خوشبختم ، تو با منی ...
توی این روزهایی که انگاری خیلی تند میگذرن هی دنبال فرصتی میگردم، بیام و بنویسم از شیرینی ها و خوشمزگی ها و دغدغه های این روزهات و هی وقت نمیشه ! فرصتی هم اگه پیدا بشه که کاری نداشته باشم بازم دلم نمیاد تو رو به حال خودت بذارم و بیام اینجا ... ولی چه قدر دلم میخواد بنویسم برای تو برا ی خودم ... و برم خونه ی دوستامون و از شیرینی های کوچولوهای با مزه ای که دوست جونی هامون هستن بخونم ...همین جا از همه دوستایی که دیر به دیر میام خونه هاشون کمال عذر خواهی رو دارم !تازه شروع هم که میکنم به نوشتن باز یادم میره چی میخواستم بنویسم برای همین همین جور مینویسم تا خودش بیاد شاید یادم بیاد
عزیز دلم ، توی این روزهای تابستون که عطر و بوی پاییز رو خیلی وقته با خودش آورده هر روزش حس میکنم داری بزرگ تر میشی ...
خب همیشه اولین ریزش برگ ها به آدم حس و حال پاییزی میده ولی برای من غیر از بوی پاییز ، یه عطر و بوی آشنا هم داره اونم تولده توئه یکی یه دونه ی من ، دختر پاییز!
دلت نمیخواد بهت بگم دختر پاییز ! میگی من دختر بهارم آخه من عـــــــــــــــــــــــــــاشق بهارم!
داری بزرگ میشی واقعا بزرگ شدی نیایشم با اینکه گاهی نی نی میشی و دلت میخواد که مثل یه نوزاد کوچولو رفتار کنی !شب ها باید حتما دستم رو محکم تو دستت بگیری و بخوابی حتی پتو روش میندازی و گاهی باهاش حرف میزنی ...
تو بزرگ شدی ناز ِ من ولی دلت میخواد برای من نی نی بشی ...
انگار تو هم مثل من دلت برای اون وقتا تنگ میشه !
واقعا دلت میخواد گاهی یه نی نی بشی و من چه قدر دلم برای اون روزات تنگ میشه برای وقتی 50 سانت بودی برای وقتی که داشتی کم کم وزن میگرفتی و من چه قدر ذوق میکردم برای اون روزایی که آرزو داشتم بهم بگی مامان و تو هی بزرگ و بزرگ تر شدی و نه تنها گفتی مامان ...
که همیشه با مامان جمله هایی می سازی که سرشار از انرژی میشم :
مامان عاشقتم ، مامان خیلی دوستت دارم ، مامان عشق منی ، مامان بخند تا فرشته ها ازت عکس بگیرن ،حتی مامان موهات رو ببند این جوری خوشگل تر میشی !
الهی فدات شم که نه تنها برای خودت که برای منم اعمال سلیقه میکنی قربون شکل ماهت برم
ولی نه به اون ست کردن های یه زمانی ! نه به این تا به تا پوشیدن ها !!!! که ازش عکس ندارم البته
گوشواره های لنگه به لنگه می پوشی ...بهت میگم آخه چرا مامان؟چرا این جوری ؟
میگی آخه دلم میخواد خنده دار بشم همه بهم بخندن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یاد اون شعره افتادم
کفش های لنگه به لنگه می پوشه که هی بلنگه ...!
....
آره دیگه اینم یه مدلشه ولی عشق میکنم باهات دلبرکم البته گاهی هم پیش میاد که به قول معروف از دنده ی چپ پاشی ولی خب دیگه همه یه جورایی همین جورین دیگه مهم اینه که برای خوشحال کردن من و بابا هر کاری میکنی شوکولات من !
وقتی صدایی ازت نمیاد یعنی حسابی با خودت مشغولی و یه هو با چهره ای جدید وارد میشی
یعنی من خودم تنهایی قربون اون لباس پوشیدنات و ژست گرفتن هات میشم عشــــــــــــــــــــــــــــقم
این روزها همش شمارش معکوس داری تا دوباره رفتن ِ به مهد و تولدت و عروسی پسر خاله ی بابا که تهرانه و هر روز که از خواب بیدار میشی یکی از اون شکل هایی که به خواست خودت برات کشیدم رو رنگ میکنی تا به روز موعود برسی ...
دخترکم داری چهار ساله میشی و هر وقت کسی ازت میپرسه چند سالته میای پیش من و میگی مامان چند سالمه ؟
میگم عزیزم 4 سالته میدونی خودت که چرا هی از من میپرسی!!
میگی نه خیر هنوز چهار سالم نیست هنوز که تولدم نشده !
خب دیگه چیزی تا تولدت هم نمونده دیگه
چهار سال گذشت
زود گذشت نه !؟
راستش من برای تولدت هنوز برنامه ریزی خاصی نکردم ولی خودت بی نهایت منتظر تولدتی نمیدونم چه جوری میتونم خوشحالت کنم
خیلی خیلی دلم میخواد خیلی خیلی خوشحالت کنم عشقم خدا کنه که بتونم
این عکس مال خرداد ماهه، جشن تولد همگانی برای همه ی بچه های مهد ، 4 ساله ها 5 ساله ها و 6 ساله ها که توی یه باغ کوچیکی براتون گرفتن خیلی بهت خوش گذشت واقعا توی جمع دوستات و بچه ها شاده شادی نفسم تو فقط با بچه ها خیلی خوشی و بهت خوش میگذره ...
آرزو میکنم این همه عشقی که برای شروع دوباره ی مهد داری همین طور باقی بمونه و زود دلزده نشی و امسال خیلی بهتر از پارسال باشه برات کوچولوی منو از همه مهم تر اینکه زیاد مریض نشی ...حتما همین طوره مگه نه ؟اگه من انرژی منفی نفرستم حتما همین طورم میشه
ان شاالله که بهترین روزها و شیرین ترین دقایق و زیباترین لحظه ها در انتظارت باشه گل نازم
دخترک قشنگم وجودت به زندگی من معنی دیگه ای داده...
پر میشم از شور و شوق و هیجان و امید وقتی شادی تو رو میبینم....
وقتی این دو تا مقنعه رو برات دوختم و ذوق زده شدنت رو دیدم باور میکنی انگار دنیا رو بهم دادن هر چند شادی تو برام از کل دنیا هم با ارزش تره
دو سه ساعتی مشغول بودم تا تونستم با تکه پارچه اینو برات بدوزم
میدونی دلبرکم خنده های تو بزرگ ترین ِ آرزوهای منه عشق من بخند بیشتر بخند
دخترک نازنینم وقتی میخواستی مقنعه ها ت رو به بقیه نشون بدی گفتی ببینین مامانم برام چی دوخته آخه مامان من یه هنر منده!!!!!!
وای وای خدایا دلم میخواد نیایشم همیشه فکر کنه مامانش یه هنرمنده
حس بچه گونه و عاشقونه و پاک الانت رو درک میکنم وقتی حس میکنی مامانت ، بابات ، برات از هر کسی تو دنیا بالاتره و بهتره و داناتره و برتر و حتی هنرمند تر....
کاش کم کم که بزرگ و بزرگ تر میشی و خودت یه پا هنرمند ، بازم منو با این جمله های قشنگت پر از انرژی کنی ناز دونه ی من
و البته بابا رو هم ...
آخه به بابا هم میگی تو یه آشپز هنرمندی (بابایی به غذا درست کردن خیلی علاقه داره مخصوصا غذاهای من در آوردی) میگی غذاهات خیلی خوشمزه است من به تو افتخار میکنم
ما همیشه ی خدا به تو افتخار میکنیم امیدوارم تو هم به مامان و بابا افتخار کنی تا همیشه ها ....
حالا چند تا دیگه از هنر نمایی های تو !
برا ی من و بابا شمعدون درست کردی با خمیر بازی
توی این نقاشی گفتی امام اول رو کشیدم ( امام علی (ع) رو کشیدی )با یه خرگوش که آرزوی خرگوش رو که نگفتی چی بوده به دست آورده ! (یعنی همون برآورده کرده) ...خوش به حاله خرگوشه خوش به حال تو خوش به حال من ...
شعر امام ها رو خیلی دوست دار ی و سعی میکنی حفظشون کنی علاقه ات از زمانی شروع شد که تو وبلاگ تسنیم عزیز بودیم و آهنگ وبلاگش که اسم امام ها رو میگفت شنیدی ....
شب و روز تولد امام رضا دل هممون حرم بود ولی سعادت نداشتیم تو خود حرم باشیم دیدن اون گنبد طلا و صدای نقاره ها و صلوان خاصه ی امام رضا از تلویزیون بد جوری هوایی میکنه قربون مهربونی هات امام رضا هر کی آرزوی زیارتت رو داره عنایتی کن بهش ....
البته گاهی اون دلی که دوره خیلی نزدیک تره شاید همون دل شکستگی هست که آدم رو نزدیک و نزدیک تر میکنه و چه بسا اون زیارت بیشتر مورد قبول باشه ، برای همه اونایی میگم که شاید دور باشن از حرم و نتونن حضور فیزیکی داشته باشن اما دلاشون اون قدر نزدیکه که زیارت روحانی و لذت بخشی میتونن داشته باشن به فاطمه ی عزیزم مامی امیر حسینم که هوای زیارت داشت هم همین رو گفتم ، بُعد منزل نبود در سفر روحانی.......
اما تو دلبرکم هم خیلی دلت میخواست بریم حرم و می ریم ان شاالله توی روزای آینده ، همش میگفتی مامان من امام رضا رو خیلی دوست دارم من عاشق امام رضام ، دلم میخواد برم حرم ، دلم میخواد برم زیارت ، میخوام برای بچه های مریض دعا کنم ....باورم نمیشد این جمله ها رو ازت میشنیدم چه دل پاکی داری ...پاک بمون فرشته ی من امام رضا هم تو رو خیلی دوست داره همه بچه ها رو دوست داره و دعا کن همیشه عشق من ...
ان شاالله که حاجت همه روا بشه و عیدتی تون رو گرفته باشین از امام مهربونی ها عیدتون مبارک همه روزهاتون عید
بعدا اضافه شد : من خودم وبلاگم رو با اکسپلورر باز میکنم شکل و اندازه ی فونت خیلی خوبه ولی با مرور گر های دیگه اصلا خوب نیست مثلا تو گوگل کروم خیلی خیلی ریز نشون میده دوستای گلم اگه فونت و اندازه خوب نیست بهم بگید کدوم حالت بهتر از همه است که تقریبا با همه مرور گر ها مناسب باشه اندازه اش ، البته اگر از گوشه ی صفحه زوم رو از 100 % بالاتر هم ببرید بزرگ میشه تا هر چه قدر که بخوایید ممنون از نگاه های قشنگ همتون
راستی نوشت :راستی خاله یه متن خیلی قشنگ از عرفان نظر آهاری گذاشته وبلاگش که خیلی خیلی دوستش داشتم خیلی زیبا بود و قابل تامل لینکش میکنم هم برا ی خودمون بمونه هم دوستای گل یکه دوست دارن بخونن برن اینجا