خواب معصومانه ی عشق
نمی خوام پیش شما بخوابم! . . . . . . فکر کنم هنوز بزرگ نشدم! نمی خوام پیش شما بخوابم می خوام توی اتاق خودم بخوابم... اینا جمله هایی بود که برای اولین بار دیشب ساعت 12 ازت شنیدم ! داشتیم آماده می شدیم برای خوابیدن رفتیم توی تخت و بهت گفتم بیا توی تختت بخواب تا برات یه قصه بگم بخوابی خیلی خسته ام! که تو گفتی نه نمی خوام پیش شما بخوام خیلی تعجب کردیم من و بابایی ولی به روی خودمون نیاوردیم تا یه وقت حس بدی بهت دست نده اما چون تا به حال نشده بود که شب همچین چیزی بخوای خیلی تعجب کرده بودم و یه کم هم نگران بودم چون خسته هم بودم و می دونستم که تو توی اتاقت طاقت نمیاری و اینجوری ما بد خواب میشیم ول...