سمفونی نیایش !!!
کااااااااااااااشکـــــــــــی
کا کا کاااااااااااشکـــی
زنبااااااااااااااار ، زنبااااااااااااااااااار
کَ کَ کَــــــــرِت
کَ کَ کَــــــــرِت (carrot)
دووووووووووووووووووووووست دااااااااشت .... آ آ آ آ !!!!!!!!!!!!!
همین جا تو اتاقت هستم و دارم وبگردی میکنم که صدای آوازت توجهم رو جلب میکنه نگات میکنم داری با ادای خاصی میخونی با یه حرکات دست و چشم جالب و با مزه و تموم که میشه دستت رو روی سینه ات میذاری و میگی خیلی ممنان خیلی ممنان !!!!
نتونستم چیزی نگم ! گفتم عزززززززززززیزززززززززززززززززززم قربونت برم چی میخوندی به منم میگی ؟
گفتی آخه میدونی من عادت دارم قبل از خواب آواز میخونم اینم یه آواز بود
جدا از شعر بامزه ای که ساخته بودی لحنت و مدل خوندنت هم جالب بود
کاش میتونستم آواز خوندنت رو بنویسم اون جاهایی که صدات رو میکشیدی و حرکات دست و چشمت خیلی خاص بود...
تازگی کلمه ها رو بعضی وقتا به شکل عجیب و غریب تبدیل میکنی خیلی جالبه در نوع خودش !
مثلا زنبار که همون زنبوره و ممنان همون ممنون !!!
خیلی چیزای دیگه هم هست که الان یادم نمیاد
وقتی میفهمی بابا میخواد بره گلخونه دیگه سر از پا نمیشناسی دلت میخواد به سرعت برق و باد خودت رو بهش برسونی عاشق جوجه ها و کبوترا و حتی اون سگه هستی مشتاق اینکه براشون غذا ببری و سگه برات دم تکون بده و خودش رو به پشت بندازه رو زمین و هی خودش رو لوس کنه و تو ذوق کنی و دنبال این جوجه ها بدوی و بگیریشون و هی دست بزنی به برگای خیار و بگی چه زبره و گلای زرد سرش رو بو کنی و بگی بوی خیار میده و خیار بکنی و بخوری