نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ثمره ی عشق

من نیازم تو رو هر روز دیدنه ...

1392/11/18 12:44
نویسنده : مامانی
2,688 بازدید
اشتراک گذاری

 

...

...

این روزای ســــــــــــــــرد یه عکس تابستونی میچسبه نه ؟

البته همچین تابستونی هم نیست ! مربوط به 15 مهره همون روزی که با خاله جون رفتیم آتلیه و آقای عکاس میگفت نیایشی همش فقط به خاله اش نگاه میکنه مثل همین عکسه مژه این عکس رو هم خاله جون طراحی کردهماچ

دغدغه ی این روزات اینه که وقتی بزرگ شدی و عروس شدی و مامان شدی میخوای خونه ات رو کجا بگیری ؟

هر بار یه چیزی میگفتی ولی هر بار هم آخرش به یه نقطه میرسیدیم اونم تهران بوداز خود راضی

امروز هم  دوباره صبح که بیدار شدی میگی مامان من دیگه فکرامو کردم میخوام وقتی بزرگ شدم برم تهران خونه بگیرم که بتونم بچه ام رو ببرم پیش عمو پورنگ تو برنامه های مختلف شرکت کنه مژهتازه پیش فاطمه (دختر خاله ی بابا) هم هستمابرو

بابایی میگه : اون وقت مامان رو هم با خودت میبری ؟سوال

میگی : نه بابا ، مامان رو که احتیاج ندارم من دیگه خودم اون موقع مامان شدم خودم بابا دارم یعنی داماد دارم بچه دارم خودم میتونم ظرف هام رو بشورم ابروشما دیگه باید خودتون با هم زندگی کنید منم با بچه و دامادم زبان

بابایی گفت : نه عزیزم بچه همیشه به مامان نیاز داره حتی اگه مامان بشه خودش مامان که فقط برا ظرف شستن نیست ....چشم

مامان میگه : عزیز دلم اگه تو هم به ما احتیاج نداشته باشی ما بهت خیلی نیاز داریمبغل

 

من نیازم تو رو هر روز دیدنه

 از لبت دوسِت دارم شنیدنه

 

 

 

 

عاشقتم ، یه روز همچین تو مووده ! عکس گرفتنی که انگار عکس خونت افتاده و میگی بیا ازم عکس بگیر یه روزم اصلا همکاری نمیکنی برای عکس ، یه سرافان هم بافتم که نشد عکس ازت بگیرم باهاش باشه برا یه دفعه دیگهمژه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
18 بهمن 92 15:55
سلاااااااام واى چه چيزاى قشنگى بافتين براى نيايش مباركش باشه دستتون هم درد نكنه زحمت كشيدين عزيزم ميشه مارك نختون رو بپرسم تا حالا چيزايى رو كه بافتين شستيد ؟ خراب نشده ؟؟
مامانی
پاسخ
سلاااام به روی ماهتونممنون از نگاه قشنگتونعزیزم لطف داری خیلی اون قدر هم تعریفی نیست من بیشتر نخ هامAlize جنس نخش خیلی خوبه تا حالا نشستم ولی اگه با آب سر شسته بشه چیزیش نمیشه اینجوری میگن
الهه مامان یسنا
18 بهمن 92 16:56
ای جوووونم چگدر شما بچه ها به فکر بزرگ شدن و مامان شدن و بچه داشتن هستین... زهره جون میبینی ما چه حرصی میخوریم برای بزرگ شدنشون و اونوقت از الان میگه بزرگ شدم میرم... خدا تو رو حفظ کنه واسه مامان و بابات فرشته شیرین زیبون
مامانی
پاسخ
آره میبینی تو رو خدا ولی خب وقتی بزرگ بشن تازه میفهمن چه اشتباهی کردن که میخواستن بزرگ بشن یه چیزه جالب میترسم تا بخوام یه پست بذارم یادم بره حرفی که امروز زد رو : از چهارشنبه شب آبمون قطعه یعنی لوله یخ زده هیچکی هم هیچ کار هنوز نتونسته بکنه یعنی خیلی کارا کردیم و کردن ولی بی فایده بود بگذریم میخواستم بگم نیایش قیافه ی نگران منو دیده میگه مامان تو هم اگه مثل من بچه بودی دیگه نگران نبودی فقط به فکربازی بودی دیگه فکرنمیکردی اگه آب نباشه می میریم میگم مگه ماهی هستیم که بمیریم میگه خب مگه آب مایعه حیاط نیس؟!
ღ¸.•مامان ِ آینده یه فسقِـلی•.¸ღ
18 بهمن 92 20:44
http://www.niniweblog.com/upl/nini6368/13917931478.jpg?30
مامانی
پاسخ
چه عجب ما هم رفتیم تو وبلاگای پر بازدید ولی کو کامنتهاش؟ ممنون عزیزم خیلی جالب بود همه جوره دوستت داریم
مامان امیرناز
18 بهمن 92 21:57
سلام زهره نازنینم خوبی؟ ببین من می گم این دخترت باید عروس خودم بشه واسه همینه که تفاهم داره با پسرم اساسی امیرم همش میگه مامان من بزرگ شدم میرم تهران خونه میگیرم زن می گیرم خب مشکل در محل زندگی که حل شد خداروشکر ایشالا در مورد باقی مسایل بعدا صحبت می کنیم راستی زهره جون ترخدا رفتی حرم دعا کن اقا مارو هم بطلبه خیلی دلتنگشم خصوصی داری
مامانی
پاسخ
عزززززززززیزززززززم خوبه تفاهم هم خوب چیزیه حالا اگه ما باهاشون سر محل زندگی تفاهم نداشته باشیم باید چه کنیم؟قربون گل پسری ببوسش از طرف من ممنون بابت رمز حتما میاممحتاجیم به دعا خانومی حتما
خاله
18 بهمن 92 23:03
عشق خاله رو ببین چه نازی آورده تو این عکسا ... ! قربونش برمممم من خیلی خوشگل شده لباساش کنار هم نپوشیده بود تا ببینم . دست مامانش درد نکنه آخییییییی یعنی هنوز آبتون قطعه ؟؟؟ دیگه باید بیای اینجا بمونی تا عید !! هوا که گرم شه خود به خود درست میشه پس میخواد بره تهران هاااا ؟ عجب باید به جای اینکه بابا مهدی اش بیاد مشهد زندگی کنه تو می رفتی تهران زندگی می کردی تا بچه دیگه از این آرزوهای دور و دراز نداشته باشه اگه گفته می میریم بدون آب ، پس حتما منظورش این حیات بوده نه اون حیاط دوستون دارم . بوووووووووس
مامانی
پاسخ
قربون تو خاله ی مهربون آره خیلی ناز میکرد برا این عکس ها آره هنوزم قطعه ولی بیام اونجا هم باید تا عید واقعا صبر کنم که باز بشه که بازم بعیده چون قرار نیست هوا اونقدرا هم گرم بشه یعنی از آتیش و آ بجوش و بخار آب که عمل نکرده داغ تر نمیشه که هوا میشه؟نمیدونم یه کاری میشه دیگه فعلا منتظرم تا بیان درت کنن که هنوز نیومدناگه من میرفتم تهران پس مامان و خواهری چی میشد باید شما رو هم با خودم میبردم کهآره منظورش همون حیات بود من برا خنده اینطوری نوشتمما هم دوستت داریم خیلی زیاد عزیزم
مامان مونس
18 بهمن 92 23:10
ای جانممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
مامانی
پاسخ
ღ¸.•مامان ِ آینده یه فسقِـلی•.¸ღ
19 بهمن 92 0:05
ای جان، چه خوشگلی تو نیایش قشنگم آخییییییییی ای دخملی ِ وروجککککککککک، شیرین زبون تازه این که چیزی نیست، ما هم به نیایش جون نیاز داریم. هی بیاییم و ذوقش کنیم. به به بافتنی های مامان باف رو عشق است... مبارکههههه
مامانی
پاسخ
ممنون از لطفت نازنین چشات خوشگله هزار تا بوس برای تو که عزیزی
ღ¸.•مامان ِ آینده یه فسقِـلی•.¸ღ
19 بهمن 92 0:06
خاله فریده جون هم که همیشه با طراحیهای خوشگلشون ما رو به وجد میارن. دستشون درد نکنه.
مامانی
پاسخ
قربون نگاه خوشگلت لطف داری
زینب
19 بهمن 92 6:04
چقدر حرفهای بامزه ای می زنه این دختر جیگر... دلم ضعف کرد. عکس تابستونی تون هم خیلی خیلی حال داد. زهره جون با دست پخت خودته!!!؟؟؟؟؟ بافتنی های تن نیایش رو میگم؟ بابا خیلی کارت درسته. آفرین
مامانی
پاسخ
قربون تو عزیزم با مزه میخونیآره خودم بافیدمشون اونقدرا هم تعریفی نیس ولی برا بار اول خیلی خوبه مزه میدهممنون از لطفتراستی کلاس میرم ها از خودم نمیبافم که اونقدرا استعداد ندارم که بانو
مونا مامي كيانا
19 بهمن 92 13:27
چشممون روشن تهران زندگي ميكني و داماد و بچه و .... به مامان هم كه ديگه نيازي نيست ماشالا عجب زبوني ميريزه عشق عموپورنگ بچه ها رو كشته نه اينكه خودم از وقتي شروع ميشه چشم از تلويزيون برنميدارم فكر كنم ما هم بايد بريم تهران اي جونم عكسهاش خيلي ناز شده دست خاله جون هنرمند درد نكنه
مامانی
پاسخ
قربونت برم چشم و دل ما هم روشن شد والا ممنون نگاهت نازه
〰〰مامانِ چشمه بهشتى〰〰..
19 بهمن 92 23:47
آره مامانم يه كلاه و ژاكت بافتن براى تسنيم آليز بود نخش . اون جنسش خوب بود تقريبا .... كلاهش رو چند بار شستم ولى مارك گوكزيم رو خيلى تعريفش رو شنيدم ، گرفتم . اينقدر مزخرف بود كه حد نداشت شلوار و جورابش هنوز يه بار هم شسته نشده اينقدر دون دون و گوله گوله شده ...... حيف اين همه زحمت
مامانی
پاسخ
عزیزم دیگه تجربه است اشکالی نداره منم اون قدر اطلاعات راجع به نخ نداشتم ولی بازار پر از آلیز شده بود امسال یعنی تنوع رنگاش خیلی بیشتر از مارکای دیگه بود کارتاپو هم خوبه من ولی نگرفتم هنوز
ستاره زمینی
20 بهمن 92 22:05
ای جونممممممممممممممممممممممممممممممم
مامانی
پاسخ
ستاره زمینی
20 بهمن 92 22:05
مامی آرشیدا
22 بهمن 92 17:55
خوش به حال نیایش خانوم بااین مادرباسلیقهدستتون دردنکنه خیلی عالی هستن وبرازنده نیایش جون.عاشق این تخیلات وحرفهاشونم به شدت ای جوووووونم
مامانی
پاسخ
خوش به حال من و نیایش به خاطر داشتن دوستای گلی مثل شما نظر لطفته خانومی ممنون اومدی
مامان نیروانا
26 بهمن 92 11:50
خب زهره جونم بافتنیاتم که بافتی در حد تیم ملی عزیزم. خیلی قشنگن و به نیایشم خیلی میان میگم پروژه ی بعدی چیه بانو؟ اصلاً نگران آینده نباش عزیزم. این وروجکایی که من میشناسم همچین دمی به تله نمیدن. خیالت تخت عکس نیایشم خیلی عالی و نازنینه مث خودش. ببوسش عزیزم میبوسمت
مامانی
پاسخ
قربونت برم ممنون قشنگ میبینی میگم اگه ردر حد تیم ملی خودمون باشه که خیلی تعریفی هم نیس هس؟پروژه ی بعدی ؟! تا خدا چی بخواداین وروجکی که من میبینم اینقدر هوله که میترسم هنوز مدرسه نرفته یه کاری دستمون بدهممنون وقت گذاشتی عزیزم
فاطمه شجاعی
28 بهمن 92 22:26
ای جووووووووووووووووووووووووووووووووووونم فدات بشم که میخوای بیای تهران که منم هستم عزیز دلم همین حرفشم کلی بهم چسبید عزیز دلم عاشقتم یعنی عاشقتم بچه اخه این فکرا ازکجا به ذهن تو میرسه که در اینده کجا میخوای زندگی کنی بس که باهوشی به همه چیز فکر نمیکنی خداییش بعضی وقتا حرفات چقدر نشون میده که بزرگ شدی و بعضی وقتا واقعا ادم رو می بری به عالم کودکی با کارای کودکانت دختر تو معرکه ای ایشالا هرجا هستی سالم و خوش باشی زیر سایه مامان و بابات نازنین من فدای این فیگورای خوشگلت بشم با این لباسای خوشگلی که مامان هنرمندت برات بافته
مامانی
پاسخ
عزززززززززیزززززم آره میبینی تو رو خدااااا بچه های امروزی رو !!!!تازه کجاش رو دیدی یه بارم وقتی ناراحت شده ب ود ازمون برگشت گفت اصلا من از این خونه میرم!!!!خدا به خیر کنه بچه های این دوره زمونن دیگهممنون عزیزم که اومدی کلی ار دیدن کامنت هات خوشحال شدم نیایش هم دلش برات خیلی تنگ میشه دوستت داریمچشات خوشگله عزیزم
مامان پریسا
2 اسفند 92 21:06
خصوصی
مامانی
پاسخ
به روی چشم خانومی
مامان ملیناو کیانا
10 اسفند 92 8:07
چه کار دست قشنگی کار خودته مامان زهره؟!! خیلی ژستاش نازه فداش بشم
مامانی
پاسخ
ممنون از نگاه قشنگت آره خودم بافتم زیادم خوب نیس ولی برای اولین بار خوبه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد