دست نوشته نیایش و بابایی برای مامانی
مامانی جونم سلام البته من هنوز یاد نگرفتم بگم سلام ولی خب تو که میدونی من با چه ادا و اطواری سلام میکنم که تو هم همش قربون صدقه ام میری به هر حال سلام
ممنون که گذاشتی منم اینجا بنویسم هر چند وبلاگه خودمه مثلا...
ولی الان میخوام با کمک بابا برای تو بنویسم چون این همه مدت تو برام نوشتی خسته شدی
بابایی بهم گفته فردا روز مادره، من که اول نفهمیدم چی گفت. وقتی گفت فردا روز مادره... من گفتم مامانی؟بابا گفت آره فردا روزه مامانه باید دختره خیلی خوبی باشی و لااقل فردا دیگه خسته اش نکنی همش بوسش کنی نازش کنی
گفتم بوووو...............نا......نا....... گفت آره دختر بابا، نازش کن بوسش کن تا خستگیهاش در بره
مامانی من که تو رو اذیت نمیکنم..میکنم؟ من فقط یه کم بازیگوشم خب بچه ای که باهوش باشه شیطونی هاش هم بیشتره دیگه مگه نه؟
میدونم چه قدر دوسم داری چون صبح تا شب بهم میگی و همش بوسم میکنی و تو گوشم میگی که عاشقمی که بابایی هم حسودیش میشه وقتی هم که میخوای به بابا بگی تو گوشش که من نمیذارم و بدو بدو میام جداتون میکنم خب میخوام فقط مال من باشی مامان خود خودم
مامان جونم خیلی دوست دارم درسته که نمیتونم بگم دوست دارم فقط میگم دوووووو ولی تو که میدونی من وقتی میگم دووووووووو..................بوووووووووووو.................نااااااااااااااااااااااا
از ته ته دلم میگم خیلی عاشقتم دوست دارم مامانی
دعا میکنم همیشه سالم باشی روزت مبارک مامان گلم میخوام بهت بگم:
بهترین مامان دنیا که جات تو بهشته :
♥♥♥به بهشت نميروم اگر تو آنجا نباشي مادرم. ♥♥♥
همسرم ؛ ای که در تاروپود وجودم و در جای جای قلبم ، حضورت همیشه احساس می شود . تو که گرمی بخش زندگی ام هستی ، همیشه دوستت می دارم . روزت مبارک