دیدار گل ها
باز هم بهار... بهار آمد و گل ها دوباره روییدند زچشمه سار حیات از تُراب نوشیدند به بوستان طبیعت به فصل سیر و سفر تمام همسفران سعی باغبان دیدند که پر نشاط و غزل خوان اسیر گل ها بود کبوتران مهاجر ز عیش خندیدند نه پایدار بماند گل و نه طرف چمن که زاغکان سیه بال خوش درخشیدند و نیست چشم اثر بین در انتهای زمان که در سراب تخیل ،فسیل گردیدند خوشا به حال کسانی که در بساط زمین به جشنواره ی گلشن فقط خدا دیدند سروده: مامان بزرگ نیایش (مامان بابایی) عکس ها در ادامه... گل نازم سلام دلم می خواد لبات همیشه خندون باشه قشنگم نمیدونی به خدا ماما...