نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ثمره ی عشق

عکس نامه !

1391/9/27 20:09
نویسنده : مامانی
3,064 بازدید
اشتراک گذاری

اول میخواستم بدون شرح بذارم عنوان این پست رو ولی دیدم نمیشه برا بعضی عکس هاش چیزی ننویسم منم که حراف!چشمکبا اجازه فاطمه جونم مامی امیرحسین عنوان رو عکس نامه گذاشتمماچحالا از کجا شروع کنم آها! از علاقه به خونه داریت که گفته بودم قبلا اینم یه نمونه دیگه اش:

یعنی عشق میکنم با این کارات

تو رو خدا ببین چه جوری لوبیا خرد میکنه

الهی فدات شم من که دو تایی و سه تایی هم لوبیا ها رو خرد میکنی خیلی با دقتی

نگا کن چه جوری نشسته بخورمت تا زه قیافه ات هم خیلی دیدنی بود وقتی داشتی زور میزدی که با اون چاقوی خوشگلت ببریشون

حالا هر کی ببینه میگه آخه چه قدر از این دختر کار میکشی خانم تناردیهنیشخند

 

نگاش کن

این ناز کردنت برای باباییه دیگه

خودش بهت یاد داده که هر وقت چیزی ازش خواستی اینجوری کنی حتما به خواسته ات میرسیزبان

این چراغ مطالعه خرگوشی رو بابایی برات خریده کلی ذوق کردی از دیدنش خیلی دوسش داری یعنی عاشقشی اینقدر که یه روز دیدم با خودت بردیش تو تخت و کنار خودت خوابوندیشمژهفدات شم هر روز هم میذاریش تو کوله پشتیت و میای بهم میگی اگه گفتی تو کوله ام چی دارم؟و بعد با ذوق درش میاری و نشونم میدیماچ 

از بازی با رنگ انگشتی هم که زیاد برات نوشتم این دفعه که بهت داده بودمشون رنگ ها رو با هم مخلوط میکردی و رنگ قرمز و آبی رو رو دستات کشیدی و این شکلی اومدی پیشم و میگی ببین مامان دستام بنفش شده شبیه لباسمنیشخند

از این اسباب بازی جدیدی هم که به انتخاب خودت گرفتیم خیلی خوشت اومده کلا علاقه ات به پیچوندن خیلی زیادهچشمکبی خود نیست اینو انتخاب کردی فقط امید وارم ما ها رو نپیچونیزبان

یه سری پیچ و مهره است که باهاش میشه شکل های مختلفی ساخت که همون روز اول هم که می خواستیم بخریمش بهت گفتم که شاید برات سخت باشه اما اصرار داشتی که نه همینو میخوام هم برای خودم هم برا ی نیـــوانا!مژه

و ما هم گوش جان سپردیم به کلام و خواسته ی شما

اولین چیزی که همون شب اول باهاش درست کردی این بود:

 

بعد بابایی یکی از این شکل ها رو برات درست کرد فکر کنم موتورش بود... و تو هم بعضی پیچ هاشو رو می پیچوندی وای اینقدر این دستت رو با مزه می پیچونی آدم دلش ضعف میره قربون اون انگشتای کوچولوت

و چند وقت بعد تر یه روز که داشتی باهاشون خودت به تنهایی بازی میکردی دیدم اینو ساختی :

میگفتی ماشین ساختم آفرین عزیزم

این دفتر نقاشی رو هم از مهد جایزه گرفتی به خاطر یه نقاشی راجع به محرم که توی روز عزاداریتون برات فرستادم که البته تو فقط رنگش کرده بودی خب هنوز نمیتونی نقاشی بکشی (متاسفانه از اون عکس ندارم) 

چند روز پیش هم مربی تون یادداشت گذاشته بود که برای مسابقه نقاشی و ماکت سازی با موضوع حجاب و عفاف در محرم اگه دوست داریم چیزی تهیه کنیم و سه تایی با کمک هم اینو ساختیم ایده از بابا بود بیشترشماچ

تمام اون حروف و نقطه هاش رو خودم بریدم ! (همون یا حسین و یا زینب رو )خیلی سخت بود ولی قشنگ شد به نظرم ،عکس این دختر رو هم رو فوم چسبوندم یه کم برجسته بشه و همین طور پرچم ها هم با فومه ...ببینیم این دفعه چه جایزه ای میگیریمنیشخندچشمک

داشتم دفترت رو ورق میزدم تا یه صفحه خالی پیدا کنم می خواستی بر چسب بچسبونی چشمم افتاد به این نقاشی کلی ذوق کردم و بهت گفتم آفرین خیلی قشنگه چرا بهم نشونش نداده بودی عزیزم گفتی اخه تو کار داشتی ، (حالا نکه خیلی هم برات مهمه که من کار داشته باشم ورووووووووووجک من ) گفتم الهی من فدات شم هر وقت دوست داشتی بیا نشونم بده من همیشه برا ی تو وقت دارم گلم حالا بهم میگی چی کشیدی ، گفتی : یه پا ،یه ماهی ،یه خورشید!!!بغل

 

خیلی دوست دارم عزیزکم

بعضی وقتا در گوشت میگم خیلی عاشقتم

عشقمی نفسمی عمرمی جونمی

....

رفتی تو گوش بابا میگی :

عشقتم نفستم عمرتم جونتم!!!!!مژه

دلت می خواست مثل ستاره و تپلی آبی بشی

ستاره و اون کش ها ی خوشگل خرگوشی آبی رو خاله بهت داده و تپلی و این لباس رو هم مامان جون

خیلی ممنونقلب

و ممنون از شما دوستای گل و نگاه های قشنگتونماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (35)

مامي كيانا
27 آذر 91 11:53
عزيزم چه كدبانويي ماشالا
اون دختر توي كاردستيتون خيلي شبيه نيايش جون شده از عكس نامه نهايت لذت رو برديم اون اسباب بازي هم بايد چيز خوبي باشه آخه بايد واسه از جيش گرفتن كيانا واسش يك جايزه بگيرم كيانا هم عاشق سرهم كردن و به قول شما پيچوندن
راستي از بابت راهنماييتون خيلي خيلي خيلي ممنون با كمك شما تونستم صداي كيانا رو تو وبلاگش بزارم خيلي ذوق كردم از طرف من نيايش گلم رو ببوسيد

سلام عزیزم ممنونم از لطفت خانمی و حضور پر مهرت
من که کاری نکردم عزیزاگه بتونم کمک کنم خیلی خوشحال میشم شمام کیانا بلا رو ببوس هزارتا
مامان تسنیم سادات
27 آذر 91 12:13
اینقدر بامزه و جالب بود که نمیدونم از کجاش بگم ....!!!!
اول از لوبیا پاک کردنش و اونجوری نشستنش بگم که خیلی خندیدم ...
مامانی خطر نداره چاقوش ...؟؟ آخه تسنیم هم خیلی دوست داره ولی من بهش اجازه نمی دم فقط با من سبزی پاک می کنه ...!!!
بعدشم درباره اون جایزه اش خیلی قشنگ بود مبارکت باشه نیایشم ... یه بوس هم کادوی من ....
مامانی پلن تویزه مارکش ...؟؟؟
خیلی قشنگ بود ...
نقاشیتم که محشر بود اونم خیلی خندیدم .... هر کی ربط بین خورشید و پا و ماهی رو فهمید ...!!! خیلی قشنگ کشیدی مخصوصا اون پای گنده رو ... اون قرمزه پا بود درسته ..؟ فسقلی جونم .... یه بوس دیگه هم برای نقاشیت و کاردستی قشنگت ...
چراغتم خیلی ملوسه اینم مبارکت باشه عسسسسسلم ....
ست آبیتم که تکمیله و خیلی خوش رنگ .... یه بوسم برای خانم آبی پوش خوش تیپ ...

وای ممنونم دوست عزیز و خوبم که اینقدر وقت گذاشتی و برامون یادگاری نوشتی خیلی محبت داری خوشحالم از داشتن دوستای گلی مثل شما
و ممنون از نگاه قشنگتون
چاقوش از این هواپیمایی هاست خطر نداره ولی خب نیایش هم دیگه یاد گرفته چه جوری دستش بگیره
واقعا راست گفتیاااااااااااا هر کی تونست ربط بین پا و ماهی و خورشید و رو بفهمه!!!!!!
خاله
27 آذر 91 12:57
واااای چه عکسای خوشگلی گرفتی مامانی
کلی کیف کردم از دیدنشون
قربونش برم که اینقدر با احساس و با استعداده
ماشا.... چشم نخوره ایشالا
نقاشیش خیلی خوبه . خیلی خوب شکل پا رو درک کرده و کشیده
اون عکسش که چراغ مطالعه رو کنار خودش خوابونده هم خیلی نازه ... فدای اون مهربونیش بشم من
اون کش های سر و بالشتک هم قابلی نداشت خواهری من . البته بالشتک ستاره ای از طرف مامان عمو آبی هم خیلی بهش میاد . فداش بشم . ببوسشششششششششششش هزار تاااااااااااااا

این یکی رو هم تایید میکنم حالشو ببریم

میدونی آخه اول نظر دومی رو جواب داده بودم
مامان نيروانا
27 آذر 91 13:32
يعني حظ كردم با اين عكسا زهره جونم، چقدر دلم براتون تنگ شده بود، مرسي از عكس نامه ت عزيزم. خيلي بجا بود.
نيايش ِ آبي آسمونيِ خونه دارِ عشقِ پيچ و پيچوندن كه خيلي خوشگل ناز ميكني و رنگ مالي ميكني، تركيب رنگ بدست مياري و نقاشي ميكشي و جايزه ميگيري و باز كاردستي درست ميكني جايزه بگيري و عاشق چراغ مطالعه ي خرگوشي صورتيت هستي كه كاش من جاي اون بودم اينجور خوشگل بغلم ميكردي ميخوابيدي، عاااااااااااشششششششقققققققققتتتتتتتتتمممممممم يه دنيا و عاشق اون مامان خوش ذوق نازنينِ مهربونت.
اگه تنارديه ها همه اينجوريَن من يكي كه دلم ميخواد همه ش كُزِت باشم.

عزززززززززززززززززززززززیزززززززززززززززززززززمی فریبا جون با این کامنت های تک و نابت که مخصوص خودته خیلی ممنونم از محبتهای خالصانه ات دوست خوبم من و نیایش هم شما رو خیلی خیلی دوست داریم ممنونم از نگاه قشنگ و حس خوبت

خاله
27 آذر 91 13:46
واااای چه عکسای خوشگلی گرفتی مامانی
کلی کیف کردم از دیدنشون
قربونش برم که اینقدر با احساس و با استعداده
ماشا.... چشم نخوره ایشالا
نقاشیش خیلی خوبه . خیلی خوب شکل پا رو درک کرده و کشیده
اون عکسش که چراغ مطالعه رو کنار خودش خوابونده هم خیلی نازه ... فدای اون مهربونیش بشم من
اون کش های سر و بالشتک هم قابلی نداشت خواهری من . البته بالشتک ستاره ای از طرف مامان عمو آبی هم خیلی بهش میاد . فداش بشم . ببوسشششششششششششش هزار تاااااااااااااا


قربون تک خاله ی خودم هم برم که اینقدرمهربون و با احساسه دوستت دارم عزیزم ممنون پیشمون اومدی خیلی هم قابله شما که همیشه ما رو خجالت میدی نصف بیشتره یادگاری های نیایش که از محبت خاله جونشه حالا چه تو وبلاگ چه بیرون وبلاگ ممنون از نگاه قشنگت موفق باشی بوووووووووووووووووووووس برای تو و عمو*

تــــــــک خـــاله کــوثر جــونـــی
27 آذر 91 14:56
یوووووووووووووهوووووووووووووووو
جیــــــــــــــــــــــــــــغ ...هوووووووووووووووورا ...

وبلاگ فسقِلی آینده ی ما هم افتتاح شد ...

از نی نی خبری نیستا... فعلا پیشاپیش وبلاگ زدیم واسش...
تشریف بیارید و با نظرهاتون ما رو سرافراز کنید ...
بوووووووووووووس

آدرس: nini6368.niniweblog.com



به به مبارکا باشه خانمی ایشالا از نی نی هم خبری میشه هر وقت خودتون بخوایید ان اشا لله ...
بوووووووووووووووووووس برای شما
حتما خدمت میرسیم باید یه جوری محبت های تک خاله رو جبران کنیم دیگه فدات
مامان پرنیان وپارمیس
27 آذر 91 15:07
ای جانم که داری لوبیا میشوری وخردمیکنی مواظب اون دستای خوشکلت باش عزیزم دخترآبی پوش من.انشاالله که این دفعه هم ی جایزه دیگه میگیری.

ممنون از حضورتون دوست عزیزم اگه وبلاگ ساختی خبرم کن خدمت برسم حتما ممنون از محبتت
تــــــــک خـــاله کــوثر جــونـــی
27 آذر 91 15:17
ای جــــــــوووووونم ... عزییییییییییـــزم ... دخمـــل ناز و خونه دار مـــن ...

باز هـــم خوردنی هــای خونه از دســــتهای کوچولـــوی تو دارن خـــوش طعـــم میشــن... مثه اون کرفـــس ها

ای جووونم ... دو تا لـــوبیا سبـــز به یه اندازه گذاشتـــه تا یکســـان بریده بشـــن ... دقتتــــــو عشق است عســــل من

آخــــــی... لبــهاشو ... عزییییییییییییزم ...شیطوووووووووونـــکه منی تو

واااااااای... چه مامان و بابای مهربـــــــونی داری نیایشی جــــون ... کلی چیز میز خـــوب واســت تهیه می کـنن...
قدرشونو بدون و امیـــدورام خدا سایه شـــون را سال های سال بالا ســـــــرت نگه داره ...

وای...چه باهـــوشه ماشالا ... آبــی + قرمـــز= بنفش
فدات بـــشم که از الان زدی تـــو کار SET رنـــگ ها

عاشق پیـــــــــچوندنی ...

به به ... دفتر نقاشــــی خوشگلی هـــم که جایزه گرفتـــی ...من که میــــــــــدونم تو لایق بهتریــــن جایـــزه ها و هدیه ها هســــــــــتی... دختر زیـــبای مهر.

دســــــــت مامانی و بابایی هم درد نــــکنه در رابـــطه با ماکت ســــازی عفـــاف و حــــجاب

یه پا ... یه مــاهی... یه خـــورشید ... قربووووونت برم من ...خوشبحالـــــت... چه دنیـــای پاک و بی آلایـــــشی داری...

وااااااااای... باز هـــم SET ... ایندفعه از نوع رنــــــــــــگ آبـــــــی...

بازم خاله فریــــده مهربون زحمـــت کشیدن... دستشـــون درد نــــکنه ...

و در آخر
ممنون از خودت زهــــره جون که زحمت میکـــشی و واســمون از حال دختری نازمون می نویسی...

ووووووووووواااااااااااااااااییییییییییییی بازم که منو شرمنده کردی با این یادگاری های طولانی و کاملت قربـــــــــــون محبتت تــــــک خاله کوثر جـــــــونی و ممـــــــــنون از اینکه اینقد روقت میذاری و با دقــــــــــــت همه ی پست ها رو تمام و کمـــــــــال میخونی خیلی لطف داری عززززززززززززززیززززززززززم ببین تقریبا نظراتت خلاصه ی پست هامه دیگه اگه کسی نرسه بخونه همین نظر تک خاله رو بخونه همه چی دستش میاد نه؟
خیلی خوشــــــــــــحالم از داشتن دوستای خوبی مثل شما فددددددددددددددات
خاله
28 آذر 91 1:32
مرسی خواهری من
نه بابا دیروز نمیدونم چش شده بود وبت
بیست بار هی دکمه ی "ارسال شود" رو زدم ولی نمیگفت که نظر شما فرستاده شده
دیگه یه ساعت بعد دوباره زدم نوشت
حالا خوبه 20 تا نظر ازم ثبت نشده

به وبلاگ ما نمیایی ؟؟


قربون خواهر گل خودم بشم من نبینم دلت شکسته باشه به خدا خیلی وقتا باز میکنم اما میبینم اپ نکردی خوب شد بالاخره آپ کردی عزیزم از این به بعد هم که اومدم نبودی برات یه شاخه گل میذارم بفهمی اومدم بووووووووووووووووووووووووووووووووس
مادر کوثر
28 آذر 91 7:44

بازم یه پست طولانی

یا علی گفتیم و نظر گذاشتن آغاز شد




به به سفرا بی خطر خوش گذشته ان شاالله خیلی خوش اومدید خانمی قدم رو چشم ما گذاشتید
مادر کوثر
28 آذر 91 7:46
عزیزممممممممممممم
دخمل خونه دار خوشجلم
ماشالله
دقیقا عین کوثر جون

البته کوثر بعد از اتمام شستن میوه ها آّ بازی هم میکنه
ما هم خانم تناردیه هستیم
غصه نخور مامانی

راستی مامانی منم دقیقا یه کاسه عینهو کاسه شما دارم
فقط نارنجیه
خیلی پرکاربرده

آره دیگه مامانی من که خیلی وقته دارم میگم این دو تا وروجک عین همن کلی با هم تفاهم دارن قربون جفتشون من و تو هم مثل اینکه تفاهم هایی داریم نه
مادر کوثر
28 آذر 91 7:47
صندلیشوووووووووووو
نیوفتی خانم خانماااااااااا

وای که کوثر هر وقت از این صندلیا میبینه میگه میخوام
باباییش هم نمیخره براش
آخه یه دونه داره که خونه ی مامانمه
یه چهارپایه کوچولو و یه صندلی مدل دیگه هم داره

ولی تا از این صندلیا میبینه فوری میگه بخر برام

خب براش بخر مامانی چه اشکال دایه البت همیدونم کوثری خوشگل ترش رو داره ببوسش از طرف من
مادر کوثر
28 آذر 91 7:48
ناز کردنشوووووووووووووو
ای دختر بلا و ناقلا
کوثر هم این کارو میکنه
البته با شدت کمتر و چشم های معصومانه تر


قربون ناز کوثر جونم با اون چشمای معصومش این عکس نیایشی خیلی خوب نشد اما چون عکس دیگه ای ازش نداشتم همینو گذاشتم
مادر کوثر
28 آذر 91 7:49
چراغ خوابت مبارک عزیزممممممممم
چقد کاراش شبیه کوثره

منم دیروز براش یه اردک با چهار تا جوجه اش رو خریدم همش تو بغلشه


آخی نازی فداش شم من مبارکش باشه
مادر کوثر
28 آذر 91 7:50
قربونش برم
با اون ترکیب رنگهاش و شبیه گفتنشششششششش

اسباب بازی جدید مبارررررررررررررک

خلاقیتت رو حال میکنم نازگلی

دفتر نقاشی هم مبارک عالیهههههههههههه

عززززززززززززززززززززیزمی خانمی ممنون از نظرات پر مهر و دلنشینت و حضور پرررررررررررر رررررررررررنگت دوستتون داریم من و نیایش
مادر کوثر
28 آذر 91 7:51
به به ماکت حجاب و عفاف هم خیلی خوشجل شده



انشالله ماشین برنده بشین یا خونه

واقعا سخته

آفرین به مامانی و بابایی

جایزه اش مهم نیست مهم اینه که خوشگل درستش کردین


ممنونم چشای نازتون خوشگل میبینه آره واقعا مهم نیست جایزه که اصلا ما که به خاطر جایزه درست نکردیم برا یرضای خدا بود صرفا و شاد کردن دل دختری
مادر کوثر
28 آذر 91 7:52
تیپ آبیت منو مردهههههههههههه

نقاشیت هم که محشرهههههههه

عزیزم چه باحال پا رو کشیده

قربون شما
شما خودت قند و نباتی
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
28 آذر 91 8:58
قربون اون دستای کوچولوت بشم من که انقدر قشنگ داری لوبیا خرد میکنی.
مرسی زهره جون از این شرح کاملت


ممنونم از شما عزیزم از نظر لطفت و حضور گرمت
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
28 آذر 91 12:06
سلام خدا براتون نگهش داره
خانم کدبانو

همه عکس و کارها مثل همیشه چالب بود
کادوهات مبارک باشه عروسک آبی زیبا

سلام ممنونم دوست خوب و عزیزم نظر لطفتونه شاد باشید همیشه
الهه مامان یسنا
28 آذر 91 13:04
جونممممممممممممممممممممم. فدای نیایش که اینقدر خانمه و ناز. عشقمی جونمی... میدونی خواهر با این عکسات یادم افتاد چندروزه میخوام برم لوبیا سبز بخرم یادم میره امروز دیگه حتما باید برم بخرم.
چقدر این عکسش کنار دفتر نقاشیش نازه. هزار ماشالله

قربون تو خواهــــــــر پست گذاشتم مردم کم و کسری های خونه یادشون بیاد دیگه چه کار کنمفدات مهربونم چشات نازه
مامان سيد محمد سپهر
28 آذر 91 14:05
آفرين به نيايش عزيزم ، دل مامانش ، خوش تيپ باباشدست بابا و مامان مهربون درد نكنه كه خيل يحمايتت مي كننن.حالا تو بگو من خوش شانسم يا گل پسري؟!

قربون شما دوست عزیز و مهربون کلا هممون خوش شانسیم و خوش بخت و خوش وقت که دوستای خوبی داریم ممنونم از نظر لطفت
مامان یه فسقِلی
29 آذر 91 0:53
بلــــــــندترین شــــب سال هـــم خورشـــید را مـــلاقات خـــواهد کـــرد و این یعــــنی بوســـه گـــرم خـــداوند بــر صـــورت زندگـــی، وقـــتی همـــه چـــــیز یـــخ مــــیزند

و

تــــو ای لبخنـــد زیـــبای خـــدا، یلـــدات مبـــارک...


یلدای شما هم مبارک مامان فسقلی جون آینده تولدت هم مبارک
مامان آناهيتا
29 آذر 91 8:52
عزيز دلم، گلم، نازم، چه عكساي قشنگي. كيف كردم با اين پست عكس نامه. راستش زهره جون، هفته قبل مشهد بودم. چقد دلم مي خواست ببينمتون ولي هوا خيلي سرد بود و نخواستم تو رو در باستي بزارمتون و توي سرما بكشونمتون بيرون. دو بار رفتم كلوپ پاندا براي آناهيتام. چقد دوست داشتم ببينمتون ولي همش بخاطر سرما گفتم مزاحمتون نشم. الان كه برگشتم همش حسرت مي خورم كه كاش لااقل زنگي بهت زده بودم. من معذرت مي خوام.

فدات دوست عزیز من کم سعادت بودم ممنونم که به یادمون بودی آره راستش این هوای سرد بد جوری اذیت کرد و دوباره هم نیایش مریض شد دعا کن زودتر خوب بشه هفته گذشته اصلا مشهد نیومدم امروز هم مامان و آبجی رو بعد 10 روز دارم میبینم بازم ممنونم از محبتت و امید وارم یه روزی بتونم ببینمتون کم سعادتی من بوده *:
نسرین مامان باران
29 آذر 91 11:20
سلام عزیزم
عکسها عالی بود . خصوصا لوبیا خورد کردنش.


سلام ممنونم از نگاه قشنگت دوست خوبم
خواهرت
29 آذر 91 14:49
مرسی آبجی جونم
میدونم . نه بابا شوخی میکنم از این شکلک ها میذارم
نه نمیخواد بیای حوصله ات سر میره
هر موقع آپ کردم بهت خبر میدم
دوست میداااااارم


قربون خواهر خوشگل و نازم که الان دارم با سیستم خودش برای خودش جواب میدم منم دوستت می دارم*:
مادر کوثر
29 آذر 91 15:53



قربونت بشم می بوسمت هزار هزار
ببخش که فرصت نیست بیام خونه ی کوثر گلم یلداتون مبارک تولد خواهر گلت هم مبارکدر اولین فرصت خدمت میرسم حتما بازم ببخش عزیزم*:
دُخـملـیـــــــــ شکلکـــــــــ✿
30 آذر 91 3:15
سلام عزیزم
امیدوارم تو این ثانیه ها هرکجا که نبضت پروانه وار میزند
لحظات پایانی پاییزتان خوب و
یلدایی پر از محبت خداوند براتون آرزو میکنم
از طرف مامان انیس سادات دخملیـــــــــــ خونه





ممنونم مهربون بر شما هم مبارک لحظه های خوب یداشته باشید تو این شب قشنگ
در اولین فرصت خدمت میرسم*:
دُخـملـیـــــــــ شکلکـــــــــ✿
30 آذر 91 3:17
من عاشق اینکار بچه هام که به یه چیزی دل بدن درحدی که باخودشون ببرنش تو رختخواب.............این بچه ها چه دنیای قشنگی دارن به خدا


واقعا همین طوره دنیای بچه ها زیبا و رویایی ست ممنونم از حضور گرمت دوست عزیز *:
مامي كيانا
30 آذر 91 9:46
بلندترین شب سال هم خورشید را ملاقات خواهد کرد و این یعنی
بوسه گرم خداوند بر صورت زندگی وقتی همه چیز یخ می زند.
یلدا مبارک




بر شما هم مبارک شاد و سلامت باشید و شب خوبی در پیش داشته باشید*:

مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آذر 91 10:05
من برای این پست نظر نذاشتم؟گذاشتمیعنی نذاشتم؟آخه دیدمش!


فدات شم فاطمه ی گلم ممنونم از حضورت و نظر لطف و محبتت*:
مامان تسنیم سادات
30 آذر 91 10:10
یک عالمه بوس مخصوص شب یلدا تقدیم به نیایش عزیزم و مامانیش....



ممنونم همه بوسه ها تقدیم به شما دوست خوبم یلدا مبارک*:
مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آذر 91 10:21
الهی قربون اون دختر خانه دار و کدبانوی نازبرم من...چقدر دل ما بی دختراها رو آب میکنین آخه شما دختر دارا؟نگاش کن چجوری لوبیا خرد میکنه


عززززززززززززززززززززززیززززززززززززززززم ایشالا شما هم دختر دار بشی یکی بعدی!بوووووووووووووووووووس
مامی امیرحسین(فاطمه)
30 آذر 91 10:23
فکر کنم شما نسل جدید همتون مهندس باشین!امیرحسین که مهندس برقه نیایش هم مهندس عمران!
راستی زهره جون من از این سماور روگازیا میترسم...حداقل وقتی از شیرش استفاده نمیکنه برش گردون به سمت سینک.خیلی حادثه ساز بوده ...یکیش بچگیای خودم.


قربونت آره این وروجک ها یه پا مهندسن همین حالام
چشم عزیزم ممنونم از تذکرت
الهی مگه چی شده بوده بچه بودی؟
عزیزم مراقبم نگران نباش میذارمش عقب حتما
دوستتد ارم یلدات هم مبارک
مامان پریسا
3 دی 91 0:47
عکسا که هم به دل من نشست هم به دل پریسا.
چون الان کنارم بود و یکی یکی داشتم براش ترجمه میکردم


قربون دل شما و پریسا خانوم
مامان ماهان
4 دی 91 16:02
ای جونم آفرین به دخملی که به مامان کمک میکنه
چه خوشگل لوبیا خرد میکنه نشستنش خیلی باحاله
چه غذای خوشمزه ای میشه با اون لوبیایی که نیایش جون خرد کرده درست کرد نوش جونتون
چه لباس خوشگلی هم پوشیده خیلی بهت میاد گلم


ممنونم عزیزم از محبتت و نگاه قشنگت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد