نیایش عزیزمنیایش عزیزم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
امیرعلی جونامیرعلی جون، تا این لحظه: 8 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

ثمره ی عشق

پَـــر پَــــر پَــــر بچه ها دست خدا یارتان ...

حالا ببین تو رو خدا دست از سر این مهد کودک ما بر نمیداریم که ،تازه یاد گرفتم حجم فیلم ها رو کم کنم خوشم اومده هی فیلم میذارم !!!!می بینی ؟!         حیف که تموم شد امسال راستی چی شد کجا رفت مثل کبوتری بود ، چرخی زد و هوا رفت بچه ها آی بچه ها یک سال از عمر ما رفت خوب ها به یاد ما ماند بد ها ز یاد ما رفت پر پر پر بچه ها ،دست خدا یارتان تا فصل پاییز بعد خدا نگهدارتان       آقا علیرضا ،نگهبان باغ ، دو تا جوجه اردک برای بچه هاش گرفته بود ... تو هم دیدی خیلی خوشت اومد ...بابا میخواد برات بگیره ولی فکر نکنم من بذارم اما چه قدر دوستشون داری اصلا هم نمیترسیدی و بوسشون هم کردی...
31 خرداد 1392
12998 0 30 ادامه مطلب

میچرخم و می رقصم و ...

  ٢٠ خرداد 92 جشن خدا نگهدار مهد کودک !     فردا ٢٦ خرداد ماه تولد یکی یه دونه خاله ی ازگل بهتر نیایشه تولدت مبارک بهترین خاله ی دنیا ، مهربون ترین خواهر دنیا ... دوستت داریم یه عالمه البته ٢٧ خرداد هم تولد خودمه     فردا روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای تا زیباترین لحظه ها را برایمان بسازی . . . تولدت مبارک عززززززززیزززززززززم  تو که نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان و صدایت آرام تر از نسیم بهار  است تولدت مبارک     ...
25 خرداد 1392

خدا نگهدار !

جشن خداحافظی مهدتون 20 خرداد برگزار شد ! خوب بود فقط چون ساعت 3 ظهر تا 7 و نیم طول کشید همتون بیشتر اوقاتش خواب بودین و بی حال!!!!تازه 8 شب تا 11 شب که جشن پیش دبستانی 2 بود که فارغ التحصیل میشدن از مهد کودک!!!! خیلی منتظر این جشن بودی به خاطر نمایش خاله قزی که عروس میشد اما.... اما خب غیبت های زیادت باعث شد که نتونن نقش عروس رو بهت بدن و ... بذار با عکس ها بگم از اون روز خوب ...البته اینم بگم که عکس هام اصلا کیفیت ندایه چون هم نورش خوب نبود اونجا هم فاصله ام تقریبا زیاد بود و با زوم گرفتم ببخش اگه خوب نیس دیگه من که خودم کیف میکنم میبینم خب در کل مهد رفتن امسالت ، بیشتر از اینکه جنبه ی آموزشی داشته باشه باعث شد چون با بچه های زیاد...
22 خرداد 1392

عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ...

      داری روز به روز بزرگ تر میشی و شیرین تر عاشقتم نفسم وقتی بهت نگاه میکنم احساس غرور میکنم که مامان تو هستم دلم میخواد طوری باشم که تو هم به من افتخار کنی دلبرکم عاشقتم نیایشم         چند روزی نبودم دلم برای اینجا نوشتن خیلی تنگ شده بود گفتم الان که خوابی به جا ی هر کاری دیگه ای بیام دو خطی ! بنویسم بلکه دلم وا شه ... چند روزی بد جوری مریض بودی خدا رو شکر بهتری خیلی بهتر ولی سرفه های بدی داری هنوز نمیدونم این واقعا حساسیت هست که تو بهش مبتلایی گل نازم یا سرما میخوری ولی این دفعه خیلی عفونت داشتی و هنوز خوب نشده ، دوباره مریض شدی... عزیزکم برای تو و همه بچه ها همیش...
17 خرداد 1392

دلبرکم ...

بعد از ظهره و من و تو کنار هم دراز کشیدیم تا بلکه بتونم یه کمی بخوابم     face to face تو بودم و داشت خوابم میبرد که هی با نوک انگشت نوک بینی م رو فشار میدادی !   بهت میگم چرا اینجوری میکنی مامان تو رو خدا بذار بخوابم خیلی خسته ام !   میگی: میخوام خاموشت کنم آخه هی باد میزنی تو صورتم !!!!!!         بهت میگم اگه الان خوب بخوابی ....   هنوز حرف تو دهنمه .......   میگی : اگه تو خوب نخوابی من بهت جایزه میدم !!!!!!!!!   اصلا هم نمیخواستم بگم بهت جایزه میدم دختر جووووووون         فدات شم که خوابی...
8 خرداد 1392

بودنت یعنی حضور سبز عشق...

شانه هایت امنیت دارد پدر   تا که آیی دیده می دوزم به در   چشمهای مهربانت رمز عشق   بودنت یعنی حضور سبز عشق   خوبِ من ،دارم سپاس بی کران   از خداوند کریم و مهربان   اینکه من دارم دو تا دریای نور   مادری پر مهر و بابایی صبور   مادر من قبله گاه آرزوست   اشتیاقم لحظه ی تشویق اوست   روز تو بابا مبارک ،ماه من   دست مولا یاورت دلخواه من   من پُرم از حس خوب زندگی   بودنی دارم پر از بالندگی     سروده ی مادر بزرگ نیایش (مامان ِ بابا )          پ...
2 خرداد 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ثمره ی عشق می باشد