شیرین تر از عسلی
بفرمایید ادامه...
شیرین تر از عسلی وقتی هر بار صدات میکنم ،بهم میگی : جانم ، جونم ، جانم ...
شیرین تر از عسلی، صبح هایی که زودتر از من از خواب بیدار میشی و بلند بلند میگی مـــــــــــامــــــــــــــــــان بیدا شو آخه چه گد (چه قدر) می خوابی صبح شده ! ببین خوشید خانوم از پشت کوه ها دَی (در) اومده!
شیرین تر از عسلی وقتی بهت میگم مامانی تو رو خدا بیا غذات رو بخور اینقدر دور سفره نچرخ و تو با تمام ناز دخترونت میگی : تو یـــــــو خـــــــدا ، عزیز دلم ،من غذا نمــــــــی خویَم (نمی خورم)
شیرین تر از عسلی وقتی ازت می خوام که خمیر دندون رو مسواکت رو نخوری و باهاش فقط مسواک بزنی و تو خیلی قاطع بهم میگی : نه نمی خویم که ، فقط دایَم (دارم) مزه اش میکنم
شیرین تر از عسلی وقتی میام تو اتاقت و میبینم یه بلوز قرمز پوشیدی و بهت میگم مامانی پس شلوارت کو ؟ و تو خیلی آروم در حالی که ابراز ناراحتی هم میکنی میگی : آخه هیچی ندایم با این سِت کنم!
شیرین تر از عسلی وقتی با یه ذوق وصف نشدنی یه هو بهم میگی : مامان فــــــکر کــــــــن اگه موش نباشه گُبه (گربه) می مییه (می میره) اگیَم (اگرم) گربه نباشه موش نمی میه فکر کـــــــــن
شیرین تر از عسلی وقتی با دستای پر از رنگ در حالی که می خندی و بادکنکی رو که از جشنواره رنگ ها با خودت یادگاری آوردی حسابی می چلونی می گی: مامان ببین ایندگ (اینقدر)قشنگ شده مثه کُیه ی (کره)زمین شده
شیرین تر از عسلی وقتی پفک می خوای و باز نازی التماس گونه میگی :مامان یه دونه پفک بهم میـــــــــــــــــــــدی؟خواهش میکنم فقط یه دونه ،دیگه بقیه شو نده، قول میدم و وقتی بهت یه دونه میدم در حالی که اون یکی دستت رو به سمتم دراز کردی دوباره با ناز میگی : حالا یه دونه برا این دست!
شیرین تر از عسلی اون موقع ها که یه کم ناراحتم می کنی و عصبانی و وقتی می بینی مامانی دلخور شده مامان رو بغل میکنی و همش تند تند میگی:مامان آیوم (آروم) باش آیوووم باش منو دعوا نکن منو ببخش ،عذر می خوام
شیرین تر از عسلی وقتی ازم می پرسی مامان به چی فک(ر) میکنی ؟ چیا نایاحتی ؟و مثلا میگم هیچی مامان یه کم دلم درد میکنه و تو با یه لحن خاصی که مخصوص خودته میگی ایشالا خوب میشه نگیان (نگران) نباش عزیز دلم
شیرین تر از عسلی وقتی صدام میکنی و میگی: مامان بیا یه سی دی برام انتخاب کن و من که دستم بنده میگم مامانی خودت هر چی دوست داری بردار بیار و تو خیلی مظلومانه میگی : آخه اینا همش به درد سن من نمی خویه!!!!
شیرین تر از عسلی وقتی همش میگی چــــــــیا ؟ چرا چرا چرا؟؟؟ مامان چیا خوشید خانوم غروب میکنه؟ چیا ابیا(ابرا) تو آسمون پخش و پلا شدن؟ بابایی چیا همش نمی مونی پیشم آخه ، لا اقل یه کم بمون!!!
شیرین تر از عسلی وقتی برام لباس و شال انتخاب میکنی و میگی مامان من دوس دایم اِمیوووووز (امروز) اینو بپوشی من از این خوشم میاد عزیزم اینو بپوش لطفا ...
شیرین تر از عسلی وقتی یه دفعه میای پیشم و میگی :مامان لطفا لاک هام یو پاک می کنی می خوام نماز بخونم و وقتی بهت میگم حالا اشکالی نداره کوچولوی مامان برای تو که کوچولو یی هنوز اشکالی نداره و تو قاطع تر از دفعه قبل میگی چیا اشکال دایه می خوام وضو بگییَم آخه و من باید همه لاک هات رو پاک کنم و بعد از نمازت که فعلا در یک الله اکبر و یه صلوات خلاصه میشه دوباره برات لاک بزنم و در حالی که دارم دست هات رو دوباره لاک میزنم داد میزنی که : واااااااااااااااااای مامان دیدی چی شد پاهام یو پاک نکیدی (نکردی)که...
شیرین تر از عسلی اون موقع که داری سجاده ی کوچولویی رو که خاله برات سوغاتی آورده پهن میکنی و در همون حال زیر لب میگی دست گلت درد نکنه خاله تا حالا از اینا نداشتم وای که اگه خودش بود چه قدر ذوق میکرد از دیدن تو توی اون حالت
شیرین تر از عسلی وقتی بعد از کلی تنقلات که خوردی برات بستنی هم میارم و تو ذوق میکنی و میگی: وااااااااااااای میسی مامانی منکه بستنی نخواستم!
شیرین تر از عسلی وقتی تلفن هی داره زنگ میزنه و تو با یه لحن خاصی میگی: این بنده ی خدا صد با(ر) زنگ زده و من این شکلی میشم و دارم فکر میکنم باز اینو کِی و از کی شنیدی
شیرین تر از عسلی وقتی مدت طولانی ازت صدا در نمیاد و میام تو اتاقت خبر بگیرم ازت و میبینم لخت شدی و روی تمام تنت برچسب چسبوندی و داری باهاشون اختلاط میکنی و یه ساعت سرگرم شدی باهاشون ! و ذوق می کنم و میگم یه دقیقه صبر کن بیام ازت عکس بگیرم و وقتی بر میگردم می گی مامان ، من ژست گیفتم دست به کا(ر) شو زودتر
غیر از بلبل زبونی هات ژست گرفتن هات هم منو کشته
شیرین تر از عسلی وقتی توی هوای روشن دم دمای غروب ماه و خورشید رو با هم می بینی توی آسمون و باذوق میگی واااااااای مامان ببین خوشید دایه غیوب (غروب) می کنه بالاخره و در ادامه با چشمهایی پر از سوال میگی: ببین ماه در اومده که ... پس چـیـــــــــا شب نیست ای بابا من نمی فهمم !!!؟
شیرین تر از عسلی وقتی میگم می خوام بخورمت از بس که شیرینی و تو در حالی که داری فرار می کنی داد میزنی و می گی : بــــــــــــــــا بــــــــــــــــــــا نجاتم بده مامان می خواد منو بخویه ، آآآآآآآآآآی آی یکی به دادم بِیِسه(برسه) (یه فیلمی هستی به خدا)
شیرین تر از عسلی وقتی به بابایی میگی بابا لطفا شونه هام رو یه مالش حســـــــــابی می دی خیلی خسته ام!!!!!!!!!!!!!!!!!
شیرین تر از عسلی وقتی بی مقدمه و بدون اینکه چیزی شنیده باشی قوه تخیلت به کار میفته و در حالی که از توی ماشین داری آسمون رو نگاه می کنی یه دفعه میگی:ابیا (ابرا) یو (رو) ببین شکل یوباه (روباه)شدن!
شیرین تر از عسلی اون موقع که یه شلوار زیر دامن می پوشی ! و میگی: مامان ببین چه قشنگ شدم و وقتی بهت میگم اگه شلوار زیر دامن نپوشی بهتره خیلی قشنگ تره و تو میگی : چیـــــــا (چرا؟) اینجویی که خیلی بهتیه (بهتره) عزیز دلم ، حســــــــــــــــــابی بهم میاد!!
شیرین تر از عسلی وقتی صدای تق تق کوبیدنت روی یه چیزی رو کنار خودم میشنوم و در حالی که چشمم به مونیتوره ازت می پرسم چه کار میکنی مامان ؟ و تو بلند میگی :دایم با کام تی ته ام کا میکنم آخه کلی کای دایم (دارم با کامپیوترم کار میکنم آخه کلی کار دارم) و سرمو می چرخونم و اینو می بینم :
(چون داری می زنی رو کیبوردت ! دستات تار افتاده و این همون شلوار زیر دامن پوشیدنته که گفتمااااااا !)
شیرین تر از عسلی وقتی به بچه ای که داره از سرسره بر عکس میاد بالا میگی اینجویی نباید بیای یه وقت خدای نکرده میفتی ها
شیرین تر از عسلی اون موقع که می خواستی برات کتاب بخونم و من درگیر کار خودم بودم و همش بهت می گفتم باشه الان میام بذار کارم تموم شه و بعد از چند دقیقه با یه لحن اعتراض آمیزی گفتی :بیا دیگه لا اقل یه کتاب بخون، الاف شدم ای بابا!!!!!!!!
شیرین تر از عسلی وقتی از ساعت 8 و نیم صبح بیداری تا شب یه سره و دیگه ساعت 8و نیم شب از خستگی داری غش میکنی و بهت میگم مامانی خسته ای نه؟ میگی نه فقط چشمام باز نمیشه! بعد وسط حال دراز میکشی و بهت می گم عزیزم پاشو شام بخور بعد بخواب و تو میگینه نمی خوام بخوابم که فعلا دایم استیاحت (استراحت)می کنم فقط !
شیرین تر از عسل بودی و هستی همیشه ، همیشه ی خدا، برای من عزیز تر از جونم همه حرفهات برای من شیرین ترینه و خودت هم گل نازم حتی اگه یه وقتی یه کم لجبازی میکنی یا داد می کشی یا جیغ بنفش !!! که البته خیلی خیلی به ندرت پیش میاد و من واقعا ناراحت میشم و میرم تو فکر که چرا آخه ؟ و وقتی که ناراحتی ام رو میبینی یا اشک رو توی چشمام می زنی زیر گریه و میگی مامان منو ببخش اشتبا کیدم (کردم) من دیگه دختر خوبی هستم از من یاضی(راضی) هستی دیگه؟
شیرین تر از عسلی همین حالا که من غرق نوشتن شیرینی هات شدم و اصلا حواسم به ساعت نیست و تو میای و سرتو آروم میذاری رو پام و با یه لحن خاصی که یه کم بوی غم میده میگی : مــــــامـــــان پس چیـــا همش نمیای پیشم ، من خــــــیلی وقته توی حال تنا موندم!
♥ ببخشید عسلم ،شیرین تر از عسلم ،که تنا موندی ، آخه فقط به خاطر خودم نیست که به خاطر تو هم هست که دارم می نویسم ! حالا تا شب باهات بازی میکنم خوبه؟ تو که سیر نمیشی از بازی آخه قربونت برم نفسم ، عــــــــــــــــــاشقتم ♥