نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 26 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ثمره ی عشق

تاریخ گذشته!!!

1391/2/11 18:01
نویسنده : مامانی
3,351 بازدید
اشتراک گذاری

سلام یکی یک دونه ی مامانقلب

گل نازم خیلی وقته که می خوام برات بنویسم ولی هر بار به دلیلی نشد ناراحتو این شد که حالا دوستای گلت یه پست تاریخ گذشته و خیلی طولانی رو می خونن ! ابروهر چند که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است... مگه نه ؟!مژه

عزیز دلم منو به خاطر این همه تاخیر در نوشتن ببخش از دوستای گل و همیشه همراهمون هم معذرت می خوام ، ولی خب هر بار کاری پیش می اومد اول که به خاطر پست های قبلی بود که می خواستم زودتر برات بذارم و بعد هم کار و مشغله های جانبی و بعد هم که چند روزی اینترنت نداشتیم و شد حالا ...خجالت

بگذریم ...

حالا می خوام هر چی که تو خاطرم مونده رو برات بگم :ابرو

خب ، بذار از اول بگم از 26 فروردین که پروژه ی بزرگ از پوشک گرفتن رو شروع کردیم با هممژه ،آخه یه بنده خدایی بهم گفت چه قدر تو تنبلی هنوز داری مای بیبی میکنی نیایش رو منم گفتم حالا که اینطور شد همین فردا شروع میکنیم!از خود راضی

میدونی عزیزم تا الان همش منتظر هوای گرم بودم که هم لباسات کمتر باشه هم بتونی بری توی حیاط ، سه  چهار روز اول یه کم سخت بود و دو سه جا هم .... ناراحتکه بعد از اینکه خیس میکردی با گریه و فریاد میگفتی : مامان بیا شلوارم خیس شد و بعد خودت میگفتی حالا اشکالی ندایه بشویش (بشورش) ولی خب سعی کردم که اصلا دعوات نکنم تا نترسی و ناراحت نشی اولش خب خیلی سخت بود چون همش باید حواسم بهت می بود اوهو هر دفعه هم می اومدم کمکت میکردم ولی کم کم یعنی از هفته ی دوم دیگه خودت یاد گرفته بودی و وقتی من نبودم (مثلا توی نماز بودم) بعدش دیدم خودت رفتی دستشویی ...تشویقخیلی خوشحال شدم که زود یاد گرفتی نمیدونم اگه زودتر از اینم شروع کرده بودم به همین سرعت جواب می داد یا نه ، به هر حال اون قدری که فکر میکردم سخت نبود الان که دارم برات مینویسم دیگه چند روزی هست که اصلا پوشک نمیپوشی نه صبح و نه شب و نه بیرون و توی خونه و منم کاملا بهت اعتماد دارم عشقم نیشخند

اسفند 90

من اوایل فکر میکردم میشه در حالی که پوشک داری بهت بگم خیسش نکن و برو دستشویی ولی انگار تا چند بار خیس نمی شدی نمیتونستی درک کنی موضوع رو چشمک و بعد از چند بار خیس شدن که زیاد هم نبود کاملا درک کردی و موفق شدی و کلی هم جایزه گرفتی  ، تا ده روز اول فقط شب ها و وقتایی که بیرون بودیم پوشکت میکردم اما بعد از یک هفته وقتی هم که پوشک پات بود خیسش نمیکردی و میگفتی بریم دستشویی ، یادمه اون روزا بعضی وقتا که توی راه و نیم راه بودیم و دست شویی نبود بهت میگفتم اشکالی نداره پوشک داری خودت رو نگه ندار میگفتی نه توی ماشین که نمیشه می گفتم می خوای از ماشین پیاده شیم همین کنارا......... میگفتی نه نه توی خیابون که نمیشه،  بریم دستشویی...چشم خلاصه که راضی نمیشدی به هیچ وجه و اون قدر خودت رو نگه می داشتی تا برسیم خونه ، و تا الان که 5 ،6 شبی میشه که پوشک نداری بعضی شبا نصفه شب بیدار میشی و می ریم دستشویی خب البته یکم سخت هست ولی بالاخره باید میشد یه روزی دیگه ! لبخندو خیلی خوشحالم که بعد از جدایی از شیر مادر، این جدایی هم در طول فقط 2 هفته با موفقیت کامل انجام شد و خیلی اذیت نشدیم و این شد که حالا یه بسته پوشک که از توش فقط 2 تا  برداشته بودیم موند یادگاری (البته می دیم به یه نی نی دیگه ) و البته یه هزینه که کم هم نبود حذف شد!!!نیشخند

خب حالا بعد از این موفقیت بزرگ بگم برات از دوباره آرایشگاه رفتن و کوتاه کردن موهات ، که دیگه دلم رو به دریا زدم و موهات رو کوتاهه کوتاه کردم بلکه یه کم رشدش بهتر شه ان شا الله ،  چهار شنبه 30 فروردین، دوباره رفتی آرایشگاه و این دفعه موهات کوتاهه کوتاه شد دیگه نمیتونم برات ببندمشونناراحت البته تو که از خدات بود ولی من دوست نداشتم افسوسولی خب لازم بود برای موهات که لااقل یه بار کوتاه شه

فرداش یعنی 5 شنبه رفتیم خونه ی مامان جون و از اونجا رفتیم فرودگاه ، یک ساعتی فرودگاه بودیم تا خاله اینا رو بالاخره دیدیم و چشممون روشن شدبغل وای که چه قدر شبیه حاج خانوم و حاج آقاها شده بودننیشخند الهی دورت بگردم خواهری خیلی ماهی ماچطفلی ها سرما خورده بودن شدید ولی خب به هر حال راضی بودن از سفر و به قول خودشون حالا که اونجا نیستن می فهمن کجا بودنچشمک

جمعه رو هم پیششون بودیم تا دلتنگی مون کمتر شهخجالت و بعد بریم سر زندگی ، خاله هم که مثل همیشه کلی زحمت کشیده بود هم برای تو ، هم برای ما بازم از اینجا ازش خیلی ممنونم واقعا توقع نداشتیم خواهریقلب

بازم از طرف نیایش تشکر میکنم از خاله ی مهربون دست گلت درد نکنه به خاطر عروسک ها و لباسها و این سجاده ی کوچولوی خوشگل ، خیلی این سجاده  رو دوست داره و از اون روز همش می خواد روش نماز بخونه خیلی خوشگله ممنون خواهری

 

ای خدا کاری بکن ماه توی آسمون باشه...

(داری این شعر خاله شادونه رو می خونی)

التماس دعا گل نازم

حالا جونم یه کم هم برات بگه از شیرین زبونی ها و شیرین کاری هات :

♥اسم و فامیلت رو که کامل بلدی و درست میگی و همه کلمه ها رو درست تلفظ میکنی ، بعضی وقتا یه کاغذ بر میداری و همش روش مثلا کلمه هایی که از خودت میگی یا من میگم رو مینویسی و تکرار هم میکنی مثل کلاس اولی ها! فقط به( ر )می گی (ی) و (واو) رو هم تو بعضی کلمه ها نمیگی

♥ ولی یه کلمه که خیلی جالبه که درست و کامل همین شکلی میگی قُسطنطنیه است و اولین بار که گفتی کلی ذوق کرده بودمبغل

play , stop هم که شده ورد زبونت هی میگی مامان stop زدم حالا play کردم موقع سیدی دیدن از توی کامپیوتر خوشت اومده هی با space اینکار رو میکنی تازه یه کلمه هم یهو گفتی من موندم هنوز از کجا در آوردی :auto play

♥ تکه کلام هایی که این روزها توی حرفات خیلی به کار میبری:

 طفلی ، چه جالب ، لا اقل، البته ،

به نظَیِت ، (به نظرت) ، به نظرم،

چه اشکال دایه؟(داره)،کایی ندایه که(کاری نداره که) ،خجالت می کشم...

 ببخشید ، تو یو (رو)خدا، خدا یو شکر ، خوشبختانه

لفطن(لطفا)، خانمی، تَبییقَن،(تقریبا)، نگیان (نگران)نباش

وای وای ، قاطی پاتی ،ای بلا

دست گلت دَد (درد)نکنه ، قُبونت بیَم (قربونت برم)، عزیزم گلم،

هم با من و بابا و هم  با عروسکات که حرف میزنی همش بهشون میگی عزیزم گلم ،قبونت بیم، همون جوری باهامون حرف میزنی که من و بابا با تو...

♥وقتی کار اشتباهی انجام می دی و من اخم میکنم سریع میگی ببخشید اشتها کردم

♥وقتی کاری برات می کنم سریع میگی مِسی (مرسی) زحمت کشیدی دست گلت درد نکنه

 ♥وقتی گرسنه ای بعضی وقتا میگی مامان من یه چیزی میخوام اما بعضی وقتا هم میگیمامان به نظرت من یه چیزی میخوام!

♥می خواستی برات پفک بگیرم گفتی:مامان من دوست دایَم یه پفک داشته باشم قربون این لفظ قلم حرف زدنت بشم من مامان

♥یا مثلا بعضی وقتا چیزی رو که خودت دوست داری بخوری یا انجام بدی به ما میگی مثلا دوست دایی (داری) چیپس بخویی مامان؟ یا دوست دایی بییم پاک (بریم پارک)؟یا می خوای بیات(برات) هندونه بخَیَم(بخرم)آیه(آره) دوس دایی؟

وقتی ازت میپرسم چه لباسی می خوای بپوشی؟ میگی :

♥اووووووووووووووووووم به نظَیَم (به نظرم) این، این بهتیه (بهتره) اینو انتخاب کَیدم(کردم) (در حالی که داری لباست رو از چوب لباسی میکشی)

♥وقتی یه لباسی می پوشم که از رنگ یا شکلش خوشت میاد خیلی با ذوق و خنده میای بهم میگی مامان چه خوشگل شدی الهی من فدات شم گل ناز و قشنگ که این قدر با ذوقی

♥برام مثلا گل آوردی(خیالی) میگی مامان بیا این گلا رو برای تو چیدم میگم ممنون عزیزم دستت درد نکنه بعد تو با یه حالت ناراحتی که به خودت گرفتی میگی پس چیا نمیگیییش ازم؟؟؟سوال(چرا نمی گیریش )الهی من فدات شم با این خیال پردازی هات

♥بعضی وقتا  تو هر جمله ات طفلی هم میگی طفلی من ، طفلی بابا ، طفلی اون موجود خیالی !

آره دیگه موجودات خیالی هم دیگه کم کم داره پیداشون میشه تو حرفات و بازی هات البته نه فقط موجود خیالی که کارهای خیالی هم میکنی ، همیشه  با عروسک هات حرف میزدی و بازی میکردی با نهایت عشق و محبت الان دیگه مثلا تو ذهنت هم کسی هست که بخوای باهاش بازی کنی فکر میکنم بازم از توی این کارتون ها یاد گرفتی ...

♥مثلا اومدی پیشم و دو تا دستت رو نزدیک هم گرفتی انگار چیزی توی دستته و گفتی : مامان اینو ببین چه نـــــــــــــــازه ، داداشمه! بگیرش ...منم یواش بغلش کردم و تو هم خیلی ذوق کردی بعد چون میدونستم از توی چه کارتونی داداش رو یاد گرفتی ،گفتم داداش فرانکلینه ؟(یه لاکپشت) یا داداش تو؟؟ و اون وقت خودت رو لو دادی و گفتینه داداشه فییاکلینه!من که داداش ندایَم....

قربونت برم همین جوری خیالی بهمون چیزی تعارف میکنی مثلا چایی میریزی و تعارف میکنی ، و چیزای خوشمزه میدی و از این جور بازی های خیالی و با مزه

♥یه قابلمه کوچولو از اسباب بازی هات رو برداشتی و  اومدی پیش من و بابا می گی بیا بخور براتون غذا دُیُست کدم(درست کردم)میگم اینکه داغه مامان ، بعد خودت از توی قابلمه ات برداشتی و فوتش کردی و دادی بهم گفتیبیا سَدش کَدَم بخو(سردش کردم بخور) آم آم آم!!!!

♥یه روز داشتی بابا بابا میکردی و همش میگفتی بــــــــــــــــــــــا بــــــــــــــــــــــــــــا ، که بابا گفت جونم دخترم چی میگی بعد تو گفتی: بابای تو رو نمیگم که بابای این مداده رو میگم!(توی دستت رو نگاه کردیم یه مداد قرمز کوچیک بود)رفتی مداد قرمز بزرگ رو برداشتی و گفتی این باباشه داشت باباشو صدا میکرد بیاد براش گل بکشه...

من که عاشق این شیرینی هاتم شیرین عسل مامان و بابا

♥داشتم بهت شوید پلو می دادم گفتی: مامان این سبزیجاتشو نده تعجب

♥می خواستیم بخوابیم ولی تو نمیخوابیدی و اذیت میکردی من و بابا هم دستات رو گرفتیم و با هم رفتیم زیر پتو و گفتیم نمیذاریم فرار کنی باید بخوابی(البته داشتیم شوخی می کردیم) و تو هم فهمیدی انگار و گفتی: لِلَم (ولم)کنین می خوام بیَم( برم) به بچه هام دونه بدم کلی کای (کار) دایَم( دارم)!!!!!!!

بهت گفتم برام لالایی می خونی گفتی : لالا لالا گل پونه مامان چه مِهمَهونه (مهربونه)لالا لالا

شبها عادت کردی با انگشتم رو پشتت نقاشی بکشم تا تو هم کم کم خوابت ببره البته اوایلش بیشتر جواب می داد و با چند تا نقاشی رو پشتت خوابت میبرد اما الان تا شروع  میکنم میگی : مامان یه ماشین بزرگ بکش ......حالا یه خرگوش بکش ....حالا باباش رو بکش........باباش جلو بشینه لَلی(ولی)خودش باید عقب بشینه.......حالا مامانش رو بکش.........مامانش جلو نشینه بیاد پیش خرگوش کوچولونیشخند

♥همش دوست داری با هم بشینیم و نقاشی بکشیم وقتی کنارت میشینم و برای خودم نقاشی میکشم تو هم شروع می کنی و انگار حس نقاشی ات میاد و کلی با ذوق و شوق نقاشی میکنی

این عکس رو خودت کامل رنگ کردی خیلی دوست داری نقاشی و رنگ کردن رو  و همین طور شعر و قصه خوندن رو

توی این عکس هنوز موهات بلند بود عزیزم ، دلم می خواد زود تر موهات بلند شه

♥اینجا همه این حیوون ها رو خودت چیده بودی و منو صدا زدی و گفتی مامان بیا از اینا عکس بگیر بذار تو لبلاگم ببین چه قشنگ چیدم...

اینم از ابتکارهای شما

در طول روز سعی میکنی خودت رو یه جوری سر گرم کنی و با خودت بازی کنی

اینم از اون خود سرگرمی هاست که میگم !!!

 ♥یا همش سیدی ببینی وای از این سیدی دیدنت که تمومی نداره و بعضی حرفهای  بد رو هم ازشون یاد میگیری : مثل بد شانسی ، بد بختی ، باهات قهرم،دویوغگو،(دروغگو)،خِنگ، بیا بجنگیم! بیچایه (بیچاره)شدیم...خنثی

♥شنیدم صدای گریه ات رو بدو بدو اومدم میگم چی شده مامان گفتی: می خواستم پَیاز (پرواز)کنم خودم زمین الهی من فدات شم که می خوای هر کار و هر حرفی رو تکرار کنی و تجربهزبان

♥اگه روزا خیلی گرم نباشه یا بر عکس بارونی و سرد نباشه(آخه این روزا همه ی چهار فصل توی یک روز هست) می ریم توی حیاط و کلی بازی میکنی بعضی روزا میگی مامان میشه برم تو حیاط قدم بزنم زود میام قربون قدم زدنت بشم من که اگرم 100 دور ، دور حیاط و باغچه بچرخی خسته نمیشی ولی همیشه دوست داری منم پیشت باشم و بعد از صبحانه و برنامه کودک میگی  مامان بریم توی حیاط قدم بزنیم ، ورزش کنیم ، خیلی خوشحالم که تو هم بیای و بعد یک ساعت چرخیدن و توپ بازی و بدو بدو و چرخ بازی ، بازم تا می خوام برم تو خونه داد میزنی مااااااااااا مااااااااااا ن  نَیو (نرو ) تو خونه تو یو (رو) خدا دخملت تنا (تنها) می مونه !!!

♥الهی فدات شم گل قشنگم وقتی می بینم اینقدر ذوق می کنی و شادی دلم نمیاد چیزی بهت بگم ولی بعضی وقتا واقعا خسته میشم نمیدونم تو این همه انرژی رو از کجا میاری،  بهت میگم اگه من همش توی حیاط باشم کی نهار درست کنه میگی بابا میگم بابا که نیست سر کاره میگی خب چه اشکال دایه وقتی اومد دُیُست (درست) کنه!

وقتی داشتی دور حیاط میچرخیدی و می خندیدی و جیغ میکشیدی یاد اون روزهایی افتادم که تنهایی دور این باغچه راه میرفتم و با تو که توی دلم بودی حرف میزدم و این روزها رو توی رویام میدیدم روزهایی که حالا واقعی هستن نه توی رویا خدایا شکرت به خاطر همه چیز شکر ، شکر ، شکر...

niniweblog.com 

اما حالا یه خبر بد که خیلی ناراحتم کرده که مربوط به دندونات هست، یه روزی که داشتم برات مسواک میزدم متوجه شدم لثه ات  آبسه کرده که مربوط به دو تا دندون جلو بود که یه کم هم روش سیاه شده بود ما فکر میکردیم تغییر رنگه ولی نگو پوسیدگی بوده اونم چه پوسیدگی ای ! خیلی نگران بودم تا پرسون پرسون فهمیدم دکتر متخصص دندانپزشکی کودکان توی مشهد کیه ...اونقدر ترس تو از دکتر بیش از حد بود و اذیت هات نا جور که ما هم دیگه فکر دکتر بردنت رو از سر بیرون کرده بودیم و خدا رو شکر مشکلی هم تا الان پیش نیومده بود اما این دندونا بد جوری حالم رو گرفت برای روز 2 اردی بهشت از خانم دکتر پژند وقت گرفتیم و رفتیم و فقط معاینه کرد و برای عکس فرستاد و بــــــــــــــــعـله فهمیدیم حالا حالا ها مهمون خانم دکتریم کلاً 16 تا دندون داری که 10 تاش مشکل داره!!!و فعلا یه جلسه رفتیم 9 ام برای 2 تا دندون که شیار بندی کرد و 150 تومان هم هزینه داشت ، خانم دکتر می گفت اگه اول از دندونایی شروع کنیم که معالجه ریشه هست یا کشیدنی بچه اعتمادش رو از دست میده و دیگه نمیاد برای همین از دندون هایی شروع کرد که کمترین کار رو داشت ولی احتمالا این دفعه که رفتیم بهش بگم که همین دندونایی که خراب تره درست کنه چون خیلی آبسه اش ناجور شده خیلی نگرانم فکر میکنم تا حدود 1 میلیون هزینه داشته باشه کل دندونات، و واقعا وحشتناکه خیلی خیلی ناراحتم و از اون بد تر اینکه گفت برای دو تا از دندونات یعنی همون دو تا دندون آبسه ای جلو ،کاری نمیشه کرد و باید کشیده بشهناراحت

هنوز دو سال نشده که این دو تا دندون بالا در اومده ،فکر کنم آخرای خرداد ماه 89 بود که در اومدافسوس 

 

البته خب خانم دکتر کارش خوبه و تا حدی می تونه کنترلی رو بچه ها اونم بچه های زیر 3 سال داشته باشه و دستش سریع هست ولی خب واقعا خیلی برامون سخته که توی مدت کم بخواییم همش رو درست کنیم ، نمیدونم باید چه کار کنم و تا کی طول میکشه فقط خدا کنه اون دندونایی که معالجه ریشه هست خیلی اذیتت نکنه ، خیلی خیلی نگرانم ...استرسبرای این دو تا دندون آسیا که فقط 4 ،5 دقیقه روش کار کرد و مثلا شیار بندی کرد ، که بازم گریه کردی و ترسیده بودی ولی فعلا که با یه جایزه که مثلا از خانم دکتر گرفتی راضی شدی دوباره بریم چهار شنبه 13 ام تا ببینیم خدا چی می خواد...خودش کمک کنه

 اینم از جایزه شما (که البته بابایی زحمتش رو کشید و تا ما توی مطب بودیم پرید و رفت برات گرفت و تو هم کلی ذوق کردی و درد و ترس یادت رفت)

و حالا یه خبر خوب تاریخ نگذشته البته با بوی دلتنگی ، مامان جون و بابا جون (مامان و بابای من) شنبه 16 اردی بهشت دارن میرن کربلا ، بعد از 2 ،3 ماهی که قسمت نمیشد حالا دارن برای اولین بار میرن سفر کربلا خدا رو شکر، مامان جون همیشه خیلی دوست داشت بره ان شا الله که به سلامتی برن و بیان .......

 فالله خیرٌ حافظا ًو هو ارحمَ الراحمین

niniweblog.com

پی نوشت:چه قدر زود هفت سال گذشت ... 16 اردی بهشت 91مصادف با هفتمین سالگرد عقد من و بابایی... یه روز خیلی خاطره انگیز و به یاد موندنی برامون که بعد از یه انتظار نسبتا طولانی اون روز توی حرم امام رضا (ع)عقد کردیم و بعدش دو تایی رفتیم زیارت ... و همیشه برای این خوشبختی هزاران بار خدا رو شکر میکنم و امید وارم که تا وقتی زنده هستم بتونم همسر خوب و مادر بهتری باشم و این عاشقانه هامون ابدی باشه ان شا الله...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (51)

روژمان
11 اردیبهشت 91 22:49
الهی چقد نازه این دخترت من که دلم براش تنگ میشه فوری میام و به وبلاگش سر میزنم
خدا حفظش کنه

من هنوز روژمانم و از پوشک نگرفتنم 17 ماهشه همه میگن دیره ولی به نظر خودم خیلی زوده نه؟؟؟؟؟


ممنون عزیزم لطف داری آره فکر می کنم زوده به نظرم باید بچه خودش آمادگی و علاقه اش رو نشون بده موفق باشی میشه آدرست رو هم دوباره بذاری دوست خوب ممنون
خاله
12 اردیبهشت 91 0:25
سلام به عشق خاله
بالاخره مامانت موفق شد این پست رو بذاره!!
خیلی قشنگ بود.قربون تو برم من با این شیرین زبونیها و شیرین کاریات.... خواهری
اون سوغاتیها هم اصلا قابل نیایش خوشگل و نازمو نداشت ، تازه دلم میخواست بیشتر از اینا براش می گرفتم . اصلا انگار اونجا تخم اسباب بازی رو ملخ خورده بود .. همین اسباب بازیارم به زور پیدا کردیم ... واسه لباسا هم همش میترسیدم اندازش نباشه برای همین بیشتر نگرفتم .
اما به هرحال خوشحالم که خوشش اومده . سالگرد عقدتونم پیشاپیش مبارک .. ایشالا صد و بیست سال کنار هم خوشبخت و عاشق زندگی کنید و سایه تون رو سر نیایش باشه . هزار تا بوووووس


سلام خاله مهربون و گلم خیلی هم قابل بود و خوب و زیاد ممنون
مرسی خواهری از محبتت شاد باشید و خوشبخت شما هم همیشه
حنانه
12 اردیبهشت 91 0:51
سلامـ
زهره جونی روز معلم به مامانت مبارک باشه ایشالا همیشه سلامت باشن

واسه دندونای نیایش نگران نباشیا ایشالا به خیر و خوشی درست می شی نیایش هم اذیت نمی شه




مرسی حنانه ی عزیز خیلی محبت داری گلم حتما بهش میگم تبریک گفتی خیلی خوشحال میشه مامان چند سالی هست باز نشسته شده ممنون برای دندونای نیایش هم خیلی دعا کن
مامان شايان جون
12 اردیبهشت 91 9:06
سلام
اي جااااان فدات شم. نيايش جون نماز مي خوني ما رو هم با قلب پاكت دعا كن.


سلام ممنونم به یاد همه دوستای گلم همیشه هستم بوووووس
مامان سارینا
12 اردیبهشت 91 10:07
سلام خاله جوون . چقدر خوشحال شدم دیدم دوباره اومدید و از نیایش کوچولوی ما نوشتید . آفرین گل دختر خوب که دیگه خودشو خیس نمیکنه . موهات خوشگل بود خوشگلتر هم شده خاله ناراحت نباش موی کوتاه هزار ماشالله خیلی بهش میاد . دست خاله گلیش هم درد نکنه با این سوغاتیای خوشگلش . نیایش گلی ، خاله خیلی خوشگل نماز میخونیا بعد از نمازت منو هم دعا کن سجاده خوشگلی هم داری از خاله تشکر کن . شیرین زبون خوشگل خانوم خوشمزه عاشق حرف زدنات شدم . خاله نیایش عزیزمو خیلی ببوس ماشالله خیلی خانومه از صورتش هم خانومی میباره . واسه دندونای خوشگلت هم خیلی ناراحت شدم ایشالله زودتر خوب بشه عزیز دلم . دوستتون دارم . میبوسمتون مامانی و دخملی عزیز


مرسی عزیزم که اومدی ممنون که وقت گذاشتی و خوندی نظر لطفتت عزیزم شما همیشه چشات قشنگ می بینه خیلی دوستتون داریم بوس برای شما
مامان نيروانا
12 اردیبهشت 91 11:26
اوووووووَه چقدر خبر.
اول كه آفرين به تو و نيايش جون، چه همتي بخرج دادين و حالا ديگه نيايش راحت شد از پوشك توي اين گرمايي كه قراره برسه. منم ايشالا كم كم شروع ميكنم.
دوم زيارت همه ي عزيزانتون قبول.
سوم چقدر اين عسل من شيرين زبونه ماشالا. حرفاشو كه مينويسي با يه صداي ناز و خوشگل تو ذهنم مجسم ميكنم. خدا حفظش كنه عزيزم رو.
چهارم خداي من نميدونستم مشهد ساكنين. اي جووووونم. ما هم كه يه پامون مشهديه خواهر، يواش بگم ايشالا آخر هفته هم داريم مياييم اونجا. اگه بشه همو ببينيم عاليه. موافق بودي خبر بده خصوصاً كه احساس ميكنم خيلي بهت احتياج دارم تو اين سفر كه بعداً‌ دليلش رو برات توضيح ميدم.
پنجم نازي نيايش. نفهميدين علت مشكل دندونش چيه؟ ايشالا زود خوب شه هرچند ميدونم پروسه ي انرژي بَر و سختيه. خدا قوت بده.
ششم مباركه و خيلي مباركه رسيدن به روز بهم رسيدنتون. از صميم قلب براتون لحظه به لحظه خوشبختي رو در كنار هم آرزو دارم و اينكه حس كنين و واقعاً حس كنين كه خوشبختين. چه عكس رمانتيك و فوق العاده زيبايي گذاشتي عزيزم . بعد از اونهمه عكس ناز از نيايش كه واقعاً روح آدم پرواز ميكنه براش اون آخرين عكست هم آخر عشقه. هميشه عشق رو برات آرزو دارم. نيايشم رو هزار تا ببوس. چقدر خوردني شده با اون موهاي ناز خوشگلش.


سلام عزیزم ممنون از محبتت و اینکه وقت گذاشتی و همه پست رو خوندی دوست خوبم ممنون از نظر لطفت نسبت به نیایش و من نمیدونم چه جوری جواب محبتت رو بدم عزیزم دندونش پوسیدگی داره دیگه دو تاش هم به ریشه رسیده خدا خودش کمک کنه بچه خیلی اذیت نشه فکر میکنم به خاطر شکلاته همش اخه نیایش قاتل شکلاته البته الان دیگه نمیخوره حالا که کار از کار گذشته...
ممنون بابت تبریکت و نگاهه قشنگت من هم خوشحال می شم اگه قسمت بشه هم رو ببینیم ان شا الله سفر خوبی داشته باشید بووووووووس
مامان شايان جون
12 اردیبهشت 91 11:38
سلام
من از طريق مسابقه عكس ني ني متفكر با وب شما آشنا شدم. وقتي پست فوت داداشتون رو خوندم از ته دل ناراحت شدم. خدا روحشون رو شاد نگه داره و به شما هم صبر بده. اگه اشكالي نداره رمز پست "به يادش (عكس هايي كه دايي علي از نيايش گرفته)" رو برام ميل كنين. ممنون


سلام عزیزم ممنون از حضورت و ابراز همدردی ات حتما برات می فرستم خانمی ممنون
ندا مامان نيايش
12 اردیبهشت 91 12:11
سلام خانمی . مبارک باشه سالگرد بهم پیوستنتون . امیدوارم که همیشه این روزهای خوب زندگیتونو جشن بگیرین . چشمتون هم روشن به دیدار خاله جون و سوغاتیهای قشنگش . کاشکی من جای نیایش بودم . کربلا هم الهی قسمت خودتون بشه . البته بعد از سفر حج . راستی موهای نیایش هم خیلی خیلی قشنگ شده . باز هم مبارک باشه از مای بیبی گرفتن خانم خانما . من هم از دیشب شروع کردم .
وای خوش به حالتون با این خونه قشنگی که دارین . روح آدم تازه میشه وقتی حیاط و هوای باز رو می بینه . من که الان 6 ساله آپارتمان نشینم .
برای دندون های نیایش هم نگران نباش انشاءاله که خانم دکتر به بهترین نحو درستشون می کنه . اما بعد از اون حتما مواظب دندوناش باش . نیایش من الان بعد از هر خوراکی که می خوره میگه مادر رفته لای دندونام و به همین بهونه دندوناش رو روزی صدبار مسواک می کنه .
دوستون داریم من و نیایش ... بوس


سلام عزیزم ممنون که وقت گذاشتی و خوندی عزیزم ممنون از نظر لطف و محبتت ان شاا له همیشه شاد باشید و سلامت نیایش گلم رو ببوس
الهام مامان رامیلا
12 اردیبهشت 91 12:26
سلام گلم خوبید
پستت خیلی طولانی بود ولی من همه رو خوندم خیلی اتفاقات جالب افتاده بود سوغاتی ها هم قشنگ بود کوتاهی موهای نیایش هم مبارک باشه و پروژه از پوشک گرفتن هم خیلی موفقیت آمیز بوده خوشبحالتون و دندونهای نیایش خیلی ناراحت شدم و حتما مسواک رامیلا رو جدی میگیرم و دیگه که سفر مامانینا هم بی خطر انشالله قسمت شما خیلی حرف زدم ببخشید روی ماهتون رو می بوسم آخ یادم رفت سالگرد ازدواجتون هم مبارک خیلی زیاد


سلام عزیزم ممنون اومدی و با حوصله خوندی ببخشید دیگه طولانی شده بود چشای خوشگلتون درد گرفت ممنون به خاطر نظرات قشنگت برای نیایش هم دعا کن خیلی اذیت نشه فردا باید بریم و روزهای دگر نمیدونم چه قدر طول بکشه دعا کن ممنون
مامان نيروانا
12 اردیبهشت 91 15:30
عزيزم خصوصي داري، چك كن
مامان ماهان عشـــــــــ❤ــق
12 اردیبهشت 91 15:42
سلام عزیزم.ممنونم بابت تبریکتون.شما هم استاد من بودین و بهم درس زندگی دادین.روز شما هم مبارک.
الهی آدم این پست رو میخونه دلش یه دختر از نوع نیایش میخواد.
متاسفانه مشکل دندونای بچه ها اپیدمی شده. ماهان هم 9 تا دندون پرکرده داره.


سلام عزیزم مرسی از محبتت نظر لطف شماست عزیزم ان شا الله که هیچ بچه ای هیچ مریضی و مشکل و بیماری نداشته باشه ممنون اومدی
مامان رها
12 اردیبهشت 91 16:40
سلام عزیزم چه خوب که پوشاک رو کنار گذاشتی خاله خوش به حال مامانت .... راستی خانومی موهاتم مبارک عزیزم سوغاتیهاتم مبارک عسلم ،زهره جون سالگرد عقدتون هم پیشاپیش مبارک


سلام ممنون خانمی بیشتر خوش به حال جیب بابا شد تا مامان چون واقعا اوایل خیلی سخت بود خسته شدم ولی بازم خدا رو شکر خیلی طول نکشید ممنون بابت تبریکت و حضور گرمت بووووووس
مامان یسنا
12 اردیبهشت 91 16:58
چقدر خبر!!!!!!!!!!!!!!!!!!! مبارک باشه این از پوشک گرفتن!! من ویسنا هم درگیریم. البته یسنای منم فقط بیرون از خونه پوشک میشه کهخ این هم باید یواش یواش تمومش کنیم. ایشالاه دندونش خوب بشه زودتر!!
نیایشم اون جوجه رو خیلی خیلی قشنگ رنگ کردی آفرین!!!!!!
راستی سالگرد یکی شدتنون هم مبارک زهره جون!!


سلام ممنون اومدی عزیزم ببخشید که با پست طولانی خسته تون کردم ممنون از نظر لطفت و حضورت و با حوصله خوندنت و تبریکت خانمی ایشالا شما هم به زودی به موفقیت کامل برسی در پروژه از پوشک گرفتن ...
مهرانه مامان مهرسا
12 اردیبهشت 91 17:16
سلام عزیزم نیایش خوشگل خاله چطوره؟


سلام ممنون خوبیم شما خوبین؟
مامان نیروانا
12 اردیبهشت 91 18:59
خصوصی زهره جان
مامان امیرعلی
12 اردیبهشت 91 19:58
سلام.چه پست طولانی
چه خوشگل شدی با چادر نماز ،خاله دعا فراموش نشه برا ما.
آفرین که مامان بهت اعتماد داره برای جیشتو میگما


سلام ممنون که وقت گذاشتید و خوندید عزیزم چشاتون خوشگل میبینه
مامان امیرعلی
12 اردیبهشت 91 19:58
راسی 7 سالگرد عقدتون مبارک مامانش


مرسی از محبتت عزیزم
عمه ی امیرحسین
12 اردیبهشت 91 20:24
سلام . عجب پست پر محتوایی بود . پر از حرفا و خاطرات جدید واسه نیایش عزیز. موهاش خیلی ناز شده هزارماشاالله. قربون نماز خوندن و شعر خوندنش. خاله جون واسه ما هم دعا کن

برم بقیه مطلب رو هم بخونم


ممنون خانمی که وقت گذاشتید ببخشید که طولامی بود و چشای خوشگلتون اذیت شد ممنون از نظر لطفتون همیشه به یاد همه دوستامون هستیم
خاله ی ستاره
12 اردیبهشت 91 22:41
الهی قربونت برم خااله که اینقدر ماه شدی نانازم
دلم برات یه کوچولو شده بووود
راستی دست خالییم درد نکنه که سوغاتیایه خوشمل خوشمل برات اورده (خاله ها همشون گلن..!)



مرسی عزیزم معلومه که همه خاله ها گلن مرسی اومدی بووووووس برای خاله و ستاره کوچولوش
مامان مانی جون
12 اردیبهشت 91 23:02
وای دیگه داشت دیر میشد واقعا ها
خبر داری من میخوام مانی جونمو از پوشک بگیرم؟
پستشو خوندی؟
سوغاتی های نینیش جانم مبارک
سالگرد ازدواجتونم مبارک ما هم 28 هفت ساله میشیم


سلام آره ایشالا موفق باشی ممنون اومدی و سالگرد ازدواجتون هم پیشاپیش مبارک
مامان علی
12 اردیبهشت 91 23:41
عزیزم بالاخره خوندمش همه پستت رو امروز چندبار اومدم به "لبلاگت" ولی هربار علی وسطش گریه ای راه انداخت که نگو مجبور میشدم نیمه رهاش کنم. ماشالله به این حافظه و مرحبا به این دستان تو بر قلم که چقدرم دلنشینه به شیرینی و دلنشینی این دخملک شیرین زبونت اصلا من دلبرده این شیرین زبونیهاشم . چه نانازی شده با این موهای کوتاه . سوغاتیها هم قشنگ بودن دست خاله جونش درد نکنه زیارتشون قبول فدای اون راز ونیازت بشم خاله ما هم دعا میکنیم ماهی مث تو همیشه توی آسمون خونه تون باشه . برای دندناشم ناراحت شدم ان شالله که زیاد اذیت نشه دخترم. این فرشته خوشگل دلبر شیرین رو از طرف من ببوسش لطفا


ممنون عزیزم خیلی محبت کردی اومدی و از اون بیشتر که وقت گذاشتی و خوندی این پست طولانی رو شرمنده چشای خوشگلتون اذیت شد ممنون از نظر لطفت و اظهار محبتت به نیایش و ممنون از دعای قشنگت هزاران بوسه برای شما مامان عزیز و دوست داشتنی و پسر ماهت
مامان علی
12 اردیبهشت 91 23:43
سالگرد پیوند عاشقونتون مبارک ان شالله سالهای سال باشید در کنار هم و سایه بانی برای این گل خوشرنگ


ممنون ان شا الله سایه ی شما هم رو سر کوچولوی نازت ابدی باشه مامان خوش ذوق و مهربون دوستتون دارم
مامان پریسا
12 اردیبهشت 91 23:45
سلام خسته نباشی مامانی.
چه پست طولانی نوشتی.
از این قسمت پروژه پوشک گیری خیلی خوشم اومد. چند وقته ذهنم حسابی درگیر شده.
من هم باید شروع کنم ولی نگران بودم که بهش فشار بیاد.
زیارت ابجی خانم هم قبول باشه.
مرسی که اومدی پیشمون.


سلام ممنون عزیزم شما خسته نباشی و ممنون که اومدی وخوندی ببخشید به خاطر طولانی بودن این پست و ممنون از حضورت
مامان علی
12 اردیبهشت 91 23:46
بخاطر تبریک تون سپاس دوستم شما هم معلم بزرگی هستید در مدرسه عشق !!! عشق به فرزندت و همسرت و سندش هم این خانه زیبا و پرشور و این دختر مهربان و باهوش و دوست داشتنی .من از شما خیلی چیزا یادگرفتم بی تعارف. از طرف من روی ماه مادر بزرگوارتون رو ببوسید و این روز رو بهشون تبریک بگید.


ممنونم از شما دوست و معلم گلم که از روزی که باهاتون آشنا شدم خیلی احساس خوبی دارم از اینجا بودنم ممنونم از نظر لطفت و محبت همیشگی ات دوستتون دارم دوست عزیز
مامان نیروانا
13 اردیبهشت 91 0:07
مرسی زهره جون بابت همه ی لطفت. برات خصوصی نوشتم.


قربونت برم خانمی ببخشید دیر جواب دادم نبودم گلم
خاله ی نیایش
13 اردیبهشت 91 0:50
ممنون از لطف همه ی دوستان . مرسی .


.@};
مامانی درسا
13 اردیبهشت 91 2:27
مامانی این همه خبرای خوب یه حا نمیگی من ذوق مرگ میشم ..... بهترین چیز اول عکسای قشنگش بود که هزار ماشاالله خیلی ماه شده .... و بعد دختر خالس دیگه که زودی از پوشک گرفته شد و بعد بقیه خبر ها و اومدن خواهری گلت ..... همه همه خیلی عالی بود فقط ما غش کرده گوشه اتاقیم


الهی ممنون عزیزم لطف داری که اومدی و خوندی و وقت گذاشتی ببخشید که دیگه از وقتش خیلی می گذشت ممنون چشاتون قشنگ می بینه شا دباشید
آزاده
13 اردیبهشت 91 8:33
به بهههههههههههههه چقدر خبر !
آفرین به این مامان با حوصله
آفرین به این دخملی شیرین زبوننننننننن
سوغاتی هات مبارک خاله جون .. شیرین زبونیات هم که لنگه نداره ... عزیییییییییییزم تو نمازات ما رو هم دعا کن نانی جوووووووون
ایشالا بابا و مامان هم به سلامتی سفر کنن و زیارتشون قبول باشه از طرف ما هم التماس دعا بگو خانومی
شاد باشید
بوسسسسسسس

ممنونم خانمی شما همیشه نسبت به من لطف و محبت داشتی خیلی ازتون ممنونم و دوستتون دارم ان شاا لله که همیشه شاد باشید و سایه تون رو سر پارسای گلم ببوسش از طرف من
آزاده
13 اردیبهشت 91 8:35
ای وای یادم رفت
سالگرد عقدتون هم مبارک
امیدوارم سالهای سال عاشقانه در کنار هم باشید



مررررررسی عزیزم از این همه محبتت شاد باشید و عاشق همیشه
مامان نسترن
13 اردیبهشت 91 9:30
روز معلم به همه معلمای عزیز و ما مامانا که یه جورایی میشیم اولین معلمای زندگی هم مبارک


ممنون برای شما هم مبارک
مامان آريا
13 اردیبهشت 91 10:25
آفرين به دختره گلم كه ز=توي مستقل شدن و راحت شدن از پوشك اينهمه كمك ماماني كرده
الهي قربونت برم كه با موي كوتاه هم خوشگل و خواستني هستي
دسته خاله جوني هم درد نكنه براي اين همه سوغاتي همشون هم خوشگلن قربونه نماز خوندنت عزيزم التماس دعا
هفتمين سالگرد عقدتونم مبارك عزيزم اميدوارم ساليان سال اين روزو جشن بگيرين


سلام خانمی ممنون که اومدی و وقت گذاشتی چشای نازتون خوشگل می بینه خیلی ممنونم ان شا الله شما هم سالیان سال شاد و سلامت و موفق باشید
مادر کوثر
13 اردیبهشت 91 13:59
سلاااااااااااااااااام
واااااااااااااای خیلی خیلی عالی بوووووووووووووود

همه ی عکسا همه ی شیرین زبونیا
و ایول به پروژه ی از پوشک گرفتن
چه نماز خوندن باحالییییییییییییی
چقدر حرفاش و کاراش شبیه کوثر منه
اومدن خواهرجون از زیارت و رفتن پدر و مادر به زیارت مباررررررررررررررک
سالگرد ازدواجتونم مبارکهههههههههه

انشالله دندونای نیایش جونم هم بسلامتی کارش تموم بشه

همیشه شاد و سلامت باشید


سلام مامانی مهربون ممنون اومدی و وقت گذاشتی و خوندی ببخشید که خسته شدید ممنون بابت تبریک و اظهار محبت و نظر لطفت دوستتون دارم کوثر ناز رو ببوس
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
13 اردیبهشت 91 16:44
یه دنیا مطلب
ولی خوب ارزش خوندنش رو داشت. آخه خیلی قشنگ و خوندنی بود.
اول: موهای کوتاه هم خیلی بهت میاد.
دوم: مواظب بقیه دندونات باش بقیشون خراب نشن.
سوم: چشمتون روشن و کادوهات هم مبارک
چهارم: خوش زبونیت منو کشته. عاشق اینجور حرف زدنتم.
پنجم: آفرین دخترم که دیگه پوشک نمیشی
ششم: آفرین به مامانی که برات قشنگ می نویسه
ششم: ..............

سلام عزیزم ممنون که اومدی و وقت گذاشتی و خوندی این پست طولانی رو البته پیشاپیش عذر خواهی کرده بودم بازم ممنون از این همه محبت شما دوستای گل دوستتون دارم هزاران بوس برای شما که چشماتون قشنگ می بینه و پر از انرژی مثبتین
سمانه مامان پارسا جون
13 اردیبهشت 91 18:23
سلام زهره جون خوبی؟
نیایش گلم خوبه؟
عکسهاش خیلی قشنگ بود
از طرف ما هم بهش التماس دعا بگو
میبوسمت گلم


سلام عزیزم ممنونم ازت که اومدی بوس برای شما
مامان علي خوشتيپ
13 اردیبهشت 91 20:44
چه پست طولاني.يادم رفت اولش چي بود؟
آهان از پوشك گرفتنت مبارك
زيارت خاله و شوهر خاله هم قبول .ايشاالله قسمت خودتون بشه
واااااااااااااي چقدر ناز ميشي با موي كوتاه.ماماني بذار راحت باشه براي بلند گذاشتن موها وقت زياده...
ماشاالله به دختر شيرين زبون.
عكساتون خيلي خوشگل بود .به خصوص اونا كه با چادر نمازن.التماس دعا نيايش جونم
هديه هاتم خوشگلن دست خاله درد نكنه
سالگرد عقدتونم مبارك عزيزم
اگه بعضي موارد رو يادم رفت ببخشيد


الهی خانمی قربونت برم شما ببخشید که طولانی بود و خسته شدید ممنون از نظر لطف و محبتت مرسی اومدی
مامان علي خوشتيپ
13 اردیبهشت 91 20:44
راستي چرا براي دندوناش تو اين سن مشكل پيش اومده؟اولين باره ميشنوم


خب میدونی عزیزم این دو تا دندونش که روش سیاه شده که باید کشیده بشه فکر میکردیم تغییر رنگه از قطره اهن باشه ولی پوسیدگیش به ریشه رسیده بود توی این یک سال و تموم....
ولی بقیه اش جز یک دونه که معالجه ریشه هست پر کردن جزیی هست برای جلوگیری از پوسیدگی بیشتر و کار زیادی نداره
دکترا می گن بچه ای که دوسال کامل شیر مادر خورده مخصوصا از شب تا صبح باید نصفه شب هم که بیدار میشده و شیر می خورده دندونش رو تمییز میکردی چون شیر توی شب باعث پوسیدگی میشه نمیدونم خودشون می تونن این کار رو کنن
به هر حال که این طوری شد و شایدم هم خودم باید بیشتر مراقب می بودم...
مامان فاطمه جون
14 اردیبهشت 91 12:42
سلام
با اينكه پستتون تاريخ گذشته بود ولي خيلي پر محتوا و شيرين بود من كه لذت بردم مخصوصا از چهره تازه و زيباي نيايش جون كه مثل هميشه عالي بود
اميدوارم هميشه شاد و خوشحال باشيد


سلام ممنون که اومدی خانمی و ممنون از نظر لطفت ان شا الله شاد باشید همیشه بووووووس
مامان ماهان
14 اردیبهشت 91 15:22
سلام گلم
چه پست قشنگی خوب حالا شروع کنیم
اول سالروز یکی شدنتون مبارکه الهی سالهای سال کنار هم خوش باشین

عکس آخری فوق العاده بود من از دیدنش لذت بردم و با اجازه عکس رو سیوش میکنم
و اما تبریک تبریکککککککککک
برای موفقیت در پروژه بزرگ پوشک زدایی خیلی خوشحالم که نیایش جون با این قضیه زود کنار اومده
برای مامان و بابای خوبت هم خوشحالم که میرن کربلا الهی قسمت خودت بشه
ای جااااااااااااان برای دندونای نیایش جون هم ناراحت شدم الهی هر ه زودتر خوب خوب بشه
و اما چشمتون هم روشن چه سوغاتیهای خوشگلی گرفتی دست خاله جون درد نکنه
چقدر خوشگل شدی با چادر نماز مثل ماه شدی
فرشته کوچولو برای منم دعا کن
موهات هم مبارکه خیلی خیلی خوشگل شدی مامانی غصه نخور رشدموهای بچه ها زیاده تا چشم بزنی دوباره بلند میشه
پستت عالی بود خسته نباشی


سلام خانمی مرسی عزیزم از نظر لطف و محبتت اول که بگم عکس تقدیم به شما دوست گلم قابلی نداشت عزیزم ممنون که اومدی و خوندی و وقت گذاشتی گلم دوستتون دارم بووووووس
مامی کیانا
14 اردیبهشت 91 16:52
الهی چه پست از تاریخ گذشته بامزه ای بود من که کلی از حرفها و کارهای این نینیش خندیدم و هرچی خوندم سیر نشدم
ولی از بابت دندونهاش هم خیلی ناراحت شدم آخه دختر چیکار کردی با دندونهات از بس خندیدی موش دندنهاتو خورده یا اینکه مثل کیانا قاتل قند و شکلاتی


عزیزم مرسی اومدی و وقت گذاشتی ببخشید که طولانی بود و خسته شدی دعا کن دندوناش خیلی اذیتش نکنه خیلی خودم هم ناراحتم چهارشنبه که بردمش خودم هم گریه میکردم دیگه کم مونده بود دکتره منو هم دعوا کنه
مامی کیانا
14 اردیبهشت 91 16:53
یادم رفت بگم سالگرد عقدتون مبارک ایشالا زیر سایه حق پیوندی جاودانه داشته باشید


مرسی عزیزم از این همه محبتت
مامان امیر علی
14 اردیبهشت 91 17:22
عاشقه عکس تو معرفی سایتتم.خیلی با نمک بودی


ممنون مامانم هم خیلی این عکس رو دوست داره برا همینه که یک ساله عوضش نکرده بووووووووس*
فاطمه شجاعی
14 اردیبهشت 91 23:09
قربون تو دخمل ناز و مهربون برم
من و مامان کلی عکساتو دیدیم و نوشته های مامانیتو خوندیم و عشق کردیم با این شیرین زبونی هات الهی صدسال زنده و سالم باشی عزیزم


ممنون که به یادم هستین بوستون کَیدم،همتونو دوس دایم
فاطمه شجاعی
14 اردیبهشت 91 23:15
راستی یادم رفت بگم موهات مبارک باشه چقد بهت میاد ،هر کاری کنی خوشگل و نازی و بهت میاد فدای او چشای قشنگت بشم


مرسی فاطمه جون شما چشات خوشگل می بینه همیشه دوستت دارم
عروسکم پرنیا
15 اردیبهشت 91 9:57
سلام از اینکه به وب ما سر زدید ازتون ممنونم


سلام خواهش می کنم عزیزم
مامان ماهان
15 اردیبهشت 91 16:11
سلام عزیزم من نتونستم عکس رو save کنم کلیک راست غیر فعال بود اگه ممکنه و زحمتی برات نیست عکس رو به ایمیلم بفرست ممنونم

سلام ببخشید عزیزم فرستادم
مادر کوثر
15 اردیبهشت 91 18:55



ممنون که اومدی
مامان پریسا
15 اردیبهشت 91 19:13
خصوصی


ممنون
مامی امیرحسین
16 اردیبهشت 91 15:05
عزیزم نیایش قشنگ ما با موی کوتاه هم محشره.کار خوبی کردی تا بچه است موهاش رو تند تند کوتاه کن تا رشدش خوب بشه.اشتباه منو نکن!


مرسی عزیزم چشمای نازتون قشنگ میبینه ممنون از محبتت ولی من خیلی موی بلند دوست دارم برای دختر بچه همیشه توی ذهنم دخترم رو با موهای پر و بلند تصور می کردم ولی نیایشم موهاش کمه...
مامی امیرحسین
16 اردیبهشت 91 15:10
قربون اون زبون شیرین و قشنگت برم خاله که دلبری میکنه.دست مامانت درد نکنه که اینقدر با حوصله همه چیزو برات نوشته و ثبت کرده.قدرشو بدون عزیزکم باشه؟


ممنونم از شما که اینقدر به من لطف دارین هم قدر مامانی رو میدونم هم قدر شما خاله ها و دوستای گلم رو
مامی امیرحسین
16 اردیبهشت 91 15:13
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزدلم.فقط ما مشهدیا میدونیم عقد پایین پای حضرت چه لذتی داره...منم این لحظه قشنگو یادم نمیره و میدونم چه حسی داشتی...خوشبختیتون زیر سایه آقا مستدام باشه


ممنون عزیزم بابت تبریکت و دعای قشنگت الهی که شما هم همیشه خوشبخت باشید و شاد
مامان سانای
17 اردیبهشت 91 9:21
من برا این پست نظر داده بودم!!


الهی قربونت برم شما همیشه به من لطف داری دوست همیشه همراهم ولی چیزی ثبت نشده بود بازم ممنون که اومدی و خوندی پست به این طولانی ای رو!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد