یه روز یه آقا لاک پشته...
یه روز یه آقا لاک پشته
می خواست که پرواز کنه
اما پری نداشت که تو آسمون باز کنه
مرغابی ها اومدن
یه دونه چوب آوردن
لاک پشت و همراهشون
به آسمونا بردن
لاک پشته چوب و محکم
با دهنش نگه داشت
پاشو تو آسمونی
که آرزو داشت گذاشت
بالا و بالا رفتن و
تو آسمون چرخیدن
از آقا لاک پشتمون
سوالی رو پرسیدن
گفتن که اینجا خوبه
یا رو زمین بهتره؟
لاک پشت که پر نداره چرا باید بپره؟
لاک پشته یادش اومد
هر وقت که چیزی گفته
از اون بالا افتاده
پس این دفعه م می افته
چیزی نگفت و صبر کرد
تا به زمین رسیدن
گفت رو زمین بهتره!
هر سه با هم خندیدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی