جــــــانم فــــدایت نازنین
وقتی خسته ای و یه کمی هم بی حوصله و داری دخترت رو صدا می زنی تا بیاد و لقمه ای رو که چند دقیقه است تو دستته بگیره و اون اصلا حواسش بهت نیست و یه لحظه هم نگاهش رو از صفحه ی تلویزیون بر نمیگردونه و تو هی صدا میزنی دخترم... عزیزم... نیایشم... خانمم... گلم ...و همین طور فقط صداش میکنی در حالی که خودت اصلا حواست نیست و تو افکار خودت غرقی و فقط هی صدا میزنی...
قشنگ ترین جوابی که اون لحظه می تونی ازش بشنوی بی مقدمه و شیرین و بلند و رسا
: جــانــم
(کاش می شد صدات رو هم داشته باشم برای ثبت این خاطره ی قشنگ، کاش می شد صدای نازت و لحن قشنگت رو هم بنویسم ...ولی خب برای همیشه توی ذهنم می مونه گلم)
اینم صدای نازت عسلم البته بعد از 10 روز!
خیلی لذت بخش بود برام شنیدن این یه کلمه از زبونت عزیزم در حالی که توی عوالم خودت بودی و محو تماشای کارتن اما منو هم بی پاسخ نذاشتی قربونت برم گلم همه حرفهات همیشه برام شیرینه ولی این یه کلمه ، جانم رو تازه کرد ، ای جانم به قربانت عزیز ترینم ...
اینم یه عکس از نیایش که در خواست شده بود!!!
فاطمه جون این عکس رو گرفته ازت، این چند روز که فاطمه جون و مامانش (خاله و دختر خاله بابا)اینجا بودن بهت حسابی خوش گذشت گلم، همین جا بازم از همه محبت هاشون تشکر میکنم و امیدوارم بتونیم زیاد زیاد همو ببینیمبه همه تهرانی ها سلام ما رو برسونید
فاطمه جون نیایش خیلی دوستت داره عزیزم الهی همیشه لبات خندون باشه و شاد باشی بازم ازت ممنونم به خاطر زحمتایی که برای نیایش کشیدی و این 3 ، 4 روز خیلی بهش خوش گذشت و البته به ماهم ، شاد باشید همیشه و موفق
پی نوشت: یاستی مامانی یادش یفته بود بگه که دست چپ و یاستمو بلد شدم
آره عزیز دلم چند وقته که یاد گرفتی دست راست و چپت رو اول فکر میکردم شانسی میگی ولی چند بار که امتحانت کردم دیدم نه مثل اینکه واقعا بلدی قربونت برم دخمل باهوشم