نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ثمره ی عشق

روز تولد تو

1390/7/2 9:58
نویسنده : مامانی
5,699 بازدید
اشتراک گذاری

تو کیستی که مرا مادر خواهی خواند...

 وتاجی از افتخار بر سرم خواهی گذاشت

 که بس ستودنی است

تو نیایش منی

عزیزکم از روزی که قدم های کوچولوت رو تو دنیای من گذاشتی و اومدی تا خودت دنیا رو تجربه کنی همه چی تو زندگی من عوض شد دنیام رنگ و بوی دیگه ای گرفت همه لحظه هام بوی خوب خوشبختی گرفت من خوشبخت بودم ولی اومدن تو، آرامش و معنی دیگه ای به زندگی من داد... تو منو بزرگ کردی، تو منو مادر کردی و من تا ابد مدیون تو و ممنون خدای توام...

5 مهر 88

پنجمین روز از پاییز قشنگ که توی تقویم ما روز تولد تو نام گرفت ... برای من شد یک روز خیلی خیلی عزیز و دوست داشتنی و به یاد موندنی که همیشه می خوام برای تو هم بهترین روز زندگیت باشه و همیشه منتظر اومدنش باشی و از اومدنش شاد بشی... امروز میخوام بازم بهت بگم که عزیزم من همیشه شادی بی نهایت تو رو میخوام تو این زندگی، ولی گاهی وقتا هم خدا می خواد که آدم خیلی تو شادی های خودش غرق نشه...

 درسته که الان فقط دو بهار از عمرت گذشته ولی چه حیف که هنوز 4 ماه مونده بود به دومین سالگرد تولد پاییزیت، کسی رو از دست دادیم که اگه بگم تا آخر عمر داغش رو دلمون هست اغراق نکردم دایی علی تو، که تنها برادر من بود، با رفتنش دلمون رو از غصه ای پر کرد که همیشه از یادآوری خاطراتش قلبم درد میگیره اصلا دلم نمیخواد اون روزای سخت رو به یاد بیارم و نمیخوام باور کنم که دیگه نمیبینمش ، هر چند که علی و خاطراتش ، علی و رفتنش همیشه جلوی چشممونه کافیه چشمام رو ببندم و ....

ببخش دخترم می خواستم از تولدت بگم آره از 5 مهر که بهترین روز زندگی همه ماست، عزیزکم دلم میخواست همیشه، که روز تولدت با همه روزا برات فرق داشته باشه تا آخر عمرم هم میخوام که این طور باشه برات، یه روز به یاد موندنی هم برای تو هم برای ما

 من هم خیلی دلم می خواست مثل همه مامانا که چند روز مونده به تولد یکی یه دونشون، خودشون رو آماده میکنن برای یه جشن خیلی شاد، برات جشن تولد بگیرم و حتی از همون زمانی هم که برات این وبلاگ رو درست کردم همش داشتم به روز تولدت فکر می کردم  که میخوام برات یه تولد قشنگ و به یاد موندنی بگیرم اما ...

اما دخترم درسته که جشن تولد پارسالت هم خانوادگی بود ولی خاطراتش، خاطراتش اونقدر شیرین و قشنگ و به یاد موندنی شد که من نتونستم به خودم اجازه بدم که امسال بدون دایی علی این جشن رو بگیرم اونم تو این خونه با تمام اون تزئینات و به همون شکل یعنی همه چی همون جوری باشه و فقط یه نفر کم...خودتم هر وقت عکس های تولد پارسالت رو میبینی پا میشی وامیستی و همش دست میزنی و میگی نانای، دایی علی نانا ، آخه پارسال تو بغل دایی کلی نانا کردی و حالا فقط عکسها و خاطراتش برامون مونده ...

 نیایش و دایی علی

 خیلی سخت بود برام تا دلم رو راضی کنم خیلی سخت بود دل تنگم رو راضی کنم،میدونم که دایی ات خودش اینجوری دوست نداره مطمئن بودم که از کار من ناراحت میشه که برای تو که عزیز ترین بودی براش ، جشن تولد نگیرم و یا اینکه حتی نتونم توی این خونه همه رو جمع کنم بدون اون...توی خونه ای که به هر گوشه اش نگاه کنم یاد اون روز قشنگ با بودن علی بیفتم که از راه که اومد و خونه رو دید، گفت ببین مهدی رو چه قدر اذیت کرده و بعدشم نشست و با خنده گفت زمان ما امکانات نبود.... همینا رو هم که برات می نویسم خیلی سخته برام ولی دوست داشتم از احساسم بدونی دخترم 

خب من دلم نمی خواست توی تمام لحظه هایی که باید هممون به خاطر تو شاد باشیم و برای تولد تو شادی کنیم ، تداعی خاطرات با علی بودن اشک رو مهمون خونمون کنه و تولد تو بوی دلتنگی بگیره ... 

اما از طرفی همه ی ما که عاشق تو هستیم ،دوست داشتیم که روز تولدت با بقیه روزا برات فرق داشته باشه و اصلا دوست نداشتیم این روز قشنگ بگذره و تو حسش نکنی اونم تو که الان خوب همه چیز رو تشخیص میدی و از طرفی چون مامان و بابای بابا مسافر بودن و پارسال هم تو جمع ما نبودن ، تصمیم گرفته شد که با شروع فصل قشنگ پاییز، روز جمعه 1 مهر یعنی دیروز یه مهمونی خونوادگی تو خونه مامان جون اینا (مامانِ بابا) بگیریم و همین بشه تولد تو

مامان و بابای بابا امروز رفتن تهران تا فردا برن مالزی پیش عمه مینو و خودمون هم اگه خدا بخواد می خواهیم پس فردا یه سفر کوچولو داشته باشیم به شمال تا برای روز تولدت یعنی 5 مهر دریا باشیم ،پارسال هم روز تولدت، گرگان بودیم ولی تا بابلسر بیشتر نتونستیم بریم آخه خیلی اذیت کردی

 از روزی که پاهای کوچولوت رو لمس کرده بودم آرزو داشتم اولین قدم هات رو کنار دریا برداری تا ازش فیلم بگیرم هر چند که تو از یکی دو ماه قبلش راه افتاده بودی اما بازم لذت بخش بود...

خب بنابراین روزی بهتر از 1 مهر نبود که همه دور هم جمع بشیم: خاله و عمو(شوهر خاله)، مامان جونا و بابا جونا ،من و بابا و تو گل قشنگ ، الهی که سالم باشی همیشه عزیزم عاشقانه دوستت داریم

درسته که جشن نگرفتیم ولی فرشته کوچولوی من ، تو با این لباسا خیلی ماه شده بودی و باعث شادی همه...

تولد دو سالگی ات مبارک

و برات کیک هم گرفتم چون میگفتن بدون کیک اسمش دیگه تولد نمیشه ، برا همین یه کیک عروسکی برا عروسک خوشگل خودم سفارش دادم هر چند که اونی که من سفارش داده بودم نبود و این موضوع منو خیلی ناراحت کرد، چون عروسکش رو خودم گرفته بودم و می خواستم با اون عروسک برات کیک درست کنن که نمیدونم چی شده بود که یه چیز دیگه تحویل دادن!!

بگذریم اتفاقه دیگه کاریش نمیشه کرد، منم سعی میکردم با نگاه کردن به تو عروسک قشنگ خودم ناراحت نباشم و خدا رو شکر که همه دور هم جمع بودیم و تو شاد بودی، خدا رو شکر

 عمه مینو هم جاش خیلی خالی بود وقتی داشتی تلفنی باهاش حرف میزدی همش میگفتی: عمه مینو عمه مینو  من کیک کادو، همه کادو خوب عالی ، مَمون( ممنون) الهی فدات شم که به همه می گفتی مممون عزیزم خیلی شیرین زبون شدی الهی زنده باشی و سالم همیشه ، خدا رو شکر که تو رو دارم

 درسته که سعی کردم مکان و فضا رو عوض کنم تا یاد پارسال نیفتیم اما ... مگه میشه فراموش کرد و دلتنگ نبود ... دلمون تنگ بود می شد اینو حس کرد مخصوصا مامانم که می تونستم حس کنم دلتنگیشو ...من که دوست داشتم تو اون لحظه ها حس کنم علی هم پیش ماست...

 بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

 مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

niniweblog.com 

نیایش جون من ازت می پرسیدیم چند سالت شده میگفتی من دو و بعد سعی می کردی با انگشتات دو رو نشون بدی و صدات رو میکشیدی و می گفتی این بَ ، این بَ،  این با ، دو دو(این بسته این باز دو)الهی من فدات شم عسلم دوستت دارم

 

 بازم از همه ممنونم به خاطر این همه هدیه های قشنگی که برای نیایش جون تهیه کرده بودن واقعا همه خیلی دوستت دارن خوش به حالت،از مامان جونا و بابا جونا از خاله و عمو و عمه ممنونیم به خاطر اینکه اینقدر به فکر نیایش جون هستن، هدیه هات واقعا قشنگ بود... این شعر خیلی زیبا هم یکی از اون همه هدیه های قشنگته ، این شعر رو مامانی جون(مامان بابا)برات سروده و تو هم وقتی شعر رو شنیدی گفتی خوب ِ خوب، عالی و کلی همه رو خندوندی...

نیایش جون ما، گشتی دو ساله

عزیز عمه و امید خاله

تو نور چشم بابا و مامانی

می گردن دور تو مانند هاله

عزیز دردونه ی مامان بزرگا

برا بابا بزرگا، باغ لاله

اگرچه نیست دایی بین ماها

فراموش کردنش اما محاله

الهی نانی جون صد ساله گردی

هزار تا بوس کنیم برات حواله

niniweblog.com

خدایا

 همه بچه ها رو برای پدر و مادراشون حفظ کن و شادی رو مهمون خونه همه کن

 الهی آمین

niniweblog.com

 

تولدت مبارک

عشقم

 

120 ساله بشی

نیایش کنجکاو صبر نمیکنه خاله کادو رو باز کنه خودش دست به کار میشه

این خونه ی خوشگل که عاشقش شدی و این کتاب خیلی زیبا هدیه خاله فریده و عمو امین

دالی خاله

ممنون خاله مهربونم ممنون عمو جونم

این میز توالت خوشگل هم هدیه مامان جون (مامان بابا)

ممنون مامان جون

اینا هم هدیه های دیگه نیایش جون

از همه ممنون یا به قول نانی مَممون

 

اینجا هم داره کیک رو می بره دخملی!!

زنده باشی گل من که جونم به جون تو بسته است

niniweblog.com 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (32)

...
2 مهر 90 18:17
تولد قشنگت مبارک...
هزار ساله باشی امید زندگی مادر و پدر


ممنونم هر دوستی که هستی خیلی افتخار دادی که اولین نفر به نیایش جون تبریک گفتی ممنون
عمه مائده
2 مهر 90 18:38
نانی جونی من
تولدت مبارک عشق من
الهی قربونت برم عروسک من
خیلی ناز شدی ها عزیزم
میبوسمت نازدونه خانم
ای جیگر من
گل نازم عاشقتم


ممنونم عزیزم لطف داری چشات ناز می بینه
الهام مامان رامیلا
2 مهر 90 21:17
سلام به مامان نیایش
نیایش جون مبارکه انشالله ایشالله صد ساله شی نه 120 ساله شی نه 120 سال کمه همیشه زنده باشی
دست همه درد نکنه خیلی خوب بود کادوهاشم مبارکش باشه
انشالله سفر بی خطر عزیزم
عزیزم بازم می گم انشالله روح برادرت شاد باشه می دونم خیلی سخته ولی خدا بهت صبر بده
انشالله همیشه باهم خوش باشید تا آخر عمر


ممنون خانومی ان شا الله شما همیشه شاد باشی و سالم و کنار هم خوش باشید همیشه ممنون اومدی عزیزم
ان شا الله برگشتیم به شما و همه دوستان سر می زنم جای شما رو هم خالی میکنیم خوش باشید
مامان سانای
2 مهر 90 22:23
تولدت مبارک ایشالله صد سال زنده باشی و روح داداشت شاد .


ممنونم عزیزم
مامان پارسا جون
3 مهر 90 0:32
______________0
______________0
______________0
______________0___-:¦:-
_____-:¦:--_____0
______________0__ ___ __-:¦:-
______________0
_____-:¦:-______ $
_____________$$$___-:¦:-
___________$$$_$$$
__________$$$___$$$________
_ __$$$$$$$$$_____$$$$$$$$$
____$$$_______________$$$
_____$$$______()______$$$_ __-:¦:-
____$$$______$$ $______$$$
___$$$$$$$$$_$$$_$$$$$$$$$
_________$$$_$$$_$$$
___________$$$_$$$ ____-:¦:-
___-:¦:-_______ $$$
______________$___-:¦:-

تولد تولد تولدت مبارک
نیایش جون
چه عکسهای قشنگی


ممنون عزیزم خیلی لطف کردی اومدی ممنون
مامان گیسو
3 مهر 90 3:17
سلام دوست گلم
اول از هر چیزی تولد این عزیز خاله رو تبریک می گم
بعدش بیا بغلم عزیزم که با تمام وجودم این احساساتت رو درک می کنم
خدا برادر گلت رو بیامرزه
من دقیقاً حستو لمس می کنم چون خودمم داغ دیدم


ممنونم گلم خیلی لطف داری خیلی مهربونی ان شا الله که دیگه غم نبینی و همش شاد باشی
خاله
3 مهر 90 20:06
سلام خواهر جونی
این کادوها که اصلا قابل نیایش جون ناناز و خوشگلمونو نداشت . دلمون میخواست خیلی بهتر و بیشتر باشه .. ایشالا خواهرزاده ی خوشگلم صد و بیست سال عمر با برکت داشته باشه . دل منم واسه علی خیلی خیلی تنگ شده بود . جاش خالی بود .. البته ما فکر میکنیم جاش خالی بوده حتما همونجا کنارمون بوده و کلی هم به کارای نیایش و حرفاش خندیده ....... ایشالا همینطور باشه و روحش همیشه شاد باشه و هرچی خاک داداشمونه بقای عمر نیایش باشه . به هر حال نیایش باید خیلی قدر مامان و باباشو بدونه که با این شرایط بازم دل دخترشونو به دست آوردن .
دست شما هم درد نکنه .


ممنون عزیز دلم خیلی محبت داری شما هم خیلی به زحمت افتادین بازم ممنون
نیایش هم قدر همه رو خوب خوب میدونه و همه مخصوصا خاله جونش رو خیلی دوست داره دیدی که امروز هم گفت خالههههه جوووووون دووووووو


مامان راميلا
4 مهر 90 13:48
سلام
تولدت مبارك عزيز دلم انشاء ا... تولد 120 سالگي .


ممنون خانومی شاد باشی
مامان راميلا
4 مهر 90 13:56
سلام تولدت مبارك عزيز دلم انشاء ا... 120 سالگيت .
مامان پریسا
4 مهر 90 15:59
سلام مبارک مبارک مبارک.
چرا بی خبر؟
خیلی خیلی مبارک. ایشاا... 120 سالگی رو جشن بگیری.


خیییلی ممنون عزیزم
مامان امیرعلی
4 مهر 90 17:45
عزیز خاله تولدت مبارک.ایشالا 120 ساله بشی.


ممنونم
آزاده
4 مهر 90 23:24
به به تولدههههههههههههه
تولدت مبارك ناني جون ايشالا سالهاي سال در پناه خدا و زير سايه مامان و بابا سالم و سلامت باشي ... سفرت هم بي خطر

روح دايي علي هم شاد من كه هر وقت به وبلاگت سر ميزنم و عكس دايي جونت و ميبينم حسابي به هم ميريزم شما كه ديگه جاي خود داره
روحش شاد


سلام ممنونم
ممنون که اومدی ان شا الله شما هم همیشه شاد باشید و غم نبینید
آزاده
4 مهر 90 23:29
___________________--------
_________________.-'.....&.....'-.
________________\.................../
_______________:.....o.....o........;
______________(.........(_............)
_______________:.....................:
________________/......__........\
_________________`-._____.-'شاد باشي مهربون
___________________\`"""`'/
__________________\......,...../
_________________\_|\/\/\/..__/
________________(___|\/\/\//.___)
__________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت
___________________)_ |_ (__
________________(_____|_____)
............ *•~-.¸,.-~* تولدت مبارك *•~-.¸,.-~*...........




ممنون
مامان علی خوشتیپ
5 مهر 90 7:55
تولدت مبارک نیایش خوشگله.الهی 120ساله شی


مرسی لطف داری
زهره مامان هلیا
5 مهر 90 11:12
تولدت مبارک عسل چه خوشگل شدی ایشالله صد ساله بشی


ممنون چشاتون خوشگل می بینه
منا مامان الینا
5 مهر 90 13:31
سلام عزیزم
تولد نیایش خوشکل خانمم مبارک باشه و انشالا ازین به بعد هیچ و قت غم نبینه نه خودش نه مامانی گلش
چه کار خوبی کردی که واسه نیایش جون تولد گرفتی مطمئنم دایی علی جونش هم ازین کارت خوشحال شده و تموم لحظات کنارتون بوده
روحش شاد


ممنون عزیزم ان شا الله شما هم غم نبینی هیچ وقت و شاد باشید کنار هم
مامان بیتا
5 مهر 90 14:10
تولد تولد تولدت مبارک


ممنون ممنون
خاله
6 مهر 90 15:41
دیروز تولد نیایش عسلم بود . 2 سالت تموم شد خاله جون ..تولدت مبارک گل نازم
راستی دیگه نباید شیر مامانو بخوریا !!!! هرچند وقتی بهت میگیم عصبانی میشی و میگی : نه نه نه نه
ولی کم کم باید با ... خداحافظی کنی خوشگل من .... ایشالا زنده باشی و نوه هات 120 سالگیتو برات جشن بگیرن .


ممنون خاله جونم خیلی خیلی دووووووووو
ممنون برام اس ام اس فرستادی تو مسافرت مامانی بهم گفت
ولی خاله من به این زودی ها دست از ... بر نمیدارم ها!!!
مامان نیایش
6 مهر 90 21:37
سلام عزیزم . تولد دختر گلت رو تبریک می گم . امیدوارم همیشه شاد باشین و تولدهای قشنگی براش بگیرین .
باور کن یادم بود که 5 مهر تولد این عسله . ولی هنوز نتونستم مشکل کامپیوترم رو پیدا کنم . الانم با diall up وارد شدم . میدونی که چه سرعتی داره !!!!


ممنون عزیزم لطف داری شما
مرسی که اومدی ان شا الله مشکل حل بشه
نیایش جونو ببوس
نازنین نرگس نفس مامان
7 مهر 90 2:20
سلام مامان مهربون تولد قشنگترین بهانه زندگیتون مبارک الهی همیشه زیر سایه پدر و مادرش باشه بوس


ممنون ان شا الله سایه شما هم بالا سر نرگس جون باشه سالم باشید و شاد
مامان رها
7 مهر 90 9:11
سلام نیایش جون عزیزم روزت مبارک شرمنده با تاخیر تولدت هم مبارک


سلام خواهش میکنم لطف کردی اومدی ممنون


مامان پریسا
7 مهر 90 16:14
نیایش جان روزت مبارک


مرسی مامان پریسا جون بوس
مامی کیانا
8 مهر 90 11:46
ای جونم بوس بوس یه عالمه خیلی دوست دارم نیایش گل ببخشید که زودتر نتونستم تولدت رو تبریک بگم ایشالا همیشه سالم و خوش باشی راستی روز دختر هم بهت تبریک میگم مطمئنم یک دختر خوب و دوستداشتنی برای همه خصوصا مامان و بابا هستی و خواهی بود دختر این عکسهای نازتو میبینم دلم میره چه ژستهای نازی گرفتی قربونت برم


ممنونم خیلی خیلی لطف دارید قول قول میدم دختر خوبی باشم ممنون که اومدین چشاتون ناز میبینه
مامان آبتین
9 مهر 90 8:49
تولد تولد تولدت مبارک


ممنون ممنون
عمه مائده
9 مهر 90 13:53
مامان نیایش جون
ما منتظر پست جدید هستیم
در ضمن ما آپ شدیم. تشریف بیارین
عسل منو ببوس


چشم حتما ممنون
مامان نیایش (کتاب آفرینش)
11 مهر 90 11:35
سلام مامان مهربون .
بالاخره کامپیوترم درست شد .
خوشحالم که دوست خوبی مثل شما دارم که توی این مدتی که نبودم بهم سر می زدین .
بوس برای نیایش جونم .


سلام خدا رو شکر ممنونم
منم خوشحالم که دوست مهربونی مثل شما دارم
حنانه
11 مهر 90 22:54
سلام



سلام خوش اومدی!
حنانه
11 مهر 90 23:58
مامان نيايش چرا ايميلتو چک نمی کنی؟
منو نشناختی؟


سلام عزیزم چرا فکر کنم شناختم الان چک میکنم همین الان
مامان ماهان
12 مهر 90 1:19
وااااااااااااااااااااای عزیزم تو رو خدا ببخشید سرم خیلی شلوغه فقط شبا میتونم بیام
تولد عزیز دلت میوه زندگیت رو تبریک میگم
الهی که همیشه خووووووش باشین
خدا برادر مهربونت رو هم بیامرزه مطمئن باش اون از اون بالا همه چی رو دیده و لذت برده
روحش شاااااااااااااااااااااااااد


خواهش میکنم گلم میدونم
ان شا الله شما هم خوش باشی
ممنون
مامان ماهان
12 مهر 90 1:24
سفر بهتون خوووش بگذره
چقدر عکسا خوشگل شده عزیزم دستت درد نکنه شاهکار کردی
پرنسس زیبا بازم تولدت مبارک
چقدر لباست خوشگله عزیزم


ممنونم خانومی چشات خوشگل میبینه از سفر که برگشتیم ولی خوب بود خدا رو شکر
مامانجون(مامان بابایی)
14 مهر 90 10:23
دختر عزیزم زهره حان
سلام
این شعر و هدیه قابل شما و نور چشم عزیزمان را نداشت. از محبت شما ممنونم انشا الله همیشه در شادیتان شریک باشم.


ممنون مامانی شما همیشه لطف دارید ان شا الله سایه تون بالا سر ما باشه همیشه
مامان نيروانا
20 مهر 90 13:34
به نظرم بايد اسمم رو عوض كنم بذارم "بازم مدرسه م دير شد" آخه همه جا دير ميرسم. نه كه خيلي با مرام و معرفتم تو همچين مناسبت مهمي بايد تأخير داشته باشم و حسابي آبروم بره. ببخش مامان قشنگ ترين بهانه ي زندگي. هميشه از خيلي قبلها به خودم يادآوري مي كنم فلان روز فلان اتفاق مهمه يادم نره ولي چه ميشه كرد. شما بزرگواري و مي بخشي ميدونم. از توجيه و تفسير كه بگذريم،،،،
آي جونم نيايش عزيز كه 2 ساله شده و برا خودش خانوميه حالا. عسلك، بهانه ي لحظه هاي شاد مامان و بابا، تسلاي غمهاي بزرگ، الهي هميشه باشي و تنت درست و دلت پرِ شادي باشه. تولدت مبارك خاله جون. كي باشه سروريت رو ببينيم. با اون لباس زيباي فرشته ها چه معصومتر شدي. هزار تا ميبوسمت نازنين.


قربونت برم عزیزم شما هر وقت بیای قدمت رو چشمای ماست خوش اومدی ممنون بابت تبریکت ان شا الله شما هم همیشه شاد باشی و سایه ات بالا سر نیروانا جون و گل قشنگت هم همیشه سالم باشه ممنون اومدی بوس برای شما
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد