باز آمدن ِ تو ، باز دیدن دارد...
....
مثل همه و مثل همیشه ها ، ما هم روزهای آخر سال رو توی جنب و جوش و دل مشغولی گذروندیم ...
مثل همیشه عاشق خونه تکونی بودی و دلت میخواست همه کاری رو تجربه کنی ...گاهی واقعا کمک حال بودی و گاهی هم کارای من رو دو برابر میکردی!
ولی مهم این بود که خوشحال بودی و برای اومدن بهار روز شماری میکردی ...
هر چند که بازم هوای سرد و برف نمیذاشت خوب حس کنیم داره بهار میاد و شکوفه ای پیدا میشه مگر اینجوری!
یه هفته قبل از سال نو برده بودیمت دندون پزشکی بعدش رفتیم کلوپسفره هفت سین کلوپ پاندا :
چه قدر از دیدن این کار دستی ها ذوق زده میشی
تولد دو تا نی نی یکی از اتفاقای خوب قبل از سال بود ..یکی نی نی دوم دوستم که هنوز فرصت نکردم برم ببینمش ! یکی دیگه رادمهر کوچولو نوه ی عمه ام ...دیدن نی نی رو خیلی دوست داری و البته خودش رو خیلی بیشتر اما شرطت اینه که دختر باشه !هر کی هم بهت میگه داداش می خوای میگی معلومه که نه من دخترم باید خواهر داشته باشم
جشن آخر سالتون رو که برگزار کردین بعدش دیگه مهد نرفتی و سرما هم خورده بودی تا چند روز پیش که دیگه بعده یه ماه رفتی مهد ! این سرافان همونه که خودم برات بافتم با تلش !
اینم کار دستی عیدتون که از مهد گرفتی + تخم مرغ سبزه به سر که خودمون با هم درستش کردیم
ولی خب روز آخر سالمون یه فرق بزرگ با همه ی سال های قبل داشت ...اونم این بود که امسال لحظه ی سال تحویل بابا پیشمون نبود !
البته جای خوبی بوداااا ....دو ماهی میشه که بابا افتخار خادمی توی حرم امام رضا(ع) رو پیدا کرده و خیلی از این بابت خوشحاله خب ما هم خوشحالیم افتخار بزرگیه...ولی خب روز آخر سال براشون فوق العاده گذاشته بودن و باید توی اون شلوغی خیلی خیلی زیاده حرم می بود و سال جدید رو اونجا تحویل میگرفت خوش به حالش ....من و تو هم پیش مامان جون و بابا جون و خاله و عمو بودیم و کنار هم سال نو رو تحویل گرفتیم ...جای بابا خالی بود هر چند که لحظه به لحظه هر وقت که میتونست زنگ میزد ولی هر بار تو بیشتر دلش رو آب می کردی با حرفات که من دلم میخواد تو پیشم باشی دلم میخواد بیای خونه ...
لحظه ی سال تحویل داشتیم حرم رو میدیدم و تو هم دنبال بابات میگشتی ...بازم خدا رو شکر که هست بابا هست حالا هر جا که باشه دور یا نزدیک بازم هست...خدا همه بابا ها رو حفظ کنه سالم و سلامت کنار بچه هاشون ...چون خونه نبودیم دیگه سفره ننداختم راستی سبزه ی امسال رو با کمک تو دختر عاشق گل و گیاه سبز کردم
عیدی امسالت هم به خواست خودت یه جفت مرغ عشق بود
امسال ، عیدت با اومدن عمه مینو عید تر هم شد و خیلی خوشحال بودی از دیدنش این شکلی:
از آخرین باری که عمه اومده بود ایران 4 سالی میگذشت ان اشا الله که به اونم مثل تو خوش گذشته باشه هر چند که این آخریا دیگه داشتی اذیتش میکردی فردا دیگه عمه مینو بر میگرده مالزی الانم تهرانه براش آرزوی موفقیت و سلامتی داریم ممنون عمه جون به خاطر همه مهربونی هات ، هدیه هات و زحمتایی که برای نیایش کشیدینیایش میگه i love u T i miss u
اینم خوده نیایش تنهایی برات کشیده و نوشته:
ده تا موش از مدرسه ی موشا رو تو میدون شهر گذاشته بودن برات جذاب بود برای ما هم کودکی کجایی؟ گفته بودم زمان ما امکانات نبود ؟!
....
روزای آخر عید رو رفتیم طبس با خاله اینا مامان جون اینا ...و مامان جون و بابا جون و عمه مینو هم از تهران اومدن و همه با هم بودیم و برای سیزده هم رفتیم چشمه ی آب گرم مرتضی علی ...خیلی خوب بود سه ساعتی توی آب پیاده روی کردیم جای بکر و قشنگی بود اما عکس هاش باشه برای پست بعد ...
یه چیزی که نمیتونم تا پست بعد برای گفتنش صبر کنم رو همین حالا میگم همین یه هفته پیش بود که نیایشی هوس کرد همچین یه هو موهاش رو کوتاه کنه با اینکه اصلا دلم نمیخواست ولی وقتی ذوق و شوقش رو میدیدم و اذیت هاش رو موقع مو شونه کردن راضی شدم توی یه لحظه ولی بعدش خیلی دلم برای موهاش تنگ شد هنوز نگه شون داشتم !!!
خودش خیلی راضیه و تیپ جدیدش رو دوس داره و مدام میگه آخیش دیگه از دست شونه راحت شدم!
انگار دوباره برگشتی به همون دو سالگی که موهات رو کوتاه کرده بودیم!
ممنون از همه دوستای گلم که جویای احوالن و منتظر آپ! امروز دیگه میخواستم هر جوری شده پست بذارم سعی میکنم پست بعدی رو هم به زودی اماده کنم ممنون از نگاه های قشنگتون با آرزوی سالی خوش و زیباتر از هر سال برای همتونتقدیم به همتون که گل اید ...