نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ثمره ی عشق

حال من خوب است اما با تو بهتر میشوم ...

1392/11/20 11:18
نویسنده : مامانی
3,792 بازدید
اشتراک گذاری

...

...

دیشب داشتیم کتاب میخوندیم کتاب لالایی ها بخاطر علاقه ی زیادت به امام زمان عج هر شب جدا از اون کتابی که نوبتش میشه که اون شب بخونیمش این کتاب رو هم باید حتما بخونیم

 

لا لا ، لالا گل مینا

دعا کن زود بیاد آقا

 بدیم ما نقل و شیرینی

 که عید میشه همه دنیا

 

به آخر کتاب رسیدیم و کتاب رو بستی و گفتی مامان پس امام زمان کی میاد ؟ من خیلی وقته منتظرشم!

 

گفتم عزیزم نمیدونم هیچکی نمیدونه فقط ...

میخواستم حرفم رو ادامه بدم و بگم فقط باید دعا کنی...

که گفتی آها فهمیدم چرا هیچکی نمیدونهسوال

چون امام زمان موبایل نداره !

کاش موبایل داشت میشد بهش زنگ بزنیم بگیم کی میای ؟مژه

هنوز داشتم فکرمیکردم که بغضم رو بخورم یا بخندم به این شیرین کلامت که گفتی:

آها میدونم چرا موبایل نداره آخه چشم نداره که بتونه موبایل رو ببینه و شماره بگیره و جواب بدهتعجب

دیگه این دفعه خنده ام گرفت واقعا!

...............!!!!!!!!!!!

نمیدونم چه جوری میشه برای شما بچه های امروزی توجیه کرد که چرا صورت امام رو نمیکشن و فقط سفیده و نورانی تا جایی که یادمه برا یمن هیچ وقت این سوال پیش نیومده بود !ابرو

آخه بهت که توضیح میدم میگی خب میتونستن چشم و ابرو دماغ و دهن بکشن وبعد دورش نور بکشنمژه

گاهی روی این موضوع فکرمیکنی و منم موندم چی بگم حیتی میگی چون امام حسین چشم نداشته دشمن تونسته شهیدش کنه!!!!

چی بگم خدایا.....چشم


کلمه می سازی باقلوانیشخند

یکی از سرگرمی هات این روزا (البته نه خیلی وقته این جوری کلمه میسازی !) این شده که با حروف الفبا بازی کنی

اما نه این جوری که م مثل مامان

بلکه این جوری : ما مثل مامان

جو مثل جوجه

جا مثل جارو

مو مثل مورچهزبان

 

یعنی اگه مثلا من که شاگردت میشم تو بازی بگم ج مثل جارو بهم میگی آخ آخ اشتباه کردی جا مثل جارو دخترم !خجالت

از این دست کلمات تا دلت بخواد هست و بعضی هاش هم خیلی با مزه میشه

تازه به اعرابش هم کارداری یعنی همون َ ِ ُ خودمون!

مثلا خَ مثل خرگوش

یا چَ مثل چترمژه


چند روز پیش دلت میخواست مامان من باشی و با هم باز ی کنیم گاهی اینطوری میشه دیگه و من تازه اون موقع از برخورد تو با خودم میفهمم چه جای کارم ایراد داشته و چه کارم درست بوده اون جاهاییش که بهم محبت میکنی و نازم رو میکش یقربون صدقه ام میری خیلی مزه میده چون میفهمم که از رفتار من راضی هستی خجالتاما خب گاهی هم یه چیزی میگی که باید حرف حرف خودت بشه حتما نمیدونم اون جا هم شاید اشتباه من بوده که تو اینطوری یاد گرفتی

بگذریم....

دلت میخواست ناخن هام رو لاک بزنی و منم بدون هیچ حرف پس و پیشی گفتم آخ جون مامان برام لاک بزن

اینقدر سعی میکردی ماهرانه این کار رو کنی که عشق میکردم ا ز اون همه دقتت

 

البته گاهی هم با خونسردی لاک میزدی حالا یه کمی هم این ور و اون ور بگیره چیزی نیمیشه کهنیشخند

خیلی خوب شد عزیزم ممنونمژه


خیال پردازی های این روزهای تو هم با مزه استقلب

وقتی داری با خودت بازی میکنی خیلی بامزه حرف میزنی دلم میخواست میتونستم ازت فیم بگیرم اما نمیشه چون تا میفهمی که دارم بازیت رو نگاه میکنم ناراحت میشی

حتی بهت میگم مامانی من دارم تو دلم قربون صدقه ات میرم اینقدر خوشگل بازی میکنی بازم اخم میکنی و میگی نمیخوام ببینیناراحت

اما خب اشکال نداره عزیزم عاشقتم

مخصوصا وقتی با زیرکی خاصی ازم میخوای صفحه ی آخر کتاب رو بخونم در حالی که هیچی توش ننوشته ابرو

وقتی یه کتاب برات میخونم به صفحه ی آخرش که میرسیم که یک صفحه ی خالی بدون عکس هست یعنی در واقع همون جلد داخلی کتاب رو میگم ...میگی خب بخون دیگه اینجا رو هم بخون

یاد شازده کوچولو میندازی منو مژهبهت میگم اینجا نوشته فقط نیایش میتونه بخونه !بیا بخون عزیزم

میگی پایینش نوشته فقط مامان میتونه بخونه !!!بیا بخون مامان عزیزمنیشخند

و من باید هر چی که میتونم از خودم یه چیز خنده دار در بیارم حتی اگه کلماتش بی ربط باشه تا تو بخندی و راضی بشی کتاب رو ببندی زبان

و عکس کتاب های پشت جلد رو با هم بخونیم تا تو حفظ کنی !مژه


 قربون این خونه سازیت عزیزم ...ساختی و با ذوق گفتی مامان یه خو نه 14 طبقه ساختم !!!بغلبلدی بشمری تا 40 نه ببخشید تا 30 ! البته به 30 که میرسی میگی 20 و 10

 

دیشب مراسم کوکو پزون داشتیم

خیلی دلت میخواد آشپزی کنی تا جاییکه بتونم بهت فرصتش رو میدم

چون تو نمایشتون تو عدد چهار هستی (چار میتونه چار تا قلندر باشه 4 تا سوار کار دلاورباشه 4 تا دلاور همیشه آزاد ...آتیش و آب و خاک و آخریش باد)

علاقه به 4 پیدا کردی پس 4 تا تخم مرغ و 4 تا سیب زمینی برا ی کوکو آوردی

از رنده کردن سیب زمینی ها و گرفتن آبش خوشت اومده بود و بعدشم دستت رو توی سینی میمالیدی و میگفتی چه جالبه یه جوریه !

یادمه مدرسه ای بودم نمیدونم کلاس چندمی ولی اون موقع ها بود که تازه آزمایش میکردیم و میدیدیم که سیب زمینی نشاسته داره زبان

و ... تخم مرغ میشکستی چه تخم مرغ شکستنی نیشخند

 

وقتی هم به نتیجه ی تلاشت نگاه کردی گفتی خیلی جالب بود مامان ممنونماچبغل

فدات شم عزیزم دلم میخواد از این تجربه های جالب تا میتونم برات ایجاد کنم خدا کنه بتونم همین قدرش رو هم مدیون دوستانم مخصوصا زینب عزیزم هستم که ایده های خوبش رو در اختیار میذاره ممنونماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

خاله
20 بهمن 92 13:06
آفرینننننننننننن چه زرنگ شدی تند تند آپ کنی وای وای الهی من فداش پس گفته اماما چشم ندارن .. عجب .. خب می خواستی بهش یگی چشم دارن ولی از بس نورانین چشممشون دیده نمیشه . ماشالا به این لاک زدنش و تخم مرغ شکستنش و این خونه ساختنش فرشته خانوم من
مامانی
پاسخ
قربونت برم دیگه یکی دو روزی کلاس نبود گفتم از خجالتتون در بیامتو خودت نیایش رو بهتر میشناسی وقتی یه چیزی بگه دیگه همونه بهش گفتم اتفاقا اصلا فکرمیکنه اماما یه موجودات دیگه ای بودن که شکل ما آدما نیستن !البته الان دیگه توجیه شده فکرکنم مرسی اومدی
سمانه مامان پارسا جون
20 بهمن 92 16:45
سلام گلم دلم واستون تنگ شده بود چه عکسهای خوشگلی از نیایش جونم میزاری به خدا دلم غنج رفت براش ماشاالله. خیلی خوبه که همه تجربه های خوب و زیبا رو خودن براش خلق میکنی و بعد هم ثبت میکنی به تو میگن یه مادر نمونه
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم ممنون از محبتت نظر لطفته خانومی ا زشما دوستای گل یاد میگیرم نمونه بودن رو ممنون
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
20 بهمن 92 17:32
اى خدااااااااا ...... قربونت بشم من كه منتظرى عزيزم تو گل نازنينم دعا كنى حتما حتما خدا به دل پاك و مهربونت نگاه مى كنه منتظر كوچولو .... وااااى عييييييييين تسنيم ..... يه دفعه يادم نمياد چى شد گفت اماما دهن ندارن كه غذا بخورن ....!!!!!! هر چى هم بهش مى گم عزيزم چون اون موقع ها دوربين نبوده كه عكسشون رو بگيرن الان نمى دونيم امامامون چه شكلين صورتشون رو نمى كشيم تا بى احترامى نشه يه دفعه هم من براش داستان حضرت ابراهيم رو نقاشى كردم صورتشون رو نكشيدم بعد روز عيد قربان فيلم كارتونيش رو پويا گذاشت با صورتشون بعد تسنيم مى گه : مامان ببين حضرت ابراهيم چشم و دهن داره تو نكشيدى !!!!!!!!! از دست اين بچه ها ......
مامانی
پاسخ
از دست این بچه هااااااااااانیایش هم توی یه کتاب دیگه دید عکس امام زمان عج رو کشیده دستاش عین دستای ماست کلی ذوقیده و با دهن باز اومده عکس رو نشونم میده که مامان ببین دستاش عین دستای ماست فقط صورت نداره ! پس اماما دست داشتن ؟!!آره بهش گفتم که دوربین نبوده و عکس نداریم ازشون و همون بی احترامی و اینا ...میگه ولی من دوس دارم امام رو با صورت بکشمتازه یادم رفت بگم از شدت علاقه اش میگه میخوام خونه ام رو هم یا سامرا بگیرم یا نجف یا کربلا ....
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
20 بهمن 92 17:43
اينقدر ذوق كردم كه پست جديد گذاشتيد .... خيلى وقت بود كه بشت هم پست نكذاشته بوديد چه خونه قشنگى درست كرده با اين مگنت ها دقيقا مى دونم چه جورى تخم مرغ رو توى دستاشون له مى كنن ... يكى دو هفته پيش هم ما از اين كوكو هاى دخمل پز خورديم جاى شما خالى
مامانی
پاسخ
عززززززززیزززززززززززم ممنونم همین شما دوستای گلید که به آدم انگیزه میدید دیگهقرون دخملی و کوکوی خوشمزه اش
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
20 بهمن 92 17:46
خيلى عالى بود دوست خوبم منم از كاراتون ايده مى گيرم مثلا دفعه قبل كه از نقاشى هاى نيايش گذاشته بوديد كه با حروف انگليسى كشيده بود با تسنيم بازى كرديم خيلى خوشش اومده بود يه شكلاى جالبى مى كشيد ... اميدوارم هميشه لبخند مهمون لبهاتون باشه
مامانی
پاسخ
قربون شما ممنونم نظر لطفته چه خوب که امتحان کردید حتما عکسش رو بذار
الهه مامان یسنا
20 بهمن 92 18:51
عزیزم قربون تو دختر ناز با دنیای کاملا دخترونهیسنا هم عاشق شکستن تخم مرغه و حسابی کیف میکنه...
مامانی
پاسخ
قربو.ن یسنام بشم من
آتــــی
21 بهمن 92 11:47
مامی آرشیدا
22 بهمن 92 18:02
خیلی خندیدم بابت حرف اولش شیرین زبونه شیطونچه لاکای خوشرنگی زده به مامانشبه به اون کوکوی نیایش خانوم خوردن داشته جای من خالییعنی اون عشقی که موقع آشپزی میکنن به همه دنیامیارزه
مامانی
پاسخ
قربون تو مهربون ممنون از نگاه قشنگت واقعا درست میگی رضایتشون و شادیشون به همه دنیا میارزه
زینب
23 بهمن 92 16:06
چقدر اون عکسش که از سر بیخیالی برات لاک میزنه دوست داشتنی و قشنگه زهره جونم...قربون اون کلمه ساختنش بشم. اتفاقا دیانا هم همینطوری میگه یا وقتی شعر مدرسه موشها رو میخونه که خیلی دوستش داره ربط بین حروف اول و ادامه شعر رو نمی دونهمثلا میگه..ک مثل گردو بنگر به هر سو...خیلی بوسش کن اون دختر ناز و جیگر رو
مامانی
پاسخ
ممنون از نگاه قشنگت عزیزم قربون دیانام بشم که خیلی با مزه و دوست داشتنیه مرسی اومدی
خاله
24 بهمن 92 0:49
آخ جون بازم من اول شدم
مامانی
پاسخ
عزززززززززززیزززززززززززم تو همیشه اولی
خاله
25 بهمن 92 23:35
چه آهنگ قشنگی گذاشتی ... به آدم آرامش میده .. آفرین به خواهر خوش سلیقه ی من گل پامچال، گل پامچال ، بیرون بیا فصل بهاره ، عزیز موقع کاره شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید بلبل سر داره ؛ بلبل سر داره بیا دل بیقراره ، بیا فصل بهاره گل پامچال، گل پامچال ، بیرون بیا فصل بهاره ، عزیز موقع کاره شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید بلبل سر داره ؛ بلبل سر داره بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره مهتاب شبان، مهتاب شبان آیم و آیم ، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر مهتاب شبان، مهتاب شبان آیم و آیم ، آیم و دیگ دی سر؛ عزیز می جان و دلبر ب بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره گل پامچال، گل پامچال ، بیرون بیا فصل بهاره ، عزیز موقع کاره شکوفاهان، غنچه وا کنید، غنچه وا کنید بلبل سر داره ؛ بلبل سر داره بیا دل بیقراره ، بیا فصل بهاره بیا بشیم کاول اوسانیم، دانه بشانیم هر تومی جانه، عزیز موقع کاره؛ بیا فصل بهاره
مامانی
پاسخ
فدات عزیزم ممنونم که شعرش رو هم نوشتی برام خیلی قشنگه
مامان مونس
26 بهمن 92 8:13
ولنتاین مبارک ، همراه یک بغل گل رز ، یک سبد ستاره و یک دنیا آرزوی شادباش
مامانی
پاسخ
ممنون عزیزم برای شما هم آرزوی بهترین ها رو دارم
مینو
26 بهمن 92 10:05
سلام . اولین پستی بود از وبلاگت که خوندم . چه نکات خوبی گفته شد ... میشه لطفا اسم اون کتاب که قسمتی از شعرشو نوشتی بگی لطفا . اسمش همون لالایی ها بود ؟ نویسنده اش کیه ؟ ممنون خانومی
مامانی
پاسخ
سلام دوست خوبم ممنون از نظر لطفت اسمش همونه و نویسنده اش لیلا خیامی یه شعره کلا کتابش چند تا شعر نیست !
مامان نیروانا
26 بهمن 92 11:32
سلاااااام، یعنی ازت عقب افتادما، از بس اومدم دیدم خبری نیست یه چندوقتی واقعاً نیومده بودم، ببخش دیگه خواهری ببین منم الان از تو یاد گرفتم، میرم بدم ناخنامو نیروانا لاک بزنه، هم فاله هم تماشا و امیدوارم این به سرگرمی هر روزه ش تبدیل نشه بچه م که طاقت اونهمه اسِتونِ متعاقبشو ندارم خداییش من هنوز ندادم نیروانا تخم مرغ بشکنه البته فکر کنم یه بار دادمش ولی حرکت له کنانه ی اولش رو که دیدم طاقت نیاوردم و نذاشتم ادامه بده. وجدانم درد گرفت
مامانی
پاسخ
سلااااااام به روی ماهت ببخشید عزیزم اشکال از فرستنده است نه گیرنده هاممنون اومدی گلم حتما امتحان کن برای نیای شکه خدا رو شکر تبدیل به سرگرمی هر روزه نشد ولی این پد های لاک پاکن خیلی بهر از استونه عالیه یعنیقربون تو مامانی مهربون و نیروانای خوشگلم
مامان نیروانا
26 بهمن 92 11:34
اوا یادم رفت قربون نیایشم برم که . عاشقتم خالهههههههه
مامانی
پاسخ
اوا خواهش میکنم عزیزم شما تاج سری قربان شما
فاطمه شجاعی
2 اسفند 92 20:35
آخ که این کوکو از دست تو چقققققققققققققد خوردن داره وای از کتاب داستان خوندن نوشتی یاد اون شب که پیشش خوابیدم افتادم طفلکی گفت برام قصه بگو منم گیج خواب بودم هرچی فکر کردم اصن هیچ قصه ای توذهنم نبود شروع کردم فی البداحه از خودم قصه گفتن حالا وسطاش انگار خواب رفته بودم یهو پریدم دیدم هی میگه خب بقیشو بگو تا اینجاشو گفتی حالا مگه من به ذهنم میرسید تهشو چطوری تموم کننم خلاصه اخرشم جفتمون خوابمون برد و صب پاشد گفت بقیشو نگفتیا قربون تو برم که انقد بادقت و بانمکی عزیزم کلی میچسبه آدم شبا تو اتاق تو بخوابه و گیربدی بگی قصه بگو این دفه باید چند تاقصه حفظ کنم شرمنده ات نشم گلم فدای روی ماهت و مامان بازیتو لاک زدن خوشگلت
مامانی
پاسخ
قربونت برم عزیزم واقعا هم تا براش قصه نگی دست از سرت بر نمیداره نمیدونم چه جوری خوابش برده نیایش لحظه شماری میکنه برا یاینکه دوباره بیای تو اتاقش بخوابی
مامان ملیناو کیانا
10 اسفند 92 8:15
وای یادش بخیر اون کتاب لالایی رو ملینا هم داشت خیلی اونو دوست داشت ولی الان دیگه چیزی از اون کتاب نمونده خیلی بامزه ای نیایش جونم یعنی من از خوندن خاطراتت سیر نمیشم اینقده که تو خوشمزه و خوردنی هستی با این مزه پرونی هات
مامانی
پاسخ
آره کتاب قشنگیه پای ثابت کتاب هایی هست که هر شب باید خونده بشهقربون تو مرسی اومدی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد