نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

شیرین تر از عسلی

1391/4/11 11:36
نویسنده : مامانی
2,713 بازدید
اشتراک گذاری

niniweblog.com

بفرمایید ادامه...

شیرین تر از عسلی وقتی هر بار صدات میکنم ،بهم میگی : جانم ، جونم ، جانم ...

شیرین تر از عسلی، صبح هایی که زودتر از من از خواب بیدار میشی و بلند بلند میگی مـــــــــــامــــــــــــــــــان بیدا شو آخه چه گد (چه قدر) می خوابی صبح شده ! ببین خوشید خانوم از پشت کوه ها دَی (در) اومده!

شیرین تر از عسلی وقتی بهت میگم مامانی تو رو خدا بیا غذات رو بخور اینقدر دور سفره نچرخ و تو با تمام ناز دخترونت میگی : تو یـــــــو خـــــــدا ، عزیز دلم ،من غذا نمــــــــی خویَم (نمی خورم)

شیرین تر از عسلی وقتی ازت می خوام که خمیر دندون رو مسواکت رو نخوری و باهاش فقط مسواک بزنی و تو خیلی قاطع بهم میگی : نه نمی خویم که ، فقط دایَم (دارم) مزه اش میکنم

شیرین تر از عسلی وقتی میام تو اتاقت و میبینم یه بلوز قرمز پوشیدی و بهت میگم مامانی پس شلوارت کو ؟ و تو خیلی آروم در حالی که ابراز ناراحتی هم میکنی میگی : آخه هیچی ندایم با این سِت کنم!

شیرین تر از عسلی وقتی با یه ذوق وصف نشدنی یه هو بهم میگی : مامان فــــــکر کــــــــن اگه موش نباشه گُبه (گربه) می مییه (می میره) اگیَم (اگرم) گربه نباشه موش نمی میه فکر کـــــــــن

 شیرین تر از عسلی وقتی با دستای پر از رنگ در حالی که می خندی و بادکنکی رو که از جشنواره رنگ ها با خودت یادگاری آوردی حسابی می چلونی می گی: مامان ببین ایندگ (اینقدر)قشنگ شده مثه کُیه ی (کره)زمین شده

شیرین تر از عسلی وقتی پفک  می خوای و باز نازی التماس گونه میگی :مامان یه دونه پفک بهم میـــــــــــــــــــــدی؟خواهش میکنم فقط یه دونه ،دیگه بقیه شو نده، قول میدم  و وقتی بهت یه دونه میدم در حالی که اون یکی دستت رو به سمتم دراز کردی دوباره با ناز میگی : حالا یه دونه برا این دست!

 شیرین تر از عسلی اون موقع ها که یه کم ناراحتم می کنی و عصبانی و وقتی می بینی مامانی دلخور شده مامان رو بغل میکنی و همش تند تند میگی:مامان آیوم (آروم) باش آیوووم باش منو دعوا نکن منو ببخش ،عذر می خوام

شیرین تر از عسلی وقتی ازم می پرسی مامان به چی فک(ر) میکنی ؟ چیا نایاحتی ؟و مثلا میگم هیچی مامان یه کم دلم درد میکنه و تو با یه لحن خاصی که مخصوص خودته میگی ایشالا خوب میشه نگیان (نگران) نباش عزیز دلم

شیرین تر از عسلی وقتی صدام میکنی و میگی: مامان بیا یه سی دی برام انتخاب کن و من که دستم بنده میگم مامانی خودت هر چی دوست داری بردار بیار و تو خیلی مظلومانه میگی : آخه اینا همش به درد سن من نمی خویه!!!!

شیرین تر از عسلی وقتی همش میگی چــــــــیا ؟ چرا چرا چرا؟؟؟  مامان چیا خوشید خانوم غروب میکنه؟ چیا ابیا(ابرا) تو آسمون پخش و پلا شدن؟ بابایی چیا همش نمی مونی پیشم آخه ، لا اقل یه کم بمون!!!

شیرین تر از عسلی وقتی برام لباس و شال انتخاب میکنی و میگی مامان من دوس دایم اِمیوووووز (امروز) اینو بپوشی من از این خوشم میاد عزیزم اینو بپوش لطفا ...

شیرین تر از عسلی وقتی یه دفعه میای پیشم و میگی :مامان لطفا لاک هام یو پاک می کنی می خوام نماز بخونم و وقتی بهت میگم حالا اشکالی نداره کوچولوی مامان برای تو که کوچولو یی هنوز اشکالی نداره و تو قاطع تر از دفعه قبل میگی چیا اشکال دایه می خوام وضو بگییَم آخه و من باید همه لاک هات رو پاک کنم و بعد از نمازت که فعلا در یک الله اکبر و یه صلوات خلاصه میشه دوباره برات لاک بزنم و در حالی که دارم دست هات رو دوباره لاک میزنم  داد میزنی که : واااااااااااااااااای مامان دیدی چی شد پاهام یو پاک نکیدی (نکردی)که...

شیرین تر از عسلی اون موقع که داری سجاده ی کوچولویی رو که خاله برات سوغاتی آورده پهن میکنی و در همون حال زیر لب میگی دست گلت درد نکنه خاله تا حالا از اینا نداشتم وای که اگه خودش بود چه قدر ذوق میکرد از دیدن تو توی اون حالت

شیرین تر از عسلی وقتی بعد از کلی تنقلات که خوردی برات بستنی هم میارم  و تو ذوق میکنی و میگی:  وااااااااااااای میسی مامانی منکه بستنی نخواستم!

شیرین تر از عسلی وقتی تلفن هی داره زنگ میزنه و تو با یه لحن خاصی میگی: این بنده ی خدا صد با(ر) زنگ زده و من این شکلی میشم تعجبو دارم فکر میکنم باز اینو کِی و از کی شنیدی

شیرین تر از عسلی وقتی مدت طولانی ازت صدا در نمیاد و میام تو اتاقت خبر بگیرم ازت و میبینم لخت شدی و روی تمام تنت برچسب چسبوندی و داری باهاشون اختلاط میکنی و یه ساعت سرگرم شدی باهاشون ! و ذوق می کنم و میگم یه دقیقه صبر کن بیام ازت عکس بگیرم و وقتی بر میگردم می گی مامان ، من ژست گیفتم دست به کا(ر) شو زودتر 

 

غیر از بلبل زبونی هات ژست گرفتن هات هم منو کشته  

شیرین تر از عسلی وقتی توی هوای روشن دم دمای غروب ماه و خورشید رو با هم می بینی توی آسمون و باذوق میگی واااااااای مامان ببین خوشید دایه غیوب (غروب) می کنه بالاخره و در ادامه با چشمهایی پر از سوال میگی: ببین ماه در اومده که ... پس چـیـــــــــا شب نیست ای بابا من نمی فهمم !!!؟

شیرین تر از عسلی وقتی میگم می خوام بخورمت از بس که شیرینی و تو در حالی که داری فرار می کنی داد میزنی و می گی : بــــــــــــــــا بــــــــــــــــــــا نجاتم بده مامان می خواد منو بخویه ، آآآآآآآآآآی آی یکی به دادم بِیِسه(برسه) (یه فیلمی هستی به خدا)

شیرین تر از عسلی وقتی به بابایی میگی بابا لطفا شونه هام رو یه مالش حســـــــــابی می دی خیلی خسته ام!!!!!!!!!!!!!!!!!

شیرین تر از عسلی وقتی بی مقدمه و بدون اینکه چیزی شنیده باشی قوه تخیلت به کار میفته و در حالی که از توی ماشین داری آسمون رو نگاه می کنی یه دفعه میگی:ابیا (ابرا) یو (رو) ببین شکل یوباه (روباه)شدن!

شیرین تر از عسلی اون موقع که یه شلوار زیر دامن می پوشی ! و میگی: مامان ببین چه قشنگ شدم و وقتی بهت میگم اگه شلوار زیر دامن نپوشی بهتره خیلی قشنگ تره و تو میگی : چیـــــــا (چرا؟) اینجویی که خیلی بهتیه (بهتره) عزیز دلم ، حســــــــــــــــــابی بهم میاد!!

شیرین تر از عسلی وقتی صدای تق تق کوبیدنت روی یه چیزی رو کنار خودم میشنوم و در حالی که چشمم به مونیتوره ازت می پرسم چه کار میکنی مامان ؟ و تو بلند میگی :دایم با کام تی ته ام کا میکنم آخه کلی کای دایم (دارم با کامپیوترم کار میکنم آخه کلی کار دارم) و سرمو می چرخونم و اینو می بینم :

(چون داری می زنی رو کیبوردت ! دستات تار افتاده و این همون شلوار زیر دامن پوشیدنته که گفتمااااااا !)

 

شیرین تر از عسلی وقتی به بچه ای که داره از سرسره بر عکس میاد بالا میگی اینجویی نباید بیای یه وقت خدای نکرده میفتی ها

شیرین تر از عسلی اون موقع که می خواستی برات کتاب بخونم و من درگیر کار خودم بودم و همش بهت می گفتم باشه الان میام بذار کارم تموم شه و بعد از چند دقیقه با یه لحن اعتراض آمیزی گفتی :بیا دیگه لا اقل یه کتاب بخون، الاف شدم ای بابا!!!!!!!!

شیرین تر از عسلی وقتی از ساعت 8 و نیم صبح بیداری تا شب یه سره و دیگه ساعت 8و نیم شب از خستگی داری غش میکنی و بهت میگم مامانی خسته ای نه؟ میگی نه فقط چشمام باز نمیشه! بعد وسط حال دراز میکشی و بهت می گم عزیزم پاشو شام بخور بعد بخواب و تو میگینه نمی خوام بخوابم که فعلا دایم استیاحت (استراحت)می کنم فقط !

شیرین تر از عسل بودی و هستی همیشه ، همیشه ی خدا، برای من عزیز تر از جونم همه حرفهات برای من شیرین ترینه و خودت هم گل نازم حتی اگه یه وقتی یه کم لجبازی میکنی یا داد می کشی یا جیغ بنفش !!! که البته خیلی خیلی به ندرت پیش میاد و من واقعا ناراحت میشم و میرم تو فکر که چرا آخه ؟ و وقتی که ناراحتی ام رو میبینی یا اشک رو توی چشمام می زنی زیر گریه و میگی مامان منو ببخش اشتبا کیدم (کردم) من دیگه دختر خوبی  هستم از من یاضی(راضی) هستی دیگه؟

شیرین تر از عسلی همین حالا که من  غرق نوشتن شیرینی هات شدم و اصلا حواسم به ساعت نیست و تو میای و سرتو آروم میذاری رو پام و با یه لحن خاصی که یه کم بوی غم میده میگی : مــــــامـــــان پس چیـــا همش نمیای پیشم ، من خــــــیلی وقته توی حال تنا موندم!

niniweblog.com

♥ ببخشید عسلم ،شیرین تر از عسلم ،که تنا موندی ، آخه فقط به خاطر خودم نیست که به خاطر تو هم هست که دارم می نویسم ! حالا تا شب باهات بازی میکنم خوبه؟ تو که سیر نمیشی از بازی آخه قربونت برم نفسم ، عــــــــــــــــــاشقتم ♥ 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

مامی امیرحسین
11 تیر 91 12:03
وای خدای من زهره...این پستتو سیو کردم...با یه بار خوندنش سیر نشدم...باید صد بار بخونمش صدبار...خیلی شرین بود خیلی هم قشنگ نوشتی..حس شیرینی که تو گفتار نیایش عزیزم هست رو کامل منتقل کردی.دستت درد نکنه خیلی لذت بردم بی اغراق...


عزیزم خیلی لطف داری بی نهاییت ممنونم از انرژی های مثبتی که توی کلامت موج میزنه فدات گلم به قول فریبای عزیز محبتت رو قربون
مامی امیرحسین
11 تیر 91 12:05
شونه هامو مالش بده خیلی خستم!!!!!!


فکر کنم آیینه تمام نمای مامانی شده این ورووجک نه؟هر چند که فقط کافیه یه بار از جایی چیزی بشنوه بعضی وقتا خودمم می مونم از کجا این کلمه رو در آورده؟

مامی امیرحسین
11 تیر 91 12:05
قضیه عکس اول پست چی بود آیا؟


شیرین تر از عسل تر از این عکس پیدا نکردم مال 2 سال پیشه خیلی دوسش دایم
مامی امیرحسین
11 تیر 91 12:13
بعد یه سوال دیگه زهره جون
از کجا وقت میاری این پست های قشنگ و طولانی رو مینویسی به همه کامنتات جوابای خوب میدی و تو وبلاگ دوستات کامنتای طولانی میذاری...


ایـــــــــن مایــــــــــیم دیگــــــــــــه
اوخ خوب شد لامپ بالا سرم ترکید نه مونیتور!
...

عزیزمی همش نظر لطف و محبتته من که کاری نکردم خانمی بیکاریه دیگه
مامان مانی
11 تیر 91 12:43
سلام .....
تولد مانی جون شما هم دعوتید ....


سلام
مبارک باشه
نسرین مامان باران
11 تیر 91 14:49
واقعا شییرینت از عسل این دختر شیرین زبون .
زهره جون شما هم بسیار زیبا نوشتی .


مرسی عزیزم از نظر لطفت و حضورت
زیبا می خونی
حنانه
11 تیر 91 15:21
سلامـ
زهره جون جالب بود


سلام ممنون عزیزم
مادر کوثر
11 تیر 91 16:01
وای عزیزممممممممممم
خیلی خیلی عالی نوشتییییییییییییی
چقد دوست داشتنیه این دخمل نانازیییییییییی
از خوندن حرفاش سیر نمیشم. فدای صدای نازششششششش. قربونش برمممممم


فدای شما عزیزم
مهربونی ات رو قربون خانمی کوثر گلم رو ببوس
خاله
11 تیر 91 16:58
واااااااااااااااااای نمیدونی چقدر ذوق کردم از خوندن این پست
فکر نمی کردم اینقدر از همه چی سر در بیاره
پس نصف کارا و حرفاشو هنوز واسه ما رو نکرده این وروجک
خیلی خیلی باهوشه جیگر خودم عشق خاله جونشه
با این بلبل زبونیاش هر روز باید براش آیه الکرسی بخونی که چشم نخوره
وووووووااااااااااااییییییییی خیلی ذوق کردم که اینو گفته واسه سجاده ، اگه اونجا بودم می گرفتم می چلوندمش حسااابی.
از طرف من بخورش
نه شونصد تا بوسش کن
خدا نگهدارتون فردا میایم پیشتون


خاله ی گلم برای تو که همیشه بلبل زبونی می کنم که نا قلا
خیلی دوستت دایم منم هوار تا بوست کردم دلم برات تنگ شده خاله جونی من
خاله
11 تیر 91 17:12
منم این عکسشو خیلی دوست دارم خیلی عسله اینجا
واقعا از عسل هم شیرینتر


به خاله ی خوشگلم رفتم دیگه بوووووووس
سودابه
12 تیر 91 0:13
چه قدر بازیها و علایق دختر کوچولوها توی این سن و سالا به هم شبیهه.کارای نیایش جون خیلی بامزه است . می بوسمش.


ممنون عزیزم آره همین طوره خدا همه کوچولو ها رو حفظ کنه بوس برای شما و باران گل

عمه ی امیرحسین
12 تیر 91 2:07
وااااااااااااااای خدا چه شیرین زبونه این دختر هزارماشاالله . با خوندن این پست تو ذهنم تصورش کردم دلم آب شد . قربونش برم که خیلی ماهه


ممنون عزیزم از محبتت قربون شما خانمی که اومدی
مامان نيروانا
12 تیر 91 8:04
آخه زهره جون،‌بگو ما با اين همه شيرين تر از عسل چه كنيم!!! من كه ضعف كردم از اين شكرشكنِ نازنين. ببين خوِد تو چي ميكشي عزيزم. من زياد حرف بزنم مزه ي اين شيريني رو ميبرم، فقط خواستم بگم كه اين پستت رو با دل و جون حس كردم و شيرين شدم و نوشين شدم كله ي سحري! الهي خدا آن به آن، طوطي شكرشكن ما رو تو دستاي محكم خودش نگه داره و پر و بال بده. از طرف من يه ماچ محكم بهش بكن و مطمئنم كه بازم يه شيرين تر از عسل تحويلت ميده با اين كار


عززززیزززم از شیرینی خودته که نوشین و شیرین شدی گلم و همیشه با نظرات شیرینت به ما هم حال میدی !ممنون از محبتت به من و نیایش
الان بهش گفتم مامان نیروانا میگه یه ماچ محکم از لپت بگیرم از طرف اون... بعد که بوسیدمش گفت :عشق!!!
گفتم یعنی چی؟گفت یعنی به مامان نیوانا بگو به نیوانا بگه خیلی دوسِت دایَم از طرف من!
مامان حسني
12 تیر 91 8:34
اي جانم عزيزدلم حظ كردم خيلي زياد ازشيرين زبونياي اين عسل خانوم گل اي كاش اينجا دم دستم بود حسابي ماچششششش مي كردم زهره جان اينقدر شيرين نوشتي كه فكركنم چندبارديگه هم بيام وبخونمشون تا حالم جا بياد راستي عكس اولي كه گذاشته بودين خيلي به نظرم اشنا اومد فكركنم تووبلاگ پسربد ديده بودمش خيلي اين عكسو هميشه دوست داشتم


ممنون عزیزم نظر لطفتته خانمی شما شیرین می خونی گلم مرسی از این همه محبتتون همه ی شما دوستان خوب و عزیز
آره همون عکسه عزیزم بووووووووس برای شما
مامان سارینا
12 تیر 91 10:10
جونممممممممممممم . واقعا که شیرین تر از عسله . از خوندنش خیلی لذت بردم ما اینقدر لذت بردیم فکر کنم خود نیایش جان بزرگ بشه اصلا از خوندن شیرین زبونیای خودش سیر نشه. قربونت برم نیایش گلی که عاشق حرف زدنت و قلب پاک و مهربون و صورت معصومتم . دوستت دارم گل دخملی. عکسات هم خیلی خیلی خوشگلن دخمل کوچولوی ناز من . جیگر کار کاردن با کامپیوترت دردونه دستات خسته میشن رو کیبورد میزنیا . مامانی نیایش عزیزو رو خیلی خیلی ببوسید دوستتون داریم

ممنونم خانمی از محبتت و حضور گرمت قربون شما مامانی مهربون و دوست داشتنی هزاران بوس برای شما
فاطمه شجاعی
12 تیر 91 10:19
ای به فدای همه این شیرین زبونیات بشم من اخه تو چقدر عسلی دلم برات یکذره شده خداکنه بتونیم زودتر همو ببینیم روزی نیست که به یادت نباشم مهربونم با اون نگاهای قشنگت
هزارتا بوس
خدا همیشه نگهدارت باشه عزیزم


ممنونم فاطمه جون منم خیلی دوستت دایم هر وقت اسم فاطمه رو میشنوم هر جا توی پارک توی تلویزیون میگم اِ فاطمه جون فردا میاد خونمون؟
ندا مامان نيايش
12 تیر 91 10:25
تو خودت قند و نباتي
شكلاتي شكلاتي
عسلي يا كه شيريني
كه به دل اينقدر مي شيني .
دوستون داريم ...


ما هم شما رو دوست داریم
ستاره زمینی
12 تیر 91 11:18
عزیزم چقدر این پست جالب بود ای دخملی شیرینتر از عسلم.


ممنونم عزیزم از حضورت
الهه مامان یسنا
12 تیر 91 14:33
ای جانم این که نیایش نیست شیرین عسله به خدا!!!!!!قربون ست کردنت بشم من


قربون شما خاله جون ممنون از محبتت
ست کردنش من و کشته و همین طور لباس صبح و شب پوشیدنش که یادم رفته بود بگم اگه لباسیش رو که مال شبه صبح بخوای تنش کنی عمرا بذاره میگه نه این مال شبه!!!!!!
ني ني شكلك
12 تیر 91 14:59
از لطف شما ممنونم و در ضمن شما با افتخار لينك شديد. بازم به ما سر بزنيد.


ممنون حتما
مامان ماهان
12 تیر 91 16:07
شیرین تر از عسلی خیلی دوست دارررررررررررررررررم
مامانی خیلی زیبا نوشته بودی طوری که حس خودت رو هم به ما منتقل کردی
ای جونم شونه هات خسته شده بیا من برات ماساژ برم قربون حرف زدن شیرینت بوووووووووووووووس


منم شما رو دوست دایم خیلی مهربونی هزار تا بوست کردم بوووووووووس
مامان گیلاس
12 تیر 91 16:39
سلام
قربون شیرین زبون خاله
بچه ها واقعا از عسلم شیرین ترن
ببوسش این عسلو


ممنونم عزیزم که اومدی و ممنون از محبتت آره واقعا همه بچه ها شیرین اند خدا خودش مراقبشون باشه
یاس
12 تیر 91 16:57
وااااااااااااااااااااای من عاشقتم عشقم.شیرین عسل خاله.آخ که چه باحال نوشته بودی.امان از دست این شیرین زبونیهایه این فسقلی ها که دل آدم رو آب میکنن


ممنون از نظر لطفت
با حال می خونی عزیزم
خدا خودش نگه دار همه این فسقلی ها باشه
بوووس برای شما
ممنون اومدی عزیزم
مریم مامان ملینا
13 تیر 91 10:58
وای خدا من که هرچی این شیرین زبونیا رو میخونم سیر نمیشم..... خوش به حالت زهره جون که از نزدیک میشنوی
خیلی با احساسی نیایشم، آفرین که توهمه ی جملاتت عزیزم و عزیزدلم هست.
چقدر خوبه که تمام وقت کنار دخترت هستی و اونطور که دوست داری به تربیت و سرگرمی هاش میرسی خیلی خوبه عزیزم


قربونت عزیزم محبت داری گلم آره خدا رو شکر که می تونم همیشه باهاش باشم شما هم دعا کن بتونم به بهترین نحو به تربیت و سرگرمی هاش برسم و همش از این می ترسم که با این وجود بازم نیایشم احساس تنهایی کنه یه وقتی!ممنون اومدی عزیزم
مامان بیتا
13 تیر 91 14:55
بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات

نیمه شعبان مبارک


اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
مامان آبتین
17 تیر 91 16:02
واقعا مثل عسل هم خودش شیرینه هم حرف زدنهاش هم کاراش عزیزم بوووووووووووووووس


ممنونم عزیزم از حضورتون بوس برای شما
سمانه مامان پارسا جون
19 تیر 91 15:35
خیلی پست قشنگ و پر محتوایی بود زهره جون خیلی
عکس لختی هاشم خیلی با نمک بود
قربون اون حرف زدنش
شیرین تر از عسلو ببوس از طرف من


ممنون عزیز دلم محبت داری پارسای گلم رو ببوس لطفا
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
21 تیر 91 8:50
منکه عاشق حرف زدنت هستم. دختر هنرمندی هم که هستی، دوست دارم.


قربون شما محبت دارید
آزاده
21 تیر 91 9:45
سلام عزیزم
این فسقلی که شیرین تر عسل هست ... درست !
ولی این مامانی هم خیلی هنرمند و نویسنده خوبیه ها !!!!!!!!
ما از این نوشته هات لذت میبریم ببین نیایش جون بزرگ بشه و اینها رو بخونه چقدر لذت میبره
گل کوچولوت و از طرف من ببوس



سلام ممنونم خانمی نظر لطف و محبتته می بوسمت پارسای گلم رو ببوس ممنون اومدی
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد