نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ثمره ی عشق

کِی میرم بهشت؟!

1391/10/27 20:42
نویسنده : مامانی
654 بازدید
اشتراک گذاری

 خب این اولین بار بود که همچین سوالی میپرسیدی باید البته خودم رو آماده کنم چون سوالای جور واجورت در راهه .... نمیدونم جوابام قانع کننده بود برات یا نه ! بازم ممکنه بپرسی؟ ...شاید اصلا اگه جواب حرف اولت رو نمیدادم ادامه پیدا نمی کرد .... ولی خب اون حرف خیلی ناراحت کننده بود ....دلم میخواست واقعا میدونستم در جواب اون همه سوال هایی که توی ذهنت داره شکل میگیره چی باید بگم ؟! حتی کتاب -خدا چه رنگیه ؟- که پیرامون سوالات بچه ها در باره ی خدا ست هم جوابی به این همه سوال تو نداشت !!!!!!

این جوری شروع شد

ظهر که از مهد اومده بودی موقع نهار  :

نیایش: مامان ، فاطمه (همکلاسیت تو مهد) گفته هر بچه ای کار بد کنه خدا میبرش یه جایی که آتـــــــــیشه که بســــــــــــــــــــوزه (با یه حالت عجیبی گفتی که انگار این حرف برات خیلی هیجان داشته)

مامان : (تو دلش) وای خدایا کاش خانواده ها یا معلم ها یه کمی بیشتر به فکر بچه ها بودن کاش یه کم بیشتر تو حرف زدن باهاشون دقت میکردن... کاش می دونستم در برابر این حرفایی که میشنوی باید چه جوابی بدم من که خودم هم اطلاعاتم کافی نیست ....غافلگیر شدم خدایا کمک

مامان: عزیزم تا جایی که من میدونم خدا بچه ها رو خیلی دوست داره خدا همه آدم ها رو خیلی دوست داره خدا عاشق همه ی ماست مهربونی های خدا خیلی خیلی زیاده و ادما رو زود می بخشه حالا اگه کسایی باشن که کارای بد زیادی بکنن و بچه ها و بقیه ادما رو اذیت کنن خب باید تنبیه بشن دیگه ....

(چون فکر میکردم باید ذهنت رو از اون حرف منحرف کنم گفتم : ) اما اگه کارای خوبمون خیلی زیاد باشه خدا میبرتمون یه جای خیلی خوووووووب یه جای خیلی قشنگ به اسم بهشت

(یا علی گفتیم و عشق آغاز شد)

گفتن از بهشت کافی بود تا یه بحث خیلی طولانی شروع بشه و شاید مامان هم کم بیاره!

نیایش:بهشت یعنی چی ؟

مامان : بهشت یه جای خیلی قشنگ و خوبه که خدا برا ی کسایی که کارای خوب زیاد انجام میدن آفریده که برن اونجا و لذت ببرن یه جایی که تو قرآن هم گفته که هیچ کس مثل اونجا رو هیچ جا ندیده و فقط جای آدمای خیلی خوبه

بابا:تو بهشت همه چی خیلی قشنگه همه با هم مهربونن و همه چیزایی که دوست داری اونجا هست

نیایش:یعنی ما هم که خوبیم میریم بهشت؟

مامان : ایشالا عزیزم باید سعی کنیم خوبی هامون رو خیلی بیشتر کنیم هر چی بیشتر بهتر

نیایش : پس کی میریم بهشت؟

مامان : هر وقت خدا بخواد عزیزم هر وقت که توی این دنیا زندگی مون رو کردیم و تموم شد اگه کارای خوبمون زیاد باشه میریم بهشت

نیایش : دنیا یعنی چی ؟

مامان : دنیا همین جاییه که ما الان داریم توش زندگی میکنیم که ماه داره آسمون داره خورشید داره جنگل داره

نیایش : همین کره ی زمین؟

مامان : آره کره ی زمین هم یه کوچولو از این دنیاست

نیایش : خب پس بهشت کجاست؟

مامان:تو اون دنیا عزیزم یه دنیای دیگه یه دنیایی که خدا آفریده تا وقتی اینجا زندگیمون تموم شد و یه عالمه کارای خوب تونستیم بکنیم بریم اونجا توی بهشت خدا

نیایش:اونجا موش هم داره؟

مامان:دوس داری داشته باشه؟

نیایش:آره ! اسب هم داره؟

مامان:آره مامان

نیایش:کیتی هم داره

مامان : عزیز دلم قربونت برم اونجا همه چیزای خوب رو داره  دوس داری کیتی هم داشته باشه؟ آره عزیزم داره

سعی کردم از این فرصت استفاده کنم و حواست رو پرت کنم و رفتیم یه کم با هم بازی کردیم و به سختی خوابوندمت

بعد از ظهر که از خواب بیدار شدی

نیایش : مامان الان میریم بهشت؟

مامان : (تو دلش) شاید باید این بحث رو تموم میکردم وگرنه هر روز می پرسه کی میریم بهشت؟ اما زهی خیال باطل)

مامان : فدات شم عزیزم میریم ولی الانا نه که باید بزرگ شی هنوز قد بکشی بری مدرسه دانشگاه اگه دوست داری مربی بشی بعدش عروس بشی مامان بشی بعد مامان بزرگ بشی هنوز خیلی مونده عزیزم

نیایش : یعنی خدا بچه ها رو بهشت نمیبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مامان :(داره با خودش فکرمیکنه چه ساده ای هستی تو  که فکر میکنی این بحث رو میتونی ادامه بدی یا حتی تمومش کنی نه خانوم کار تو نیست...........وای چه قدر دلم میخواست بهت بگم اتفاقا خدا اول از همه بچه ها رو می بره اما نمیدونستم بگم یا نه!)

بابا: عزیزم خدای بزرگ که ماها رو آفریده خدایی که تو رو به این دنیا آورده هر وقت که خودش بخواد هر کی رو که بخواد میبره بهشت تو خودت از بهشت اومدی عزیزم اما دخترم  خدا به ما زندگی داده که تو ی این دنیا زندگی کنیم و کارای خوب انجام بدیم هر چی بیشتر تو این دنیا زندگی کنی میتونی کارای خوب بیشتری انجام بدی و اونوقت بری اون دنیا و دوباره بری بهشت

نیایش:خب الان یه سر بریم اونجا بعد بیایم دوباره کار خوب کنیم باز بریم گردش خوبه؟

مامان(کار تو هم نبود بابایی)

بابا:عزیزم هر کی بره بهشت بره اون دنیا دیگه نمیتونه برگرده این دنیا نمیتونه برگرده تو این خونه اش باید همون جا بره زندگی کنه دیگه مثل همین مردن که میشنوی که کسی که می میره ......میره اون دنیا دیگه اینجا نیست عزیزم

نیایش : (با غصه)اما من نمیخوام بمیرم... فقط میخوام برم بهشت ...

مامان : میریم عزیزم یه روزی میریم باید سعی کنیم خوب زندگی کنیم کار خوب کنیم هر روز ، تا فرشته های مهربون هم کارای خوبمون رو بنویسن و هی زیاد تر بشه ، الان بیا بریم بازی تو هم سعی کن به کارا ی خوب فکر کنی و انجامشون بدی مثل محبت کردن به دوستات مثل احترام به مامان و بابا مثل کمک به بقیه آدما مثل اذیت نکردن حیوونا و خیلی کارا ی خوب دیگه

نیایش : خدا هر کی که کار خوب کنه میبره بهشت ، هر کی که کار بد کنه ....می بخشه

مامان: عزیز دلم عاشقتم آره حتما میبخشه وقتی حواسمون نیست و کار اشتباهی میکنیم و بعد ا زخدا میخواییم که ما رو ببخشه خب اونم می بخشه دیگه فدات شم خدا خیلی مهربونه

داشتم با خودم فکر میکردم چه قدر جالب بود که وقتی در مورد کسی که کار بد کنه حرف زدی به جای هر چیز دیگه ای گفتی خدا میبخشه

میدونی این برا ی من یعنی چی ؟

برا ی من مصداق همون حرف خانم دکتر عباس زاده روانشناس کودکه که گفت بچه تو دامن شما داره رشد میکنه و شما دارید بار ش میارید اون خیلی چیزا بیرون از خونه خواهد شنید و خواهد دید اما این شما هستین که با اولین عکس العمل میتونید باور اونو شکل بدید اگه آروم باشید و استرس و نگرانی و ترس رو تو چشماتون نبینه این شما هستید که می تونید موفق باشید همیشه

و حالا این تو بودی که به جای حرف از آتیش و جهنم گفتی خدا میبخشه این یعنی تاثیر حرفی که توی خونه میشنوی بیشتر از حرفی هست که بیرون از خونه ا زدوستات یا دیگران میشنوی که اگه الانم نمیشنیدی و نمیگفتی بالاخره که یه روزی باید میرفتی بیرون از این خونه تو جامعه بین خیلی بچه های دیگه با باورهای جور واجور  شاید یه روزی باز ار جهنم بپرسی ....خدا رو شکر میکنم که لااقل حرفام رو میفهمی باید اطلاعاتم رو بیشتر کنم

-دوستای گلی که دارید میخونید اگه چیزی به ذهنتون میرسه حتما بگید ممنون-

شب موقع خواب

نیایش : مامان دایی علی هم رفته بهشت؟

مامان: آره عزیز دلم ایشالا  تو براش دعا کن گلم

نیایش : دایی علی که رفته پیش خدا یعنی رفته بهشت دیگه ؟

مامان : آره عزیزم ولی ببین دیگه بر نگشته اونی که میره او ن دنیا دیگه بر نمیگرده نمیتونه که برگرده اینجا پیش ما

نیایش:داره فکر میکنه

مامان : عزیزم تو اگه دوست داری بری جاهای قشنگ که چیزای قشنگ و دوست داشتنی داره .... تو همین دنیا هم جای قشنگ خیلی زیاد هست که مثل بهشته ...ایشالا می ریم با هم اونجا ها رو هم می بینی ....دلت میخواد بری گردش ؟

نیایش:آره خیلی بیا الانم مَـــثَـــلَــنی بریم گردش بریم بهشت ..... مَـــثــــلَـنی ها نه واقِعَنـــی ! فکر خوبی کردم؟؟؟؟؟

مامان :آره گل نازم  باشه عزیزم ما الان فکرمیکنیم تو بهشتیم و داریم جاهای قشنگ رو می بینیم وای ببین چه قدر قشنگه اینجا وای این اسب رو ببین نیایش چه نازه ســــــــــلام کیتی خوشگله .........

ذوق زده شده بودی و خوشت اومده بود یه ساعتی گذشت تا خوابت برد و منم ساعت 12 رفتم تو تختم که بخوابم اما اصلا خوابم نمیبرد همش داشتم فکر میکردم به حرف های جور واجوری که بینمون رد و بدل شده بود از ظهر تا شب نمیدونم درست بود حرفایی که بهت زدم یا نه ولی خب آروم بودی و انگار از بهشت بازی خوشت اومده بود به هر حال هر زمانی هم ممکن بود این سوالا رو بپرسی ولی برام جالب بود چیزایی که تو ذهنت میگذشت دخترکم..... خوابم نمیبرد صد بار اومدم  پیشت و رفتم دم دمای صبح هم تو اومدی پیشم خوابیدی و انگار تازه خوابمون برده بود هر دومون تا 9 و نیم خوابیدیم !

ساعت 7 یه بار  بیدار شدی گفتی من میخواستم تو اتاق خودم بخوابم چرا اینجام ؟

گفتم خودت اومدی الان عزیزم و رفتی تو اتاقت و دوباره خوابیدی امروز مهد نرفتی وقتی بیدار شدی گفتی من یه کم خسته بودم بیشتر خوابیدم اخه مهدم امروز تعطیله گفتم بخوابم مژه

عشقم دوسِت دارم عاشقتـــــــــــم برای بهشتی شدن هممون دعا کنقلب 

بوی بهشت میشنوم از صدای تو 

نازک تر از گل است گل گونه های تو 

ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من

ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو

پا نوشت : این لینک ها رو عمو روحانی گذاشتن مفیده ، البته خب راجع به سوال من شاید جواب قانع کننده ای نداره ولی بازم دونستنش خیلی خوبه و لازمه

معرفی خدا به کودکان

چرا خدا جهنم رو آفرید؟

 فقط چیزی که فهمیدم اینه که تو این سن بهترین کار همونه که اغلب کارشناسان علوم تربیتی میگن که :

كارشناسان علوم تربيتى معتقدند در اين مواقع، بهتر است ذهن كودك را متوجه مسائل ديگر كنيم تا سؤال خود را فراموش كند. البته بايد سعى كنيم به جاى اين كه فرزندانمان از جنس خدا و ماهيت او سؤال كنند، متوجه صفات الهى شوند؛ يعنى، با بيان داستان‏هاى آموزنده، محبت، لطف، بخشش، غنا و مهربانى خداوند را به آنان القا نماييم. در نتيجه سؤال آنها را به سمت فهم و بيان صفات سوق دهيم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (27)

مامان یه فسقِلی
27 دی 91 13:38
عشــــــــــــــــــق منه این دخمل ناز و شیرین زبون ...

سر فرصت میرسم خدمتتون و پست رو با دقت و جون و دل می خونم.


قدمت رو چشم عزیزم ممنون از لطف و محبتت
مادر کوثر
27 دی 91 16:02
عزیزمممممممممممممممممم
فداش بشم با اون کنجکاوی های قشنگش
آفرین به مامانی صبور و مهربون
عالی جواب دادی
دوستتون دارم

و مرسی ار تبریکتون


قربونت خانمی لطف داری
ما هم شما رو دوست داریم
بازم تولدت مبارک شاد باشی همیشه
خاله
27 دی 91 17:01
آخی عزیزززززممممم
میتونم بفهمم چه حسی داشتی اونموقع . جواب دادن به سوالای جورواجور بچه ها ، خصوصا سوالاتی که جوابش میتونه باورشون رو در مورد خدا و دنیا تغییر بده ، خیلی سخته ..
اما شماها هم جوابهای خوبی بهش دادید . میدونی چیه ؟ وقتی فکر میکنم که ماها هم وقتی بچه بودیم خیلی چیزا بهمون میگفتن مثلا همین جهنم .. مثلا اینکه امام زمان میاد همه مونو میکشه . اینکه خدا باهامون قهر میکنه
و خیلی چیزای دیگه رو میشنیدیم . نمیگم که رومون تاثیری نذاشت اما میدونم که الان خودمون اینقدر درکمون بالا رفته که دیگه اینجوری فکر نمیکنیم و فلسفه ی وجودی هرچیزی رو میدونیم
اگه هم اونزمان تاثیری داشته زودگذر بوده و مهم الانه به هر حال
برای همین خیلی هم نگران این قضایا نباش
نیایش هم خودش قوه ی تشخیص بالایی داره و میدونم که خیلی زود خیلی چیزا رو میفهمه
اما در کل ، منم اگه بودم با این سوالای نیایش ، کم می آوردم


آره عزیزم ممنونم از لطفت آبجی تو هم درست میگی که شاید بعضی چیزا هم زود گذر باشه میدونی چیه دقیقا به خاطر این موضوع که توی این سن باورهای بچه شکل میگیره دلم نمیخواد هر جوابی بهش بدم شاید اگه بیشتر دقت کنیم روی ما هم تاثیر هایی داشته که هنوزم که هنوزه بعضی وقتا باهاش درگیریم
ولی خب من اینو شنیدم که توی این سن تمام باورهای بچه بر اساس تجربه های محضش ا ز دنیای بیرون شکل میگیره ولی تاثیر پدر و مادر بیشتره بازم
به هر حال باید اطلاعاتم رو زیاد کنم دلم میخواد همیشه جوابی برای سوالاش داشته باشم که قانع بشه البته ظاهرا شده چون دیگه چیزی نگفت!نمیدونم...
نرگس
27 دی 91 17:05
این برای نیایش
سلام



سلام ممنون
مامان تسنیم سادات
27 دی 91 17:42
این کامنتی که من گذاشتم رفت خصوصی ....؟؟؟؟؟؟
نمیدونم چرا این جوری شد .....
از دست این تسنیم نشسته کنارم هی این دکمه ها رو میزنه ....
نمیخواستم بره خصوصی


آره عزیزم رفته خصوصی
الان عمومیش میکنم غصه نخوری
ممنون عزیز دلم
تسنیم وروجک رو هم ببوس
مامان تسنیم سادات
27 دی 91 18:29
وای خدای من چه قدر زود این سوالها رو شروع کرده .......
چقدر سخته جواب دادن بهشون چون هنوز درکی از این دنیا و زندگی و مردن و..... ندارن ....
ولی اون مادری که به بچه اش گفته بود هر کی کار بد کنه خدا می بردش یه جای بد که آتیشه... به نظرم بدترین حرفیه که میشه به یه بچه اونم توی این سن بزنه.
ما باید مراقب حرفهامون باشیم نباید با هر حرفی رو بزنیم فقط به خاطر اینکه بچه اون کار بد یا شیطونی رو نکنه و حرفمون رو گوش کنه...
حالا حالا ها فکر کنم از یادش بره ....
شاید اگه قصه آدمهای خوب مثل امامان ویا کسانی که خوب زندگی کردن رو براش تعریف کنید براش درکش راحتر باشه براش که کی میریم بهشت
آهان میتونید یه روز ببریدش حرم و داستان زندگی و شهادت امام رضا(ع) رو براش به زبون کودکانه بگید
دنیای بچه ها پر از صداقت و دوستی و پاکی محبت و یک رنگیه ما بزرگترها باید کاری کنیم همین جوری بمونه
(از دست اون مامانه خیلی نارااحت شدم )
خدا آخر عاقبت همه مون رو ختم به خیر بکنه و در انتها بهشتـــــــــــــــــــــی ....


ممنون عزیزم خیلی خوب گفتی
البته من مطمئن نیستم ا زمادرش شنیده باشه من مامانش رو دیدم ... به هر حال بچه ها تو این سن از هر جا هر چی بشنون زود یاد میگیرن و تکرار میکنن شاید حتی از تلویزیون شنیده
در اون مورد هم اتفاقا روز شهادت امام رضا و قبل ترش پیامبر و راجع به شهادت امام حسین چیزایی برا ش گفته بودم و همین طور از تلویزیون زیاد شنیده بود ولی بحث بهشت رو نکرده بود تا الان نمیدونم دقیقا چی تو ذهنش میگذشت ولی هر چی که بود نمیتونست اصلا تصوری که تو ذهن ما هست رو درک کنه و ما هم همین طور...دنیای بچه ها در عین سادگی عجیبه بعضی وقتا یه تحلیلایی میکنن که ادم میمونه چی جواب بده ولی از راهنمایی ات خیلی ممنونم عالی گفتی

عمو روحانی
27 دی 91 19:38
سلام وسپاس از توجه شما به تربیت فرزند دلبندتون و پاسخگویی به سوالات ایشون
من توی یک پس این مطالب رو تقریبا اشاراتی کردم
http://porsemanekoodak.niniweblog.com/post168.php
اما شما خیلی ریز نوشتید وطولانی لذا مراجعه کنندگان به وب شما رغبت نمیکنن مطالعه کنن سعی بشه لب مطلب ومختصر ومفید نوشته بشه واگه مطلب طولانی میشه در ادامه مطلب درج بشه وبا یک فونت قابل خواندن
http://porsemanekoodak.niniweblog.com/post21.php
موفق باشید

ممنون از حضورتون و توجهتون
و ممنون از لینک های مفیدی که گذاشتید
مامان پریسا
28 دی 91 0:00
سلام زهره جون.
وای خدا یعنی یه روز باید به پریسا این جوابا رو برای سوالای عجیب غریبش بدم....

خیلی خب توضیح دادی عزیزم.ماشالله به نیایش جونم که اینقد عاقل و باهوشه.


سلام عزیزم قربونت این جور سوال و جواب هم یه حس خوب دیگه ای داره یه کمی که ذهنت درگیر بشه تازه خودت رو میشناسی ایاشلا موفق باشی همیشه پری جون رو ببوس
مامان پریسا
28 دی 91 0:02
زهره جون من با اجازه ی شما این پست رو سیو کردم.

فکر میکنم تجربیات شما و مامان هایی که دخملی هاشون همسن نیایش جونه برای من خیلی ارزش داره.

ممنون که تجربیاتون رو در اختیار ما میذارید.


خواهش میکنم عزیزم اگه واقعا مفید باشه خیلی خوشحال میشم امیدوارم که این طور باشه و به درد بخور فدای تو
مامان یه فسقِلی
28 دی 91 0:03
واااااااااااااای جووووووووووووووووووونم ...من به تنهایی فداش که انقدر باهوووشه و این سوالای سخت سخت پرسیده ...

خداییش خیییییییییییییلی سخته جواب دادن به این جور سوال ها ...

خدا قووووت زهره جوووووووووونم

من که خیلی از خوندن این پستتون لذت بردم ... جالب بود واسم که مامان ها اینطور مواقع چی میگن به بچه هاشون! ...

جمله به جمله شو با عشق و لذت خووووووووندم.

ایشالا همه بهشتی بشن ...


ایشالا عزیزم
قربون محبتت خانمی
خوده عشقی شما
ایشالا نوبت شمام میشه بعد ما میایم بهت خدا قوت میگیم دیگهممنون میبوسمت

مامي كيانا
28 دی 91 10:53
واقعا نميدونم اگه يه موقع اين سوالهاي كيانما هم يه روزي شروع بشه چطور بايد جوابشو بدم تا قانع بشه فكر كنم شما بهترين جواب ممكن رو داديد تجربه وبي كسب كردم انگار من هم بايد كم كم خودمو آماده سولات جورواجور كنم
نيايش گلم رو ببوسيد قربون اين دختر باهوش برم


ممنونم عزیزم نظر لطفته نمیدونم به خدا شاید ساده تر از اینم می شد بهش گفت ولی حس میکنم فهمید آخه تا یه کار خوبی میکنه میگه مامان حالا خدا منو می بره بهشت؟؟؟؟؟
الهه مامان یسنا
28 دی 91 18:51
سلام زهره جان... راستش خیلی تو فکر رفتم که وقتی قراره یسنا از من همچین سوالایی بپرسه چی باید جواب بدم. منی که خودم هنوز تو جواب سوالای خودم موندم... ولی احساسم میگه جوابای خوبی به نیایش برگ گلم دادین. خیلی کارت سخت بوده ولی انگار از پسش برومدی که راحت تونسته بخوابه و فرداش دیگه حرفی در موردش نزده... ببوس نیایش عزیزم رو که دلم میخواد بگیرمش تو بغلم و خودم از نزدیک حسش کنم


قربون محبتت الهه ناز
الان که دارم برات می نویسم بعد از شنیدن صدات واقعا خیلی حس خوب یدارم چه قدر خوب کردی که زنگ زدی و تونستم صدات رو بشنوم مهربونم خیلی خوبی
آره انگاری توجیه شد فقط هنوزم گاهی میگه زودتر بریم بهشت آخه بهشت خیلی قشنگه گاهی هم می پرسه که این کار رو کنم خدا می برتم بهشت یا ؟
بچه ها ذهن ساده ای دارن اون قدر پیچیدگی ندارن حس میکنم این ما هستیم که شاید بلد نیستیم ساده بهشون جواب بدیم ...
عزیزم برات آرزوی موفقیت دارم و ممنونم بازم از محبتت و نظر لطفت
مامان یه فسقِلی
29 دی 91 1:06
´´´´´´¶¶´´´´¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶´¶¶´´´´¶´
´´´´´´¶´´´´´´´´´´¶´¶¶¶¶¶¶´´´¶´
´´´´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´¶¶¶¶¶´
´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´
´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶´´
´¶¶¶´´´´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´
´´´¶´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´
´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´¶´´
´´¶¶¶´´´´´´´´´¶¶¶´´´´¶¶´´´¶¶´´
´´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´
´´´´´´´¶¶¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´´´´
´´´¶¶¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´
´´´¶´´´´¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶´´´¶´´´´´
´´´¶´´´´¶¶¶´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´¶¶¶´´´´
´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶´´´¶¶´´
´´¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´¶´´
´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶´´
´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶´´
´´¶¶´´´´´´´¶¶´´´´¶¶´´´´´´¶¶´´´
´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´

تقدیم به نــــــــــــیایش جـــونم که انقـــــدر کیـــــــتی رو دوست داره


وای عزیزم ممنون
خواهرت
29 دی 91 17:48
آره عزیزم درست میگی
حق با توئه
منظورم این بود که نگران نباش . اما سعی کن اطلاعاتت رو بیشتر کنی . نگرانی در مورد هر مسئله ی کوچیک و بزرگی که پیش میاد روی خودت هم تاثیر منفی زیاد میذاره . سعی کن با خونسردی تمام فقط اطلاعاتت رو بیشتر کنی . البته میدونم سخته ولی امکان پذیره . بووووووووووس


گل گفتی آی گل گفتی فداااااااااااااااات بوس بوس
مامان ساينا
30 دی 91 8:19
اوه خداي من سخت ترين سوالاتي كه نميشه از جواب دادن بهشون طفره رفت ...آخه فكر مي كنم كه شايد خيلي بدترش را از بيرون ياد بگيرن و بايد بچه هامون يه چيزايي بدونن ولي مي دونم زهره جون چقدر سخته...من هم هميشه مي مونم و از اين سوالا ت دخترم خيلي مي پرسه


آره عزیزم درست میگی خیلی چیزای بدتری ممکنه بشنون که توضیح و توجیهش سخته برا ما باید اطلاعاتمون رو ببریم بالا دوره زمونه خیلی عوض شده

مامان سانای
30 دی 91 8:38
همه بچه ها پاک ومعصوم و نشانه ای از بهشت هستند خدای مهربون کمکمون کنه تا خوب هدایتشون کنیم .



ان شاا لله
ممنون عزیزم از حضورت
حنانه
30 دی 91 15:03
سلامـ
زهره خدا بهت صبر بده من که حوصله ی این سوالای بچه ها رو ندارم کلافه می شم!!!!


سلام
عجــــــــــب!
فيروزه
30 دی 91 20:17
سلام به كلبه ي من وني ني ام ياني ني هام هم سربزن......


به روی چشم
فاطمه شجاعی
30 دی 91 22:49
سلام زهره جووووووووون پست جالبی بود خیلی لذت بردم از چند تا چیز یکی طرز نوشتنت ،یکی سوالای نیایش جوونم و یکی هم جوابای درست و دقت ریز شماها به این مسائل
من که تجربه ای ندارم ولی اینکه گفتی باید از صفات الهی و لطف و محبت و بزرگی خدا به بچه ها القا کنیم به نظرم خیلی درسته ،هرچقدر مثبت با بچه ها صحبت کنیم فکر میکنم یاد میگیرن که نسبت به همه چیز مثبت نگاه کنن و وتمام انرژی های خوب رو جذب خودشون کنن و در آینده زندگی خیلی خوبی داشته باشن
تاجایی که یادم میاد با اینکه تو بچه گی از خوبیهای خدا بهم گفته بودن اما الان بیشتر تنبیه ها تو ذهنم مونده از اون دوران!!
عزیزم موفق باشی نیایش عزیزم رو ببوس


سلام عزیزم قربون نگاه قشنگت و حضور گرمت
ممنون از لطفت و اینکه همیشه میای و سر میزنی
ان شاا لله که بتونیم موفق باشیم توی کار سخت فرزند پروری
و ان شاا لله که شما هم تجربه اش میکنی گلم و ما از تجربه هامون در اختیارتون میذاریم
الهه مامان یسنا
1 بهمن 91 0:09
سلام زهره جونم. امروز برام یه روز خاص بود گرمای صدات کلی بهم روحیه داد. چقدر نیایشم صداش ناز بود با اینکه صداش رو قبلا از همین خونه مجازی شنیده بودم ولی پشت تلفن یه مزه دیگه داشت. نوش جان کردیم . قربونش برم سرماخوردگیش بهتر شده؟ الهی که این ویروس ها دفعه آخر باشه که تو دل این دختر ناز خونه میکنن. ببوسش از طرف من هزارتا


سلام الهه ناز
ممنونم از محبت
واقعا برای منم خیلی شیرین بود و کلی انرژی گرفتم
حالا که صدات رو شنیدم دلم بیشتر براتون تنگ میشه
خیلی دوست میدارمتون
برات آرزوی موفقیت و شادی دارم
یسنام رو ببوس هزار هزار تا
الهه مامان یسنا
1 بهمن 91 11:08
این دفعه دیگه خصوصی


فداااااااات
مامان نيروانا
3 بهمن 91 8:39
نظري به خصوصي ها بانو. با يه عالمه بوس براي نيايشم كه عاشقشم



فدات شم فریبا جون که همیشه با حرفات آرومم میکنی کاش فرصتی بهمون داده بود نیایش که قبل از اینکه جوابش رو بدیم یه مشورتی با تو کرده بودم واقعا نظرت به دلم نشست کاش خصوصی نذاشته بودی تا دوستان هم حضی ببرن ممنونم ازت به خاطر همه محبت هات
مامی امیرحسین(فاطمه)
3 بهمن 91 13:14
وای زهره جون تو بی نظیری!یعنی فکر نمیکنم من اینقدر حوصله داشته باشم و این همه جواب ناب واسه ذهن پویا وسوالای بی انتهای یه کوچولوی خستگی ناپذیر!من جدی میگم ازت درس میگیرم.شاید بچه ها هر چی بزرگتر بشن حوصله پدر مادرام بیشتر بشه آره؟امیدوارم کن و بگو آره!


آره عزیزم خب اون موقع حس میکنی باید خیلی صبر و حوصله ات رو زیاد تر کنی وگرنه نتیجه اش رو در آینده ها میبینی وای مخصوصا که تو پسر هم داری تا میتونی باید به خودت نزدیکش کنی
من خیلی چیزا ازت یاد گرفتم نهایته لطفته به من که ایجوری میگی من خودم هم دنبال جواب سوالای خودم و نیایشم خدا به هممون کمک کنه تا راه درست رو پیدا کنیم و به بچه هامون یاد بدیم ان شا الله
نسرین مامان باران
3 بهمن 91 14:49
سلام زهره جون
خودت استادی من که همیشه ازت چیزی یاد می گیرم . ممنون عزیزم


سلام عزیزم ممنونم از محبتت نظر لطفته این طوریاااا هم نیست که میگی منم خیلی چیزا از شما دوستای گلم یاد گرفتم تو همین مدت بازم ممنون باران عزیز رو ببوس
مامان نيروانا
4 بهمن 91 16:36
لطف داري عزيزم،‌ من همه ش ميگم شايد نظرات و عقايدم فقط بدرد خودم ميخوره و اين اظهارنظرات من به مذاق همه خوش نياد ولي اگه واقعاً فكر ميكني ممكنه خوب باشه متنشو برام بفرست تا دوباره برات كامنت كنم عزيزم. منتهاي لطفته كه بهم داري. در ضمن شماها بهترين جواب رو به نيايشم دادين و خب ميشه بعدها هم بيشتر توضيح بدين. ميبوسمتون


عزیزم این چه حرفیه بالاخره همه باید از هم چیز یاد بگیریم حالا اگه یکی مثل شما با این هوش و ذکاوت و دانش و تجربه و قلم قشنگش بخواد به ما کوچیک ترا چیز یاد بده چرا نباید به مذاقمون خوش نیاد یا به درد نخوره من که خیلی ازت یاد گرفتم عزیزم می بوسمت فرستادم برات
مامان نیروانا
6 بهمن 91 17:16
سلام زهره ي عزيزم،‌با نيروانا توي بغل نميشد اين پست رو به تمامي و خوشگل بخونم و تو فكر برم و نظر بدم. اين شد كه الان اينجام عزيزم. ببخش.
منم به نظرم همين جواباي شما رو ميدادم با اين نكته ي اضافه كه اگه اونهمه كار خوب بكنه همين دنيام براش مث بهشت ميشه، پر از شادي. من خودم عجيب اين روزا به اين حس رسيدم كه بهشت و جهنم توي همين دنيا و در درون ماست. ميدوني نميخوام مسائل ماوراء الطبيعه و غيرفيزيكي كه هنوز خودمون خيلي جاهاش رو فقط از روي حس دروني يا با توضيحاتي كه خودمون از بچگي شنيديم و برامون تبديل به باور شده، به نيروانا منتقل كنم تا ذهنش رو ناخواسته از داده هايي پر كنم كه خودم توي اين سن و سال برگشتم و دارم مرور ميكنم و گاهي تحليل ميكنم، گاهي شك مي كنم،‌ گاهي تفسير ميكنم و ....
دلم ميخواد اون خودش راهش رو پيدا كنه و با فطرتي كه خيلي سعي ميكنم دست نخورده باقي بمونه به اون نوري كه اسمشه برسه. نميدونم تا كجاي نظرم درسته و تا چه حد موفق ميشم. كاش بچه ها يادشون ميموند از كجا اومدن و ميتونستيم از خودشون بپرسيم. كاش ذهن بچه ها رو ميشد اسكن كرد شايد اينهمه سؤالاي توي ذهن خودمونم جواب ميگرفتيم. الان عجيب حس حسين پناهي رو دارم و اشعار اين مدليش:
دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصله‌ی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمی‌گم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می‌شه چی‌کاره‌ام
می‌چرخم و می‌چرخونم ٬ سیاره‌ام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم
تازه دیدم که دل دارم، بستمش
راه دیدم نرفته بود، رفتمش
جوونه‌ی نشکفته رو٬ رستمش
ویروس که بود حالیش نبود هستمش

جواب زنده بودنم مرگ نبود؛ جون شما بود؟
مردن من مردن یک برگ نبود؛ تو رو به خدا بود؟

اون همه افسانه و افسون ولش؟
این دل پر خون ولش؟
دلهره‌ی گم کردن گدار مارون ولش؟
تماشای پرنده‌ها بالای کارون ولش؟
خیابونا، سوت زدنا، شپ شپ بارون ولش؟

دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
گفتی بیا زندگی خیلی زیباست؛ دویدم
چشم فرستادی برام تا ببینم؛ که دیدم

پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه؟
کنار این جوب روون معناش چیه؟
این همه راز، این همه رمز
این همه سر و اسرار معماست؟
آوردی حیرونم کنی که چی بشه؟ نه والله!
مات و پریشونم کنی که چی بشه؟ نه بالله!
پریشونت نبودم؟
من،
حیرونت نبودم؟

تازه داشتم می‌فهمیدم که فهم من چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه
گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر می‌خواد دنیا بیاد، آهن و فسفرش کمه

***
چشمای من آهن انجیر شدن
حلقه‌ای از حلقه‌ی زنجیر شدن
عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم
چشم من و انجیرتو بنازم

دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟



بازم ممنون عزیز دلم امید وارم هممون موفق باشیم و بتونیم از دل و روح پاک بچه هامون چیز یاد بگیریم...
مامان آناهيتا
9 بهمن 91 14:25
عزيز دلم، اين نيايش نازم عجب باحاله. چه باحال مي پيچوننتون زهره جون. واقعا توي اين سن آدم خيلي بايد حواسش به چيزايي كه به بچه اش مي گه باشه. خداوند به هممون توانايي بده كه به سمت درستي هدايتشون كنيم. من كاملا با حرفاي فريبا جون موافقم. وقتي كه اين پست رو مي خوندم و به بحث بهشت رسيدم با خودم گفتم كاش به اينجا نكشيده بودينش كه اينقد نيايش جون رو درگير كنه آخه هنوز خيلي زوده اين حرف و حديثا. ايام محرم بود كه آناهيتا ميومد توي خونه و مي گفت: مامان، سر آقا رو بريدن. بعد كه پيگير شدم فهميدم اي بابا، زيارت عاشورا براي بچه هاي اين سني توي مهد ميزارن و در مورد امام حسين چه چيزايي كه نمي گن!! بعد باهاشون صحبت كردم كه بچه ها اين چيزا رو نمي تونن درك كنن. بهتره به جاي اين حرفا و صحبتا در مورد مرگ و كشتن بهشون ياد بديد كه مثل امام حسين خوب زندگي كنيد و كار بد نكنيد و با دوستاتون مهربون باشيد. متاسفانه بچه ها بايد توي اجتماعي زندگي كنن كه از اين حرفا زياده و اين ما پدر و مادرا هستيم كه بايد با راهنمايي هاي درستمون كمكشون كنيم. به هر حال پست آموزنده اي بود ممنونم زهره جون كه اطلاعاتت رو به اشتراك گذاشتي. ببوس نيايش نازم رو.


عزیزم ممنونم از حضورت و نظرت حق با شماست می دونم اشتباه کردم متاسفانه نمیدونم چه جوری باید جبرانش کنم بچه ها یه چیزی که همون اول میشنون دیگه نمیخوان تغییرش بدن برا خودشون نیایش هم همین جوریه ولی باید بدونیم که بچه ها اصلا نمیتونن مفاهیم انتزاعی رو درک کنن و همه چی باید براشون عینی باشه و با مثال هایی که بتونن کاملا درک کنن بازم ممنونم از حضور پر مهرت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد