سر میزنم کاشکه که شرایط طوری بود که ادم راحت میتونست بچشو بذاره خونه دوستش بره مثل قدیما مثل بچگیهای خودمون ولی حیف که خیلی فرق کرده من که خونه عزیز و اناش میمونه دیوونه میشم چه برسه به دوست
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم شما خوبی مهربون ممنونم اومدی می دونم واقعا خیلی سخته و وبلاگ نویسی خیلی وقت میخواد آره واقعا کاش میشد به نظرم اگه بچه ها دوره ای خونه ی دوستامون بودن خیلی خیلی بختر از مهد بود !ممنون که اومدی
مامی کیانا
17 اردیبهشت 93 13:19
من هم دلم يه بچه ديگه ميخواد چقدر خوبه كه بچه ها از تنهايي در بيان خصوصا دو تادختر خيلي خوب همبازي هم ميشن اون عكس آخريه چه منظره جالبي داره
مامانی
پاسخ
عززززززززززیزززززززززززم فکرکنم باید در یک اقدام هماهنگ همگی بزنیم تو کار بچه ی دوم نههههههه؟
مامان صفا
23 اردیبهشت 93 22:15
سلام عزیزم انشالله که خوب هستید ببخشید من دیر به دیر میام چون کلا کمتر نت میام همش در اختیار همسری هست این کامی جان... خیلی دلتنگتون بودم کلی از خاطرات نیایش عزیزم خوندم چقدر خوشحالم که شاد هست و انشالله به همه آرزوهای دلش برسه.. من هم وقتی میدونم رفتن به پارک دخترم خوشحال میکنه منم احساس خوبی اون روز دارم و شادی رو تو وجودش می بینم.. من دلم یه نی نی دیگه میخواد تا دخترم از تنهایی در بیاد... نیایش گلم از راه دور میبوسم من واقعا دوسش دارم هزار ماشالله بزرگتر شده.. عکسای بچگیش یادم...
مامانی
پاسخ
عزیزم ممنونم از محبتت ما هم دوستتون داریم دوست همیشه همراهم مرسی اومدی ان شالله نی نی دومی رو هم زودتر دست به کار شو که پشیمون میشی هر چی طول بکشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد