نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

ثمره ی عشق

بگذار منتظر بمانند....

1391/5/11 22:54
نویسنده : مامانی
1,064 بازدید
اشتراک گذاری

به قول زنده یاد حسین پناهی:

می دانی ، یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی "تـعطیــل است"

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت...

باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال ســوت بزنی،

و در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند، آن وقت با خودت بگویـی : 

بگذار منتـظـر بمانند ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (30)

آتـــریــســا جــون
11 مرداد 91 12:40



. . . . . . . . . . . . . . $$$
. . . . .. . . . . .$$$. . $ . . $$$$$
. . . . . . . . . . .$$ . . $$. . . . .$
. . . . . . . . . . $$$.$. . $. . . . .$
. . . . . . . . . .$$$$. . . .$$ . . . $$$$$$
. . . . . . . . . $$$$$ . . . . . .$$.$. . . . . $$
. . . . . . . . .$$$$$. . . . . $$. . . . . . $.$$
. . . . . . . .$$$$$. . . . . .$. . . . . . $
. . . . . . . .$$$$$$. . . . .$. . . . . $
. . . . . . . .$$$$$$$ . . .$. . . . .$
. . . . . . . . .$$$$$$$$. . . . . $
. . . . . . . . . .$$$$$$$ . $$$
$$$$$$$. . . . . . . . .$$$
.$$$$$$$. . . . . . . . $$
. $$$$$$. . . . . . . . $$
. .$$$. . $. . . . . . .$$
. . . . . . .$. . . . . $$
. . . . .$$$.$. . . .$$
. . . $$$$$. .$. .$$
. . .$$$$$$. . . $$
. . .$$$$. . . . $$
. . .$$. . . . . .$$
. . .$. . . . . . $$
. . . . . . . . . $$
. . . . . . . . .$$







ممنون خودتون گل اید
نسرین مامان باران
11 مرداد 91 13:25
سلام زهره جون
نیایش گلم خوبه ؟
متن زیبایی .



سلام ممنونم خانمی خوبیم شما خوبید ؟ممنون از حضورت
آسمونی ها
11 مرداد 91 13:49
من عاشق سحن های حسین پناهی هستم.
خیلی عمیقه!!!
ممنون


ممنون از شما دوست خوبم که اومدی چند وقته وبلاگت رو نمیتونم باز کنم همش پیغام خطا میده نمیدونم مشکل از کجاست می تونی کمک کنی بهت تلگراف هم زده بودم

فریده
11 مرداد 91 14:47
خیلی قشنگ بود.... واقعا هم باید یک وقتهایی همینکارو کرد!!
بگذار منتظر بمانند !


قشنگ بود آره ممنون اومدی عزیزم
الهه مامان یسنا
11 مرداد 91 15:05



ممنون از حضورت عزیزم

شبنم
11 مرداد 91 20:28
خدایا شکرت.بالاخره من تونستم وبلاگ مامان نیایش جون رو باز کنم!
سلام..نماز و روزه هاتون قبول باشه.
راستش دلم برای نیایش و شیرین زبونی هاش خیلی تنگ شده بود،ولی چون اینترنتم مشکل داره و فعلا سرعتش خیلی کمه،نمی تونستم نی نی بلاگ ها رو باز کنم.امروز با ناامیدی یه بار دیگه امتحان کردم و وبلاگ شما رو بازش کرد.هرچند که نتونستم هیچ کدوم از عکس ها و ادامه مطلب رو ببینم،اما همین که باز وبلاگ زیبای نیایش جون رو دیدم و کمی از شیرین کاری هاش خوندم،خودش کلی خوب بود!
الهی فداش بشم،به اون ماجرای عینک کلی خندیدم..با اون زبون کوچولوش،چه جمله زیبایی رو به زبون اورد وروجک خانم.
کلا اینکه به "ر" ها می گه "ی"خیلی بانمکه.اون باری که می خواست تولد خاله فریده شو تبریک یگه و می گفت خاله فیده،دلم می خواست بیام ببوسمش!



سلام خانمی نماز و روزه هاتون قبول ممنون که با وجود مشکل بازم اومدی پیش ما خوشحال شدم هز وقت بیای قدمت روی چشم می بوسمت
شبنم
11 مرداد 91 20:29
مامان نیایش،خیلی واسم جالبه که شما و مامان امیرحسین،تونستید همدیگه رو ببینید.راستش فاطمه خانم خیلی خانم فهمیده و مهربونی هستن.من حرف هایی که بهم زدن رو فراموش نمی کنم و واسم کلی وقت گذاشته بودن و راهنماییم کرده بودن...حتی می تونم بگم صحبت های ایشون،واسم تاثیرگذار بود،یعنی تا یه حدی،جدیت من برای اینکه خانم دیگه ای رو وارد زندگی محمدرضام کنم،کم کرد..و کلا الان هم حس می کنم باید خیلی بیشتر فکر کنم و بعدا تصمیم بگیرم...واسم خیلی جالبه که دو تا از بهترین دوست هام که واسه من دلسوزترین ها بودن،همدیگه رو تو دنیای واقعی ملاقات کردن!..راستش منم یه لحظه دلم خواست!
راستی از شما خیلی ممنون و سپاسگزارم،که روز عید نیمه شعبان تو وبلاگتون از من یاد کرده بودید و برام دعا کرده بودید.منم برای شما و خانواده مهربون و دخترکوچولوی نازتون همیشه دعا می کنم.



سلام عزیزم شما محبت داری فاطمه جون یه خانوم گل هست شما هم گلی همه دوستان عزیزن و مهربون و همراه ممنونم از لطفت و امید وارم که این آشنایی مجازی با دوستانت برات خوش یمن باشه و بتونی از حرف ها و نظراتشون بهترین استفاده رو بکنی و موفق باشی من که کاری نکردم همیشه به یادت هستم و ممنونم که برای ما دعا میکنی عزیزم
یاس
12 مرداد 91 2:35
عزیزم قشنگ بود.ممنون


خواهش میکنم عزیزم ممنون از شما
ندا مامان ميايش
12 مرداد 91 10:54



ممنون
مامان امیرناز
12 مرداد 91 13:11
سلام عزیزم واقعا که من الان به این تعطیلی نیاز دارم خوبی کجایی کم پیدایی سر نمی زنی ؟؟؟؟؟


سلام خوبیم خدا رو شکر شما خوبید ممنون اومدی حتما میام همین الان
مامان رها
12 مرداد 91 15:08
سلام گلم خیلی دلم براتون تنگ شده بود خوشحالم که تونستم دوباره بهتون سر بزنم راستی زهره جون مطلبتون خیلی زیبا بود


سلام عزیزم لطف داری
ممنونم که اومدی خوشحال شدم
مامان امیرحسین ومحیا
12 مرداد 91 15:17
قشنگ بود.


قابلی نداشت
الهه
12 مرداد 91 17:51
سلام
من از دوست های مجازی شما نیستم همینطوری با این وبلاگ اشنا شدم میخواستم بپرسم چطور می تونم رمز بگیرم برای مطلب رمزداری که نوشتید
ممنون


سلام مطالب رمز دار حرف های مادر دختری است
...
اگه دوست داشتید از مطالب دیگه می تونید استفاده کنید
...

مامان زهرا
13 مرداد 91 12:53
زیبا بود و دلنشین


آره قشنگه و قابل تامل
ممنون اومدی
مامان نسترن
14 مرداد 91 1:09
چقدر ساده و قشنگ. خدا رحمتش کنه


آره واقعا...
ممنون اومدی
ستاره زمینی
14 مرداد 91 1:59
خانمی بسیار زیبا بود.نیایش جونم را ببوسید.


ممنون از حضورت
بوس برای شما
ستاره زمینی
14 مرداد 91 2:00
عزیزم زیبا بود. نیایش جونم را ببوسید.
مامان سارینا
14 مرداد 91 9:32
آره واقعاااااااااااااااااا عجب فکر خوبیه ها . یعنی میشه آدم به خودش طوری استراحت بده که فکر نکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه میشد حرف نداشت . خدا حسین پناهی رو هم رحمت کنه از شخصیتش خیلی خوشم میاومد . حرفاش هم واقها ادم به فکر میبره . دستتون درد نکنه مامانی گل . راستی مامانی من رمز میخواما روی ماه نیایش عزیز منو خیلی خیلی ببوسید . دوستتون دارم


آره واقعا قابل تامله در عین سادگی
یه جورایی مجنون بود....
ممنون از حضورت و محبتت قابلی نداشت
فدات شم به خدا شرمنده پست های رمزدارم ،حرف های مادر دختری، یعنی یه جورایی در گوشی هستش ببخشید، می دونم خیلی کار بدیه ...سعی میکنم دیگه تکرار نشه بازم شرمنده دوست خوبم
می بوسمت سارینا جونو ببوس ما هم شما رو دوست داریم
ندا مامان نيايش
14 مرداد 91 9:50
خواهش مي كنم عزيزم . قابل شما رو نداشت .


ممنون
مریم مامان ملینا
14 مرداد 91 10:29
وای چقدر من به این تعطیلی واقعا نیاز دارم.... یعنی یه همچین روزی میرسه، یا اینکه خودمون مقصریم وباید خودمون خلقش کنیم.
در هر صورت زیبا بود پستت آرامش بر انگیزه


ممنون عزیزم از حضورت و نظز قشنگت آره بعضی جمله ها در عین سادگی قابل تامل هستن ان شاا لله زندگیت سرشار از آرامش باشه عزیزم
مامان سارینا
14 مرداد 91 11:32
فدات خاله گلی . این چه حرفیه عزیز دلم . بر عکس خیلی خیلی کار خوبی میکنید تکرارش هیچ اشکالی نداره خاله جوون خیلی هم خوبه . انشالله زنده باشی مامانی مهربون . روی ماه دخترمو خیلی ببوس


ممنونم عزیزم بازم ببخشید دوست مهربونم می بوسمتون
الهه مامان یسنا
14 مرداد 91 12:46
سلام دوست خوبم. عکس یسنا رو توی مسابقه شرکت دادم واسه سرگرمی. دوست داشتی یه سری بزن و باز اگه دوست داشتی رأی بده
http://koodakeman91.niniweblog.com/post170.php



سلام عزیزم حتما
الهه مامان یسنا
14 مرداد 91 12:47
راستی چندوقته میخوام احوال نیایش رو بپرسم نمیشد. دندونهاش خوبه دیگه مشکلی نداره خدای نکرده؟؟


ممنونم از محبتت خوبه خدا رو شکر دندوناش که همون موقع کار ش تموم شد فقط موند دوتای جلوش که باید قالب گیری میشد برای گذاشتن دندون چون ممکنه تا 8 سالگی هم در نیاد دیگه و اگر جاش خالی باشه ممکنه فکش کوچیک شه و دندونای اصلیش روی هم در بیاد یا اصلا در نیاد نمیدونم اینا رو دکتر گفت و ما هم بهش اعتماد کردیم رفتیم برای قالب گیری گفت که هنوز کوچکترین سایز قلاب ما برای دندونای این بزرگه بذارید دندونای عقبش در بیاد بعد بیاین الان کرسی هاش در اومده ولی اون موقع به ما گفت شهریور حالا هر وقت فرصت بشه تا یکی دو ماهه دیگه میریم براش دندون بذاریم!خیلی میترسم خیلی نگرانم هر وقت به جای خالی دندوناش نگاه میکنم حسرت میخورم که چرا زودتر نبردمش دکتر تا از دستشون نمیداد ولی بازم خدا رو شکر تو هم دعا کن عزیزم
مامی امیرحسین
14 مرداد 91 14:19
وای یعنی چی؟نکنه میخوای تو هم تعطیل کنی؟میکشمتها!دلمون خوشه به دوستای مجازیمون و دست نوشته های قشنگشون.نگیری این دلخوشی رو از ما...نیایشمو ببوس


نه عزیزم وبلاگ رو که نه
افکاری که پشت شیشه ی ذهن هامون صف میکشن رو باید یه مدت تعطیل کنیم تا بتونیم نفس بکشیم...
قربونت مهربون همین جوری از این جمله خوشم اومد گفتم شاید حرف دل خیلی ها باشه
می بوسمتون
مادر کوثر
14 مرداد 91 19:24
وااااااااااااااای این دقیقا احساس امروز منه
مادر کوثر
14 مرداد 91 19:25
مامانی ما هر دومون خیلی تفاهم داریم دخملامون هم همینطور کاش تهران بودین و با هم رفت و آمد میکردیم هر چند شوهرم به دوست های مجازی حساسه
مادر کوثر
14 مرداد 91 19:26
باشه مامانی رمز نمیخوایم حرفای مادر دختری دیگه
الهه مامان یسنا
16 مرداد 91 14:47
سلام خدا رو شکر که دنودنهاش مشکل خاصی نداره ولی کاش پیش یه دکتر متخصص خوب توی تهران نشونش میدادین. البته نمیدونم که وضعیت دکترهای مضهد چجوریه ولی اینجا یعنی اراک که خیلی افتضاحه مخصوصا در مورد دندونپزشکی. اینو میگم چون یه موردی مثل مورد دندونهای نیایش واسه دختر دوستم پیش اومدو دکتر اینجا بهش گفتن که حتما باید دندونش رو بکشه دقیقا مثل نیایش ولی بردنش تهران و اونجا نذاشتن و تحت نظر گرفتنش و الان خدا رو شکر خیلی بهتره. حالا که نیایش جون دندوناش رو از دست داده بهتره واسه بقیه کارهاش با یه متخصص دیگه هم مشورت کنی.

سلام عزیزم ممنونم از محبتت و اینکه به فکر نیایش هستی ما که شرایطش رو نداشتیم اون موقع که ببریمش تهران و اگه بیشتر از اون طول می کشید ممکن بود به دندونای دیگه اش آسیب بزنه ولی این دکتری که پیشش رفتیم کارش خوبه و خدا رو شکر تعریفش رو از خیلی ها شنیدیم چون عموی خودم دندون پزشکه اون زمان که اول رفته بودیم پیش یه دکتر دیگه و گفت باید 4 تا دندون جلوش کشیده بشه خیلی ترسیدم واقعا داشتم میمردم از ناراحتی با اینکه همه بهم میگفتن اینا که شیریه اینقدر غصه نداره اما من همش داشتم فکر میکردم بچه بدون 4 تا دندون جلوش چه جوری می خواد حرف بزنه و غذا بخوره خیلی سخت بود اون روزا برام به هر دری زدم تا این دکتر رو پیدا کردم این جوری که عموی خودم اون روز ی که بهشون زنگ زدم توی کنگره ای بود تهران و خدا خواست و از چند نفری اونجا پرسید و این خانم دکتر رو بهمون معرفی کردن و از دست اون دکتر اولی راحت شدیم و یعنی تونستیم لا اقل دو تا دندونش رو از کشیده شدن نجات بدیم ولی برای این دو تای دیگه کاری نمیشد کرد حتی من از عموم هم پرسیدم که اگه ببرمش تهران ممکنه حرف دیگه ای بزنن ،گفت اگه میگن ریشه پوسیده هیچ کاریش نمیشه کرد ما هم به خدا توکل کردیم از وقتی دندوناش رو کشیدیم خیلی وزن گیریش بهتر شد حالا اگه خدا بخواد دندون براش بذاریم توی این 5،6 سال مشکلی براش پیش نمیاد شما هم دعا کن ممنون
ilijoon
18 مرداد 91 14:28
مامان نيروانا
21 مرداد 91 7:20
سلام،‌من زهره رو دوست دارم، پس هستم، فقط سرم اين روزا خيلي شلوغ شده، هم سرِ كار هم تو خونه. نميتونم زياد بيام پيشت عزيزم ولي امروز كله ي سحر اومدم همه ي نوشته هاي قشنگت رو خوندم و لذت بردم. اميدوارم هواي دلت هميشه آفتابي باشه و البته اگه يه روزي هم ابري شد كه اونم صفاي خاص خودش رو داره پشت بندش يه بارون بزنه، همچين كه دراز كشيدي زير آسمون خدا،‌ خيس خيس بشي و افكارت هم شُسته بشن برن، حتي نتونن پشت در بمونن.
دوسِت دارم عزيزم. بازم ميام پيشت. بزودي. برام دعا كن و نيايشم رو ببوس

سلام مهربونم ممنونم که با این شلوغی سرت بازم به یاد ما بودی و وقت گذاشتی فدات شم ممنون از محبتت منم شما رو دوست دارم و همیشه به یادتم شما همیشه هستی برای ما هم خودت هم نفسای گرمت که از راه دور هم میشه حسشون کرد و هم انرژی های خوبی که میدی با حرف های قشنگت
می بوسمت نیروانا جونم رو ببوس
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد