نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ثمره ی عشق

می خوام بنویسم بابا...

1391/9/22 11:09
نویسنده : مامانی
1,074 بازدید
اشتراک گذاری

داشتی توی دفتر نقاشی ای که از مهد جایزه گرفتی نقاشی میکردی که یه هو گفتی مامان من نمی تونم بِ یـــی سَم (بنویسم) و ازم خواستی بهت یاد بدم که چه طور باید بنویسی!

بهت گفتم دخترم هنوز برای شما زوده که بخوای چیزی بنویسی می تونی نقاشی اون چیزی که میخوای بنویسی رو بکشی اما تو بازم اصرار کردی....

با ناراحتی میگفتی من بلد نیستم تو میتونی بهم یاد بدی دوست دایم بِ یــی سَم (بنویسم) بابا

گفتم حالا که اصرار میکنی برات مینویسم اما اگه نتونستی ناراحت نشو چون هنوز زوده و تازه وقتی کلاس اول بری نوشتن یاد میگیری

گفتی خب من الانم میرم مهد خیلی چیزا یاد گرفتم ببین چه گد بزرگ شدم...

گفتم نه منظورم مدرسه است و وقتی دیدم فایده ای نداره تصمیم گرفتم برات بنویسم توی دفترت فقط نوشتم بابا، بدون هیچ توضیحی و تو هم با دقت نگاه میکردی

و در کمال ناباوری من و بابا دیدیم که از روی اون نوشته تو هم نوشتی: بـــابــــا

و بابا چه قدر ذوق زده شده بود که اولین کلمه ای که نوشتی بابا بوده قلببغلماچ

اول یه خط صاف کشیدی و بعد 4 تا خط عمودی!! و بعد هم دو تا گردی

تمام این مدت داشتم به تلاشی که میکردی فکر میکردم یعنی این خوبه ؟

خب وقتی دیدم از موفقیتت خوشحال شدی گفتم حتما خیلی خوبه که این طوری شادت کرده مهم این بود که خودت خواسته بودی

یاد گرفتم که برای انجام چیزی یا یادگرفتنش ، بهت اصرار نکنم دلم می خواد از این به بعد فقط تو باشی که میخوای ، باید خودت بخوای و چیزی رو بخوای که شادت میکنه

همیشه لبات خندون گل نازم

بزرگ ترین آرزوی من همینه 

niniweblog.com

پ.ن 1 : بالاخره این جا هم بارون بارید از صبح زود امروز ساعت 5 صبح تا الان یه سره داره میباره چه بـــــــــــــــــارونی...خدا رو شـــــــــــــــکر

پ.ن2 : امروز 12 / 12 / 20012 ساعت ١٢:١٢:١٢ ، نمیدونم واقعا لحظه ی خاصی هست یا نه ؟!برای آرزو کردن آخه یه اس برام اومد که توی اون لحظه آرزو کن ...خب البته هر لحظه ای میتونه برای آرزو کردن قشنگ باشه ولی دلم خواست اینجا بنویسم که برا ی ظهور  امام 12 ام ، امام زمانمون دعا میکنم و آرزوی فرج نزدیکش رو دارم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (25)

حنانه
22 آذر 91 10:56
سلامـ
زهره جون چه دعای خوبی کردی خانومی
آفرین به نیایش عزیز که این قد با دقت و باهوشه هزارماشالا


سلام ممنونم عزیزم از نظر لطفت
مامان تسنیم سادات
22 آذر 91 11:54
نیایش جونم آفــــــــــــــــرین ....
خیلی گلی دختر نازم ....
چقدرم با مزه نوشتی وای می خوام آبلموت کنم بخورمت ......
ابته با اجازه مامانیت
مبارکه بالاخره بارونا به شما رسید .....
دعای خوبی کردی مامانی در هر لحظه باید گفت ...
اللهم عجل لولیک الفرج

قربونت عزیزم ممنون از نظر لطف و محبتت تسنیم گل رو ببوس شاد باشید همیشه
اللهم عجل لولیک الفرج
الهه مامان یسنا
22 آذر 91 12:23
چه بامزه نوشته آفرین نیایش عزیزم. خیلی خوبه که به بچه ها فشاری نیاریم تو یادگیری. آفرین به مامان نیایش که تجربه جدیدیرو به دست آورده.

ممنونم دوست خوبم از محبتت
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
22 آذر 91 13:02
دوست خوبم
با یک شاخه گل
توی این روز زیبا 12/12/12
بهترین ها را برای شما و خانواده محترم آرزومندم.


من هم برا ی شما آرزوی بهترین ها رو دارم شاد باشید همیشه
مامان زهرا دختر دوست داشتنی
22 آذر 91 13:06
سلام خانمی
چه آرزوی زیبایی و منم از ته دل دعا می کنم آمیییییییییییییییییییییییین


و خوش به حال پدر که نیایش جون اولین کلمه ای که نوشت نام پدر بود



سلام عزیزم ممنونم از محبتت
خاله
22 آذر 91 23:21
قربونش برم که اینقدر با استعداده .
جیگر خاله است . به خالش رفته


پَ نه پَ به مامانش رفته!معلومه که به خاله اش رفته قربون خاله ی خوب و هنرمندش

تــــــــک خـــاله کــوثر جــوووونـــی
22 آذر 91 23:58
وااااااااااااااای ... جــــــــــــــونم ...

عـــــــــــــــــــــشق میکنـــــــــــم وقتی از کارهای جدید و هوش نیایشم میخــــــــــــــونم ...
آره دیــــگه ... این دخمل ها ... حسابی واسه باباهاشون دلـــــــــبری میکنن

خدا حفظـــــــــــــــش کنه واستـــــــــــــــــون ...

قربون محبت و عشقت عزیزم خیلی ممنونم از نظر لطفت و حضور پر مهر وهمیشگیت
مامان امیرناز
23 آذر 91 20:50
سلام عزیز دلم خوبی؟ پاک مارو یادت رفت پیشمون نمیای؟ ایشالا فرشته ات همیشه موفق باشه تو هم از شادیش شاد بشی نازنینم


سلام ممنونم دوست خوبم ممنون پیش ما اومدی خدمت میرسم شا د باشی
محيا كوچولو
24 آذر 91 3:10
آفرين به نيايش عسلي با استعداد
خوب خاله يادش بدين اين چيزا رو
آروزتون خيلي خيلي جالب و هوشمندانه بود

ممنون از شما دوست خوبم به امید بر آورده شدن همه آرزوهای خوب
شبنم
24 آذر 91 11:06
خصوصی تو بخون دوووستم.
شبنم
24 آذر 91 12:50
بازم خصوصی عزیزم.
مریم مامان ملینا
24 آذر 91 16:11
سلام به نیایش جون و مامان عزیزش
خیلی دلم واستون تنگ شده بود...
چقده قشنگ نوشتی عزیزم، خییلی خوب بود واسه اولین بار،نیگا نقطه هاش کن مثل چشم شده
ماهم تجربه ی یه بارون خیلی خوب رو داشتیم واقعا به آدم روح تازه ای میده.
حال نیایش جون چطوره؟ خوب شده سرماخوردگیش؟ ملیناکه همینطور یکسره شد آب بینی و سرفه ش
امیدوارم دعات هرچه زودتر مستجاب بشه


سلام مریم جون ممنون اومدی دوست عزیزم ما خوبیم خدا رو شکر شما خوبید الهی بمیرم این بچه ها که مرتب سرما میخورن نیایش هم همین طوره تا خوب میشه دوباره گرفتگی بینی و آبریزش حد اقل چیزیه که اذیتش میکنه هوای سردی اینجا هم ....ایشالا خوب باشن هم این فرشته ای کوچولو اون یکی فرشته ات چه طوره؟
ممنون از حضور گرمت و نظر لطفت
مامان یلدا و سروش
25 آذر 91 0:07
خدا حفظش کنه این گل دختری رو
اگه با تبادل لینک موافقین لطفا با دکر شهر خبرم کنید مرسی


ممنون از لطفتون و حضورتون
مادر کوثر
25 آذر 91 11:02


این برای دخترک باهوش و مشتاق یادگیری



اینم تعبیر زیبای مامانی مهربون از اون روز و اون لحظه

خیلی عالی بود

دوستتون دارم


ممنونم دوست عزیزم از حضور گرمت و تشویقات ما هم شما رو دوست میداریم
نسرین مامان باران
25 آذر 91 12:07
آفرین نیایش باهوش . خداحفظش کنه .

ممنونم عزیزم
مامان یلدا و سروش
25 آذر 91 15:59
عزیزم. لطفا برام نویس اهل کجایین. من اهل گرگانم
مامان امیرناز
25 آذر 91 22:33
سلام عزیزم من قصدم گله نبود فقط چون خیلی دوستت دارم دلم می خواد همیشه بیای پیشمون خدارو شکر می کنم تو این دنیای مجازی دوستای گلی مثل شما دارم واقعا دوستت دارم خصوصی داری

سلام عزیزم قربون محبتت منم به داشتن دوستای گلی مثل شما افتخار میکنم ممنونم از لطفت
مامانی درسا
26 آذر 91 11:23
آی چونم بابا فک کنم با این کار دختری رو ابرا باشه مامانی ...... عزیزمی دختری که اسم باباتو مینوسی ....... بابت آروزی زیبات هم انشاالله ببوس گلی خانم رو


آره واقعا که بابایی کلی ذوق کرده بود و می خواست حسابی بوسش کنه اما دختری نذاشت و همش با جیغ و داد فرار میکرد!!!!!!
ممنون از لطفت و حضور گرمت
خواهر فرنازجان
26 آذر 91 17:49
سلام خاله
آفرین چه ناز نوشتی



سلام ممنون از لطفت
مامان سانای
26 آذر 91 19:45
آفرین نیایش جون منتظر نوشته دیگت هستیم

خیلی ممنون آره خیلی دوست دایم همش بییسم!
فاطمه شجاعی
27 آذر 91 10:05
آخ نازی عزیز دلم قربون اون دستخط قشنگت برم
پشتکار و علاقش به یادگرفتن واقعا جای تحسین داره

قربونت عزیزم ممنونم از حضور گرمت و نظر لطفت پشتکارش در یادگیری قطعا به باباش رفته!
ستاره زمینی
27 آذر 91 10:30
افرین عزیزم معلومه که دخترا بابایی هستند خوش بحال بابایی که نیایش اولین کلمه ای که نوشت بابا بود.
ماشالله به ماماننیایش چه دعای زیبایی دستت درد نکنه.

قربون محبتت عزیزم ممنون از حضورت
مامان نيروانا
27 آذر 91 13:37
فكر كنم بابا مهدي دقيقاً همون حسي رو پيدا كرده كه اولين بار "بابا" رو از زبون نيايشي شنيده. خوش بحال بابا مهدي كه اولين دستخط نيايشم رو از آنِ خودش كرده.
زهره جونم به تو هم تبريك ميگم عزيزم. اينقدر كه دل به دل نيايشم ميذاري و براش وقت ميذاري گلم. ميبوسمت ركن اساسيِ خونه
حس ميكنم اشكم درمياد اگه يه روزي نيروانا منو بنويسه.

حتما مینویسه یه روز یکه دیر هم نیست و چه قد رهم شیرین و دوست داشتنیه اینکه واقعا بنویسه مامان و بابا ...دقیقا مثل همون تعبیری که خودت کردی انگار برا یاولین بار از زبونش شنیدیم خیلی لذت داره

آره واقعا خیلی خوش به حال بابایی شده ولی میدونی چی برام خیلی عجیبه اینکه نیایش اولین کلمه ای که خواست هبنویسه بابا بوده ولی وقتی ذوق بابا رو دید و اینکه بابا میخواد بیاد و حسابی بوسش کنه با نه نه گفتن از دست بابایی فرار کرد و اصلا اون شب هم نذاشت باباش بوسش کنه عجیب نیست؟دلم میخواد بفهمم اون لحظه چی تو ذهنش میگذره که از تشویق ما یا بغل و بوس فرار میکنه
خواهر فرنازجان
30 آذر 91 13:02
شب یلداتون مبارک
شب خوبی داشته باشین


ممنونم عزیزم مبارک شما هم باشه در اولین فرصت خدمت میرسم همه لحظه هاتون خوش
مامان پریسا
3 دی 91 0:43
خوش به حال بابا


niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد