نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

ثمره ی عشق

یــــه احساســــــــی به تــــــــــو دارم ...

از اول ماه محرم حال و هوای خاصی پیدا کردی اولش یه کمی نگران بودم که میتونم کمکت کنم درک درستی پیدا کنی یا نه چون بعضی عکس العمل هات منو نگران میکرد ولی خب بابا میگفت باید همراه اون یا من توی عزاداری های امام حسین باشی و همه چیز رو از نزدیک ببینی هر سوالی هم داشتی جواب میدیم بهت ...آخه خیلی برات سوال پیش میاد و همش چرا میگی ؟!   گاهی برا ی جواب دادن به یه سوالت کلی باید فکر میکردم که چه چیزی بگم که وقتی قراره سالها توی ذهنت بمونه لااقل اشتباه نباشه ! تو انگار از مسجد رفتن حس خوبی داشتی فقط توی روضه اوایل وقتی میدی گریه میکنیم میگفتی گریه نکن ! یه کمی ترس داشتی وقتی چراغ ها رو خاموش میکردن و صدای گریه میشنیدی ولی بعد ترش دیگه نمیگفت...
9 آذر 1392

تاریخ گذشتهههههههههههههههه!!!!

این پست رو خیلی وقته پیش داشتم مینوشتم که نیمه کاره موند و نشد بذارمش!     به قول الهه جونم مامان یسنا گلی : " چه قدر ننوشته دارم ازت " ای واااااااااای واقعا هم نمیدونم چرا اینجوری شدم یعنی به قول مامان تسنیم عزیزم : کم رنگ شدم اینقدر چیزی هست برای نوشتن از بلبل زبونی هات،حاضر جوابی هات ،از مزه پرونی ها و شیرین عسل بازی هات ولی یادم نمیاد!   به خدا سعی میکنم بیشتر بیام و بیشتر بنویسم و بیشتر سر بزنم به دوستای گلمون ولی نمیدونم چرا نمیشه وقت کم میارم ببخشید   همیشه وقتی یه چیزی میگی که کلی میخندم و خستگی از تنم در میره به خودم می سپارم حتما بیام و برات بنویسم تا یادگاری بمونه و بعدا خودم دوباره از...
1 آذر 1392

یه کم دورتر ...

امروز یه کم از هم دورتریم... دورتر ِ مسافتی ! وگرنه دلامون که خیلی به هم نزدیکه مگه نه دلبرکم ؟ میدونم که اگه داری بازی میکنی و عشق میکنی و تو جمع دوستاتی و ذوق میکنی به یاد منم هستی امروز اولین روزیه که اردو رفتن رو تجربه میکنی و حتما تجربه ی دلنشین و جالبی برات خواهد بود با اون ذوق و شوق وصف ناپذیری که تو داشتی برای رفتن مگه میشد بهت گفت نه!     آخه میدونی پارسال به دلایل مختلف مثل اینکه کوچک تر بودی و بیشتر وقتا سرما خورده و منم همیشه نگران جاده و اتوبوس و ...نذاشتم بری ولی امسال خیلی دلت میخواست بری و اصلا فکرش رو هم نمیکردی که بخوام بگم نه ! منم دلم نیومد اون چشمای پر از ذوق و شوقت رو اشک آ...
11 آبان 1392

عجـــــــــــــــب تحلیلی !

یه روز قبل از عید قربان با یه کاردستی خوشگل که خدا رو شکر به نسبت پارسالیت خیلی خیلی بهتر درست شده بود ، اومدی خونه و کلی برام تعریف کردی که گوسفند رو چه جوری قربونی میکنن!!!!!! (البته نا گفته نماند که متاسفانه یا خوشبختانه قربونی کردن گوسفند رو با جزییات تمام بعد از عروسی دیده بودی و کاملا تو ذهنت بود) خب من کلا هر جا بخوان مرغ و خروس و گوسفند و هر حیوون بیچاره ی دیگه ای رو سر ببرن فرار میکنم با چهار تا پا! ولی تو چهار چشمی ، اون شب نگاه میکردی و بعدشم با آب و تاب برا ی همه تعریف که چه جوری ....   بگذریم... امروز وقتی اومدم دنبالت دیدم دوباره با همون کار دستی اومدی بیرون از کلاس ! چیزی به روی خودم نیاوردم چون میدو...
27 مهر 1392

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده ...

ما برگشتیم... دوستای گلم ممنونم از همتون که همراهمون هستید همیشه و جویای احوال بازم تشکر فراوون از همه مهربونایی که تولد نیایشی رو تبریک گفتن ... خیلی دوستتون داریم ... خب بعد از چند روز سفر اونم با ماشین و گرفتن خستگی راه و جمع و جور ، امروز تونستم به عشق همین دوستای گلمون بیام و وبلاگت رو آپ کنم ... برای عروسی پسر خاله ی بابایی (که 18 مهر بود ) رفته بودیم تهران و چند روزی نبودیم .... عروسی خیلی خوب بود و بهت واقعــــــــــــــــــــــــا خوش گذشت نفسم ... خاله و دختر خاله و پسر خاله ی بابا که واقعا از ته دلم میگم مثل خاله و دختر خاله و پسر خاله ی نداشته ی خودم هستم و تو هم خیلی خیلی دوستشون داری ، بهت خ...
23 مهر 1392

رنگ عشق ...

  در و دیوار دنیا رنگی ست رنگ عشق خدا جهان را رنگ کرده است رنگ عشق و این رنگ همیشه تازه است و خشک نخواهد شد از هر طرف که بگذری لباست به گوشه ای خواهد گرفت و رنگی خواهی شد... اما کاش چندان محتاط هم نباشی شاد باش و بی پروا بگذر که خدا کسی را دوست تر دارد که لباس هایش رنگی تر است... عرفان نظر آهاری    . . .         نیایشم ، دخترکم دلم میخواد بدونی همیشه زمانی که روز تولد تو میرسه همه مون لبریز میشیم از یه حس قشنگ آخه روز خیلی عزیزیه برامون و دلمون میخواد بلند بلند بخونیم : امروز هوا دوباره حس قشنگی داره ... و 5 مهر امسال هم چهارمین بار ب...
7 مهر 1392

دختر پاییز که باشی ...

همیشه صدای پای پاییز را که میشنوم دلم جوری میشود انگار ! میدانی پاییز با دلم چه میکند دخترکم ؟! تا می آید انگار مهر می بارد از آسمان و زمین نوازشی می دهد روحم را عطر و بوی بارانش و آرامشی می آورد برایم روزهای رنگارنگش با خود !  پاییز انگار فصل عاشق هاست فصل راه رفتن های عاشقانه روی برگ های خشک و رنگارنگ خیابان های طولانی و البته چه عاشقانه تر است آن سمفونی ، زیر ِ پاهای کوچک تو ... دختر پاییز که باشی باید همیشه عاشق باشی و من هم عاشق پاییزم !  پاییز یعنی یک عمر خاطره ی رنگارنگ پاییز یعنی مهــــــــر پاییز را عاشقم... همان پاییزی که از من متولد شدی رویای رنگارنگ...
4 مهر 1392

اول مهرت مبارک عزیز دلم

 امروز دوباره اولین روز از پاییز خوشرنگ و اول مهر بود و تو با کلی ذوق و شوق و البته خواب آلودگی رفتی مهد و خیلی خوشحال بودی خب طبیعیه همه دوستات رو دوباره دیدی و با هم کلی خوش بودین تو که مثل من دغدغه های مادرانه یا شاید حتی دغدغه های بی خودی نداری که عسلم!!! خدا رو شکر که خوش گذشته بهت امیدوارم تا آخرش سال خیلی خوبی باشه  پارسال تو همچین روزی چه حال و هوای عجیبی داشتم بدون تو تو خونه کلی گریه کردم  وقتی امروز گذاشتمت مهد و اومدم بیرون که برم یه مادر رو دیدم که همین طور که سرش رو انداخته بود پایین و داشت میرفت اشکاش رو هم پاک میکرد دقیقا همون لحظه ی یه سال پیش خودم یادم اومد و دلم میخواست ...
1 مهر 1392

خوشبختم ، تو با منی ...

توی این روزهایی که انگاری خیلی تند میگذرن هی دنبال فرصتی میگردم، بیام و بنویسم از شیرینی ها و خوشمزگی ها و دغدغه های این روزهات و هی وقت نمیشه ! فرصتی هم اگه پیدا بشه که کاری نداشته باشم بازم دلم نمیاد تو رو به حال خودت بذارم و بیام اینجا ... ولی چه قدر دلم میخواد بنویسم برای تو برا ی خودم ... و برم خونه ی دوستامون و از شیرینی های کوچولوهای با مزه ای که دوست جونی هامون هستن بخونم  ...همین جا از همه دوستایی که دیر به دیر میام خونه هاشون کمال عذر خواهی رو دارم ! تازه شروع هم که میکنم به نوشتن باز یادم میره چی میخواستم بنویسم برای همین همین جور مینویسم تا خودش بیاد شاید یادم بیاد     عزیز دلم ، توی این روزهای ...
26 شهريور 1392

کوچولویَم کوچولــــــــــــــــــو ...صورتم مثل هلــــــــــــــــــــو

 دخترا سیب گلابَن .... هلو َن یا آب نباتَن؟ هر چی که باشی عشق منی شکلات من!!!!!!!         هر لحظه خدا رو به خاطر داشتنت شکر میکنم دخترم عاشقانه دوستت دارم  هلوی من روزت مبارک          این گلابیه واقعا بزرگه ها ولی کنار این هلوهای خانواده عددی نیست و همین طور اون یکی هلوی کوچیکی که البته وقتی کنار اون هلوی زیبای خانواده نبود برای خودش کسی بود           این عکس ها رو صرفا جهت ترشح بزاق بینندگان ،  اِ ببخشید صرفا جهت نشون دادن ذوق و هنر خاله فریده د...
16 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد