عجـــــــــــــــب تحلیلی !
یه روز قبل از عید قربان با یه کاردستی خوشگل که خدا رو شکر به نسبت پارسالیت خیلی خیلی بهتر درست شده بود ، اومدی خونه و کلی برام تعریف کردی که گوسفند رو چه جوری قربونی میکنن!!!!!! (البته نا گفته نماند که متاسفانه یا خوشبختانه قربونی کردن گوسفند رو با جزییات تمام بعد از عروسی دیده بودی و کاملا تو ذهنت بود)خب من کلا هر جا بخوان مرغ و خروس و گوسفند و هر حیوون بیچاره ی دیگه ای رو سر ببرن فرار میکنم با چهار تا پا! ولی تو چهار چشمی ، اون شب نگاه میکردی و بعدشم با آب و تاب برا ی همه تعریف که چه جوری ....
بگذریم...
امروز وقتی اومدم دنبالت دیدم دوباره با همون کار دستی اومدی بیرون از کلاس !
چیزی به روی خودم نیاوردم چون میدونستم که اگه بگم تو که داری چرا دوباره گرفتی؟ قطعا ناراحت و عصبی میشی چیزی تو مهد نگفتم...
وقتی اومدیم بیرون بهت میگم مامانی شما که از اینا گرفته بودی چرا دوباره گرفتی ؟
گفتی نه یادم نمیاد گرفته باشم !
گفتم چرا عزیزم همون روز قبل از عید گرفتی ، آوردی خونه برام تعریف کردی از گوسفنده ! یادته ؟
گفتی آره یادمه ولی اون موقع که مربیم پرسید که تو گرفتی یا نه ؟! اون موقع یادم نمی اومد!!!!!!!
گفتم خب البته مربی تون هم باید حواسش باشه که کی اون روز غایب بوده و کاردستی نداره فقط به اون بده ولی تو هم سعی کن یادت باشه که سهم یکی دیگه رو اشتباهی نگیری!
گفتی باشه ولی این یکی با اون یکی که گرفته بودم فرق داره
گفتم نه مامان همونه عزیزم
گفتی نه بذار برسیم خونه تفاوت هاش رو بهت میگم
رسیدیم خونه و اون یکی رو برداشتی گذاشتی کنار این یکی و میگی :
ببین مامان : اولا که گوسفند این یکی خانومه این یکی آقا
تازه این گلاش بیشتره این گل هاش کمتره خط های دورش هم با هم فرق داره ، تازه نوشته هاش هم با هم فرق داره اصلا این یکی مال یه عید قربان دیگه است !!!!!!!
دیدی چه قدر تفاوت هاش زیاد بووووووووووووود(درست میگفتی ها ورووجک با هوش من !میدونی این بازی ِ پیدا کردن چند تا تفاوت توی دو تا تصویر رو واقعا دوست داری خیلی وقته از توی مجله ها و برگه های بازی که قبلا توی سُک سُک بود پیداشون کردی و بازی میکنی )
هنوز کار داره تا تو رو بشناسن عشق باهوش و سیاست مدار من عاشقتم